در رایگیری سالهای اخیر در اروپا این روند کاملا مشهود است؛ زیرا که از فنلاند تا فرانسه و مجارستان احزاب راست ملیگرا (در این روزها ملیگرایی در اروپا بیشتر در شکل مخالفت با مهاجرپذیری تعبیر میشود) و بعضا نژادپرست موفقیت بیشتری داشتهاند در حالی که در یونان و اسپانیا احزاب چپ رادیکال موفقتر بودهاند. در هر دو مورد مردم جذب شعارهای پوپولیستی شده و سیاستهای کلان کلاسیک را مورد سوال قرار دادهاند، زیرا دارندگان کسبوکار از یک طرف و دارندگان منابع و نیروی کار از طرف دیگر به آینده نامطمئن شدهاند و بهدلیل فقدان اطلاعات قانعکننده به دام شعارهای ظاهرا زیبا گرفتار آمدهاند.
Christoph Schreider در اتاق بازرگانی فدرال اتریش پس از انتخابات ریاستجمهوری اخیر در آن کشور گفته است که تا پنج سال پیش ما موفقیت اقتصادی، ثبات سیاسی و آرامش اجتماعی را با هم داشتیم ولی اینک موفقیت اقتصادی و ثبات سیاسی مورد سوال قرار گرفته که بخشی از آن در انتخابات ریاستجمهوری ظاهر شد و بهنظر میرسد که بههمریختگی در آن دو، آرامش اجتماعی را نیز با بحران مواجه خواهد ساخت.
اگر ترکیب نمایندگان کشورهای اروپایی در پارلمان اروپا را مورد توجه قرار دهیم ملاحظه میشود که «ملیگراها» رای بیشتری در پارلمان آوردهاند. همچنین اگر به سیر ترکیب آرا در کشورهای اروپایی در سالهای اخیر نگاه کنیم به سهولت میبینیم که ملیگراها رو به رشد هستند. بهعنوان چند نمونه درصد رای ملیگراها در چند کشور در سالهای اخیر عبارتند از: اتریش 35 درصد، سوئیس 29 درصد، دانمارک و مجارستان 21 درصد، فنلاند 18 درصد، فرانسه 14 درصد و سوئد 13 درصد.
پوپولیسم روالی است که سیاستمداران برای مردم فریبی انتخاب میکنند. رواج پوپولیسم به خصوص در اروپا در دهههای اخیر در شرایطی اوج میگیرد که جنگ بین برندگان و بازندگان جهانی شدن آشکارتر میشود. در نتیجه احزاب چپ افراطی و همچنین راست افراطی به یکدیگر نزدیک شده و با شعارهای پوپولیستی جامعه را به سویی هدایت میکنند که اروپا در دهه 1920 با آن مواجه بود و در آن بستر حزب جمهوری وایمار (Weimar) بهوجود آمد و هیتلر در آن زاده شد. تحلیلگران رایگیری اخیر بریتانیا برای ترک اتحادیه اروپا را در همین بستر مورد بررسی قرار میدهند و حتی امکان انتخاب ترامپ در آمریکا را در همین راستا میبینند و امکان انتخاب ماری لوپن در فرانسه 2017 به همین روال تحلیل میشود.
آنچه در ایران میتوانیم از تجربه اروپا بیاموزیم آن است که چرا اروپای مدرن و موفق به فضایی در مسیر زوال دموکراسی و رشد پوپولیسم دچار شده است. آیا ریشه آن در چگونگی پیاده کردن نظام یکپارچه اقتصادی ناشی از جهانی شدن است؟ آنچه اروپا را دو شقه و فضا را برای پوپولیستها باز کرده آن است که دولتها نتوانستهاند یا نخواستهاند اطلاعات دقیقی به جامعه بدهند و در نتیجه آنان را سرخورده کردهاند. مثال بارز آن وضع موجود در بریتانیا است که کامرون نخستوزیر در زمان انتخابات خود قول داد که مهاجران به انگلیس را به شدت کاهش خواهد داد در حالی که هم اقتصاد بریتانیا به مهاجران نیازمند است؛ زیرا که آنها مشاغلی را بهعهده میگیرند که معمولا انگلیسیها با آن قیمت بهعهده نمیگیرند و هم مقررات اروپا اجازه نمیدهد که مهاجرت را محدود کنند؛ بنابراین شعار فوق جز فریب رایدهندگان نبوده که سرخوردگی آنان را در رایگیری اخیر نمایان کرد. دولتمردان ما باید یاد بگیرند که جز شفافیت در مقابل مردم راه دیگری برای جذب نظر آنان ندارند. عدم شفافیت فضا را برای پوپولیستها باز میکند، همانگونه که در دوره دولت گذشته مشاهده شد.
آنچه اروپا را با مشکل جدی مواجه کرد فقدان اطلاعات دقیق درباره جهانی شدن و عضویت در اتحادیه اروپا در سطح مردم عادی بود، اعم از وجوه مثبت یا منفی آن و اینکه جهانی شدن یک فرآیند بده بستان است که البته هر دو طرف از آن سود میبرند؛یعنی عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا از یک طرف دسترسی بدون تعرفه به بازارهای 27 کشور عضو را برای آنان به ارمغان میآورد و از طرف دیگر بازار بریتانیا را به روی کشورهای اروپایی باز میکند. یا همانگونه که در اتحادیه ماندن برای بریتانیا موجب آزادی نیروی کار آنان برای کار کردن در 27 کشور دیگر میشود همزمان بازار بریتانیا را برای نیروی کار 27 کشور دیگر عضو میگشاید. حال اگر نخستوزیر انگلیس بهدلیل حساسیت مردم نسبت به مهاجران اطلاعات غلط به مردم داده است نتیجه آن همان است که در رایگیری هفته گذشته در آن کشور اتفاق افتاد. نتیجه ارائه اطلاعات نادرست آن است که در صورت خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا زیانهای بسیاری به آن کشور وارد خواهد شد و پوپولیستهای بسیار قویتر روی کار خواهند آمد و شاید یک دهه طول بکشد تا مردم متوجه شوند چه اشتباه بزرگی مرتکب شدهاند.
مشکل ما در ایران بسیار فراتر از آن است؛ زیرا علاوهبر ارائه اطلاعات نادرست توسط سیاستمداران پوپولیست که نمونه بسیار بارز آن را در دولت سابق داشتیم که تحریمها را کاغذ پاره میخواند در دولت حاضر نیز اعتقاد جدی به تولید و ارائه اطلاعات اقتصادی وجود ندارد که بارزترین آن فقدان ارائه اطلاعات در باره رشد اقتصادی کشور توسط بانک مرکزی به بهانه جلوگیری از یأس و ناامیدی مردم است. در حالی که در دنیای دیجیتال شایعات به سرعت دست به دست میشوند و اتفاقا تاثیر مخربتری بهجا میگذارند و سال دیگر که رکود آشکارتر شود متوجه میشویم که سرمایهگذاران خصوصی در فضای پر ابهام کشور سرمایهگذاری نکردهاند؛ بنابراین فضایی برای اشتغال بهوجود نیامده و درآمدها رشدی نکردهاند. در آن شرایط فضا برای پوپولیستها آمادهتر میشود تا با شعارهای مردمفریب قدرت را در دست گیرند و اوضاع و احوال اقتصادی را به سویی هدایت کنند که در دولتهای نهم و دهم کردند.