چندی قبل رئیس اتاق بازرگانی ایران خواستار تشکیل «نهادی فراقوهای» برای اتخاذ تصمیمات کلان اقتصادی و حصول اطمینان از اجرای آنها شد. به گفته ایشان «رویکردهای جزیرهای و منفصل در اقتصاد کشورمان، عامل اصلی مشکلات اقتصادی امروز ایرانهستند. حتی گاه شاهدیم، ساختارهای تصمیمگیر و تصمیمساز در کشور مقابل هم قرار میگیرند و این جنس رویکردها باعث شده اغلب تصمیمات اساسی برای اقتصاد ایران، اثر مطلوب و کافی پیدا نکنند.» به گفته ایشان «انفصال تصمیمات اقتصادی» و تفسیرپذیری قوانین، موجب تداخل در قضاوتها و تصمیمگیریها شده و هر سازمان و نهاد اقتصادی چارچوبهایی براساس سلایق خود وضع میکند.
مدتی قبل، دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقتصادی نیز از اختلافات شدید میان تصمیمگیران سخن گفته و عدموفاق عمومی در مورد راهکارهای مقابله با مسائل اساسی کشور را دلیل ناکامی این راهکارها ارزیابی کرده است. به گفته ایشان «تا زمانی که نتوانیم با هم هماهنگ شویم و در فعالیتهای هم اخلال ایجاد کنیم بهبود و توسعه بیمعناست.» ایشان ضمن اشاره به اقتصاد بیمار کشور میگوید: «بیماری با این پرونده قطور، هم به پزشکان حاذق نیاز دارد و هم به همراهی و همکاری بستگان بیمار. ما در هر دو زمینه ضعف داریم. همراهی بستگان بیمار به معنی وفاق سیاسی درمورد الزامات حل مسائل اقتصادی است. ما نیازمند آنیم که همراهان و اطرافیان مریض نهایت همکاری را با تیم پزشکی داشته باشند نه اینکه پشت در اتاق عمل که هیچ، بالای سر مریض در حال عمل به نزاع با یکدیگر مشغول باشند. به این شکل اصلا امکان بهبود وضعیت مریض وجود ندارد.» بنابراین مساله این است که چگونه میتوانیم گفتوگو کنیم و با هم هماهنگ شویم و وفاق ایجاد کنیم.
راهکار پیشنهادی ایشان نیز بیشباهت به نهاد فراقوهای نیست؛ «من قبلا در جایی به یک مثال اشاره کردم و گفتم که در افغانستانشاهد تشکیل لوییجرگه بودیم و در قالب این لوییجرگه ریش سفیدان قبایل این کشور دور هم جمع شدند و بر اصولی توافق کردند و به آن هم پایبند ماندند؛ ولی اکنون ما لوییجرگه نداریم. مجمعی از سیاسیون و اقتصاددانان که شرایط را بررسی کنند و برای حل مشکل این مریض که در شرایط خوبی به سر نمیبرد، به هماهنگی و وفاق برسند. در شرایط فعلی، نه اینکه دعوا کردن و تقابل خوب نباشد، بلکه به معنی واقعی کلمه خطرناک است.»
مساله چیست؟ چه مشکلاتی وجود دارد که دو تن از آشناترین افراد به مسائل اقتصادی کشور را به تنگ آورده، آن هم به حدی که خواستار نهادی «فراقوهای» یا «لوییجرگه» شدهاند؟ پاسخ کوتاه به این سوال، ناکامی در تدوین سیاستهای کارآمد و گرفتار ماندن اقتصاد کشور در انبوهی از مشکلات فلجکننده است. پاسخ مشروحتر را قبلا از زبان خود آنها شنیدهایم. تعدد مراکز تصمیمگیری، عدم توافق تصمیمگیران درمورد سیاستهای ناظر بر حل مشکلات اقتصادی کشور و کارشکنی رقبا برای تضعیف سیاستهای یکدیگر، تصمیمات اتخاذشده را کماثر یا ابتر ساخته و خسارتهای سنگینی به اقتصاد کشور وارد آورده است. در همین حال، تداخل مسوولیتها و تصمیمگیریهای جزیرهای و منفصل، هم فساد و رانتخواری و هم مسوولیتگریزی را آسان کرده است.
برای روشنتر شدن مساله از خود بپرسیم که مشکلات بانکها و موسسات مالی و اعتباری را چه کسانی بهوجود آوردند؟ از چه کسی باید پرسید که در کشوری که یک بقالی برای شروع به کار به چندین مجوز نیاز دارد، چگونه موسسات مالی و اعتباریقارچگونه تکثیر شدند و بحران مالی کشور را پدید آوردند؟ چه کسانی مسوول ورشکستگی اکثر شرکتهای بیمهگذار و رسیدنسازمان تامین اجتماعی به مرز ورشکستگی هستند؟ چه کسانی و کدام نهاد تصمیم گرفته که با صدور مجوزهای بیحساب و کتاب و ایجاد صدها بنگاه تولیدی مشابه و همسو، در بخشهایی که هماکنون با ظرفیت اضافی و کسادی بازار مواجهند، سرمایه کشور را هدر دهد؟ چرا شمار واحدهای تولید سیمان در کشور ما به عدد ۱۶۵ میرسد؛ در حالی که کرهجنوبی با ۱۰ واحد، سه برابر حجم ما، تولید سیمان دارد؟ چرا ما برای موتورسیکلتسازی ۲۱۰ پروانه تولیدی صادر کردهایم؛ در حالی که کل واحدهای تولیدی موتورسیکلتدر مجموع کشورهای اندونزی، تایوان، ترکیه، عربستان، پاکستان، هند، ویتنام، تایلند، بنگلادش، فیلیپین، چین، مالزی، ژاپن و کرهجنوبی به ۸۲ مورد میرسد؟
در شرایطی که گروههای قدرتمند، نه تنها توافقی با یکدیگر ندارند که «درون اتاق عمل» و بالای سر بیمار خود مشغول نزاع با یکدیگرند و هر کدام از این گروهها در زمره تصمیمگیران اقتصاد کشورند، سرنوشت اجرای تصمیمات از پیش معلوم است و دشوار میتوان پذیرفت که اغلب این منازعات، نه برای تقسیم غنائم که به نیت گشودن گرهی از اقتصاد کشور باشد.
البته تداخل مسوولیتها و تصمیمات جزیرهای و منفصل که طبعا راه به جایی نمیبرند، در کشور ما قدمت طولانی دارد. ۶ دهه قبل، گروه مشاوران دانشگاه هاروارد به ایران آمدند تا در تدوین برنامه توسعه اقتصادی کشور ما مشارکت کنند. تشخیص آنها از تصمیمات منفصل و جزیرهای و «نزاع در اتاق عمل» خواندنی است. «ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ کمیسیونها ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎنهای ﺩﻭﻟﺘﻲ ﺯﻳـﺎﺩﻱ ﻭﺟـﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻛـﻪ ﺭﺳﻤﺎ ﻣﺴوولیت ﺍﺗﺨﺎﺫ ﻭ ﺍﺟﺮﺍﻱ سیاستهای ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ عمده را برعهده دارند. بنابراین در هر زمان ﭼﻨﺪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﺎ ﻣﺠـﺎﺯ به سیاستگذاری اقتصادی هستند. ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺪ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍﻩ ﻳﻚ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘـﻲ ﻣـﻲﺗـﻮﺍﻥ ﻳـﻚ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﻟﺘﻲ ﺭﺍ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺖ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺍﺟـﺮﺍﻱ ﺗﺼـﻤﻴﻤﺎﺕ ﻳـﻚ ﺳـﺎﺯﻣﺎﻥ، ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺭﺟﺎﻉ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻳﺎ ﺷﻮﺭﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻛـﻪ ﺍﺧﺘﻴـﺎﺭﺍﺕ ﻣﺸـﺎﺑﻪ ﺩﺍﺭﺩ، ﺟﻠـﻮﮔﻴﺮﻱ ﻛﺮﺩ. ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠه ﺍﻳﻦ ﻭﺿﻊ، ﻫﻴﭻ ﺷﻮﺭﺍ ﻳﺎ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻧﻤﻲﺗﻮﺍﻥ ﻣﺴوول ﻣﻮﻓﻘﻴـﺖ ﻳـﺎ ﺷﻜﺴـﺖ سیاستها ﻳﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﻱ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﺍﻧﺴﺖ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻫﺮ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻌـﺮﺽ برداشتهای ﻣﺘﻔـﺎﻭﺕ ﻭ ﺷﻚ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺍﺕ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ سازمانها ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ. ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺳﺒﺐ ﺷﺪﻩ است ﺗﻘﺮﻳﺒـﺎ ﻫـﻴﭻ ﻳـﻚ ﺍﺯ ﺳﻴﺎﺳتهای ﺍﺗﺨﺎﺫﺷﺪﻩ ﺑﻪﺻﻮﺭﺕ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﻳﺎ ﻫﺪﻓﻤﻨﺪ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﺸوﻧﺪ.»
بیتردید از آن زمان تاکنون، گروههای قدرت در کشور ما تجربیات بسیاری اندوخته و در خنثی کردن رقبا به شدت کارآمدتر شدهاند. با این همه، فراخوان دلسوزان اقتصاد کشور برای اصلاح نظام تصمیمگیری و اجرای تصمیمات اتخاذ شده، خواه از طریق «نهاد فراقوهای» یا «لوییجرگه»، نشانهای مثبت و بیانگر این نکته امیدوارکننده است که مشکلاتی که بنگاههای تولیدی کشور و مردم کوچه و بازار با آن دست به گریبانند، از چشم همه دور نمانده و تلاش برای یافتن راه چاره متوقف نشده است.