طرح توازن یا همان طرح جامع فولاد بهمن ماه سال 93 رونمایی شد. براساس این طرح، در سال 1404 باید ظرفیت تولید فولاد خام خود را به 55 میلیون تن برسانیم. با اجرای طرح جامع فولاد در سال 97 و یا 98 سطح تولید کنسانتره خود را به 60 میلیون تن، گندله را به 65 میلیون تن و آهن اسفنجی را به 43 میلیون تن خواهیم رساند.
البته من از جمله منتقدان طرح جامع فولاد هستم و معتقدم در تدوین این طرح، ایرادات اساسی وجود دارد. به طور مثال، نرخ رشد مصرف فولاد در کشور به گونه ای اشتباه محاسبه شده است. برای بدست آوردن میزان مصرف 10 سال آینده فولاد، میانگین 10 سال گذشته را محاسبه کرده اند. در حالی که اساسا در دنیا مصرف فولاد موضوعی نیست که با شیب ثابت بالا رود. در توسعه کشورها، مصرف فولاد در دوره ای اوج می گیرد و بعد پایین می رود. مخصوصا فولادی که در ساختمان و مسکن استفاده می شود.
اما در مقابل کشورهایی مصرف فزاینده ای داشته اند که صادرات را در فعالیت های خود گنجاده اند. بنابراین با این واسطه است که مصرف فولادشان افزایش پیدا می کند. در غیر این صورت در کشورهای توسعه یافته، مصرف فولاد اوج داشته و بعد ثابت و کاهش پیدا کرده است. چون زیرساخت ها ساخته و کامل شده است.
درباره پیش بینی مصرف فولاد باید این نکته را هم اضافه کرد که مصرف فولاد در 10 سال گذشته که مبنای تدوین طرح جامع بوده به نوعی اوج ساخت و ساز بوده است. بنابراین این ساخت و ساز دیگر به این شکل ادامه نخواهد یافت. نرخ رشد در فولاد دیگر اینگونه نیست. به این ترتیب یکی از پایه های اصلی این گزارش از اساس اشتباه است. شاهد این مدعا هم مثال ده ها کشور پیشرفته در دنیا است. بنابراین فرض اساسی طرح که هدف گذاری ها روی آن انجام شده است اشتباه است.
مساله دوم عددی است که به عنوان 55 میلیون تن تولید برای کشور در نظر گرفته شده است. جدا از درست بودن این مقدار، این تیپ برنامه ریزی در دنیا منسوخ شده است، هیچ دولتی در کشورهای توسعه یافته، نمی گوید به طور مثال در 10 سال آینده چه مقدار تولید در چه صنعتی رخ دهد. این نوع برنامه ریزی اقتصادی، مدل قدیمی اقتصاد است که در قسمت های میانی و مدیران دولتی همچنان وجود دارد. این نوع برنامه اعلام کردن، منسوخ شده است. به این علت که معلوم نیست در 10 سال آینده تقاضا بیشتر و یا کمتر از این شود. بنابراین این مورد، ایراد اساسی این طرح است.
مساله بعدی این است که در این طرح جامع، تناژ زیادی برای صادرات در نظر گرفته شده است. این هدفگذاری صادراتی در حالی انجام شده است که اصلا بازاریابی صنعت فولاد رخ نداده است. هر تاجر فولادی می داند که صادرات 20 میلیون تنی همین طور بدون بازاریابی رخ نخواهد داد. مگر اینکه یک تغییر اساسی در جهان رخ دهد. در شرایط امروز یا زمان نوشته شدن این طرح چنین امری ممکن نیست.
هیچ بازاری در جهان برای این میزان فولاد کشش ندارد. چرا که در حال حاضر چین تمام بازارهای جهانی را اشباع کرده است. کسی نمی تواند محصولش را بفروشد. بازارهای جهانی فولاد محدود شده اند و مانند سال های قبل نیستند. کشورهایی که صنعت فولاد ندارند، دروازه هایشان را به راحتی باز گذاشته اند و مشکلی هم ندارند و چین به اندازه کافی این بازار ها را در دست دارد. کشورهایی هم که صنعت فولاد دارند، برای حمایت تولید داخل، تعرفه هایی برای واردات قرار داده اند. بنابراین بازارهای در دسترس بسیار محدود شده اند و در این شرایط، فروش 15 تا 20 میلیون تن فولاد در بازار امکان پذیر نیست.
البته یکسری اعتقادات مطرح می شود که زیرساخت نداریم و اینها قابل ایجاد است. اما در واقع اصل قضیه بازار فروش است. اگر بازار وجود داشته باشد، بخش خصوصی هم سرمایه گذاری می کند. اگر بازار درست بود و نیاز داخلی ایجاد می شد تمام مراحل تولید و سرمایه گذاری هم صورت می گرفت. اصلی ترین مشکل طرح فولاد تقاضا و فروش است.