آینده چگونه است؟ این پرسش همگانی و نقل مجالس حرفهای و غیرحرفهای است و ارتباطی به شغل و یا حرفه خاصی نداشته و عارضههای وارده بهتمامی کشورها موجب شده تا از منظر کمی و کیفی خود بدان پرداخته و اظهارنظر کنند؛ اما نقش هر یک از عاملهای اثرگذار در روند شکلگیری زندگی فردی و اجتماعی آحاد انسانی موجب گشته که این سهم به صور مختلف موردتوجه و ارزیابی قرار گیرد. ازآنجاییکه نفت بهعنوان مهمترین عامل تولید انرژی در زندگی فردی و اجتماعی همه انسانها نقش گذار و یا نقشپذیر است باید گفت که روندهای نوظهور و چشمانداز در حال تغییر بازارهای انرژی بهویژه برای کشورهای دارای منابع نفتی و یا بهتر بگوییم اقتصادهای پایه نفتی بسیار متفاوت و حتی ناموزون است. هجوم یکسره و بدون وقفه ویروس کرونا موجب شد تا در مراحل مختلف، کشورها با اقتصادی جدید و یا نوظهور روبرو شوند. چراکه امروزه تعداد محدودی از دولتها و شرکتها در سطوح مختلف از عملکرد خود در محیط متلاطم و آشفته کسبوکار کنونی راضی هستند.
در دهههای گذشته برنامهریزی سنتی که بیشتر بر پایه پیشبینیهای قطعی استوار بود تا حدود زیادی موجب کسب موفقیت برای سازمانها میشد، اما هماکنون این روش کارایی خود را از دست داده است. پیشبینیهای قطعی شاید در افق زمانی کوتاهمدت و معینی درست باشند، ولی در میانمدت و بلندمدت و با ظهور رویدادهای پیشبینی نشده و غافلگیر کننده همانند هجوم ویروس کرونا، تغییرات پیدرپی در سیاستهای کلان ملی، منطقهای و نیز بینالمللی و از همه مهمتر ناتوانی مدیران و سیاستگذاران را برای درک تغییرات نوظهور، آشکار میسازد. این ناتوانی موجب از کار افتادن و غیرقابل استفاده شدن استراتژیهای تدوین شده بر اساس پیشبینیهای قطعی میشود. در شرایط فعلی و موقعیتهای کنونی کم نیستند برنامهریزیهایی که بدون توجه به تغییرات عمیق آینده طراحی میشوند و درنتیجه اهداف در نظر گرفته شده در برنامه را محقق نمیسازند. در یک مطالعه میدانی ماهنامه اکتشاف و تولید نفت و گاز، آینده را حاصل کنشهای چهار مؤلفه سازنده شامل روندها، رویدادها، تصاویر و اقدامات میدانند.
روند و رویداد بر دو ویژگی آینده متمرکز هستند. چراکه روند اشاره به پیوستگی تاریخی و زمانی دارد و رویداد بر گسستگی تاریخی تأکید میورزد. روندها تغییرات منظم در دادهها یا پدیدهها در خلال زمان هستند و از گذشته آغاز شده و تا آینده ادامه مییابند؛ اما رویدادها برخلاف روندها حاصل یک اتفاق یا حادثه هستند که بهشدت بر روندها و بهطورکلی بر آینده تأثیر میگذارند. تصاویر حاصل برداشت یا درخواست افراد و گروههای گوناگون در مورد آینده است و درنهایت اقداماتی که بر اساس تصاویر بازیگران مختلف از آینده شکل میگیرد.
آنچه نگارنده را در بررسی چالشهای آینده در حوزه انرژی معطوف داشت باید گفت که نخستین گام از مطالعات آیندهپژوهی در حوزه انرژی است که شناسایی روندهای نوظهور در بازار انرژی خواهد بود؛ اما درعینحال یکی از الزامات اساسی در تدوین برنامهریزیهای کلان و بلندمدت در این حوزه به شمار میرود. تنوع روندها عبارتاند از:
1-روندهای نوظهور در بازار انرژی جهان با تغییرات اساسی در بازارها حتی قبل از بروز بحران مالی و بینالمللی و عملکرد اقتصادی جهان ناشی از کرونا که در حال وقوع است. البته ناگفته نماند که رشد تقاضای انرژی در دهه باعث بهرهبرداری بیشتر از ظرفیتهای بازار شد، بهطوریکه هرگونه وقفه در عرضه انرژی به دلیل تغییرات آب و هوایی و یا تحولات ژئوپلیتیکی، افزایش شدید قیمت نفت و گاز را به دنبال داشت. محدودیتهای زیرساختی و فنی، افزایش ریسکهای ژئوپلیتیکی و سرمایهگذاری، نوسان قیمتها و هزینهها و توجه به مقررات زیستمحیطی برای استفاده از سوختهای فسیلی نیز بر پیچیدگی تصویر آینده جهان افزوده است بهطوریکه ظهور بازیگران جهانی جدیدی که در بخش انرژی و شرایط ژئوپلیتیکی تأثیرگذار هستند، بهمنزله تهدید جدیدی برای بازیگران فعلی بازار جهانی انرژی ازجمله آمریکا به لحاظ کاهش قدرت تأثیرگذاری و ایفای نقش در شکلدهی سیستم آتی بینالمللی انرژی آنها بشمار میرود.
از طرفی در دهههای آتی جمعیت جهان از 7 میلیارد نفر به 9 میلیارد نفر افزایش خواهد یافت. با افزایش جمعیت، رشد اقتصادی و سطح استاندارد زندگی در مناطق پرجمعیت افزایش خواهد یافت و درنتیجه جامعه برای تداوم و حفظ این میزان رشد اقتصادی به منابع غذا، آب، زمین و مواد اولیه بهویژه انرژی بیشتری نیاز خواهد داشت. مبارزه برای تأمین نیازها منجر به شکلگیری روندها و محرکهای جدیدی میشود و درمجموع آینده انرژی جهان را شکل خواهد داد. درنتیجه حتی قبل از افزایش و نوسانات کاهشی کرونایی اخیر، قیمت نفت نیز در جهان در مسیر ناپایداری انرژی قرار گرفته بود؛ بنابراین زمان آن رسیده تا سیستم جدیدی طراحی شود و استراتژیهای نوین به نحوی تدوین گردند تا بهطور همزمان شرایط اقتصادی، زیستمحیطی و سیاستهای خارجی و از همه مهمتر چالشهای امنیتی مرتبط با تولید، حملونقل و مصرف انرژی در آنها در نظر گرفته شود.
چشمانداز در حال تغییر آینده انرژی برای اقتصادهای پایه نفتی دارای پنج روند و محرک تغییر الگوهای تقاضا، تغییر گزینههای تأمین و عرضه منابع، نوسانات قیمت و تأخیر در سرمایهگذاری، بازیگران نوظهور، صفآراییهای جدید و قوانین نوین و تغییرات آب و هوایی است. تغییر الگوی تقاضا طبق بیشتر پیشبینیها، رشد تقاضای انرژی در 25 سال آینده حدودا بین 40 تا 60 درصد برآورد شده است.
2-اما در حال حاضر تنها میزان انرژی موردنیاز جهان مطرح نیست، بلکه ترکیب کشورهای اصلی متقاضی و تغییر الگوهای تقاضا نیز بسیار حائز اهمیت است. دراینارتباط بد نیست یادآوری نمایم که در دهههای گذشته کشورهای OECD و یا کشورهای توسعهیافته سهم عمدهای از افزایش تقاضای انرژی را به خود اختصاص داده بودند، اما طی سالهای اخیر و با ظهور قدرتهای اقتصادی نوظهور در جهان و نیز رشد اقتصادی نسبتا بالای کشورهای درحالتوسعه، بخش اصلی افزایش در تقاضای انرژی به این کشورها اختصاص یافته است، بهطوریکه بیش از 75 درصد رشد تقاضای جدید انرژی بر اساس انتخاب این کشورها شکل خواهد گرفت و نوع نیاز آتی این کشورها به حاملهای انرژی موجب تغییر سهم هر یک از منابع انرژی در سبد مصرفی انرژی جهان خواهد شد. این تغییرات ضمن آنکه موجب تغییر الگوهای تقاضای انرژی میشود، باعث ایجاد پیوندهای ژئوپلیتیکی جدید بر پایه الگوهای مصرف فعلی و نیز افزایش مصرف سوختهای فسیلی و تأثیرات آب و هوایی ناشی از آن خواهد شد.
3-تقاضای انرژی اولیه در کشورهای غیر OECD از 6600 میلیون تن در سال 2010 به حدود 10800 میلیون تن در سال 2035 افزایش خواهد یافت و این شامل 90 درصد از رشد تقاضای انرژی تا سال 2035 خواهد بود. بهطورکلی کشورهای غیر OECD درمجموع 54% از تقاضای انرژی جهان را در سال 2010 به خود اختصاص داده بودند که این رقم در سال 2035 به 64% درصد افزایش خواهد یافت.
4-افزایش تقاضای انرژی در کشورهای غیر OECD در مقایسه با کشورهای OECD با عواملی همچون افزایش نرخ رشد جمعیت و فعالیتهای اقتصادی و شهرنشینی در این کشورها سازگاری دارد. متوسط نرخ رشد سالیانه انرژی بهویژه نفت خام و گاز در کشورهای غیر OECD در دوره چشمانداز فوق 9.1 درصد است. درعینحال سهم جمعیت جهانی در کشورهای غیر OECD از 82 درصد در سال 2010 به 84 درصد در سال 2035 افزایش خواهد یافت. همچنین نسبت افراد شهرنشین این کشورها نیز از 44 درصد به 57 درصد و بیشتر افزایش خواهد یافت. همچنین ارقام عملکرد سال 2015 و آخرین برآورد تقاضای میانمدت نفت خام جهان طی سالهای 2016 تا 2019 بیانگر نقش قابلتوجه کشورهای چین و هند در افزایش جهانی تقاضای نفت خام است.
5- لذا تمامی افزایش تقاضا متوجه کشورهای درحالتوسعه و در حدود 10.5 میلیون بشکه در روز خواهد بود که بخش عمده آن به میزان 55 میلیون بشکه در روز به چین و هند اختصاص خواهد داشت. این موضوع مؤید جابجایی بازار نفت خام و انرژی جهانی است. ضمنا تغییر گزینههای تأمین عرضه در دهه نخست قرن بیست و یکم و باوجود پیشبینیها در خصوص روند نزولی عرضه منابع فسیلی و نگرانیها از تأمین انرژی جهان و تحولات گسترده در حوزه فناوریهای استخراج و بهرهبرداری از منابع نامتعارف نفت و گاز حجم مجموع منابع متعارف و غیرمتعارف انرژی جهان را به نحو قابلملاحظهای افزایش داد. این در حالی است که در حال حاضر دسترسی تولید، تبدیل و ارسال این منابع به نحو مطمئن مقرونبهصرفه و مطابق با رویکردهای زیستمحیطی به مقاصدی که نیازمند این منابع هستند بسیار هزینهبر است. بهطورکلی منابع متعارف نفت و گاز ازنظر جغرافیایی در مناطق خاورمیانه آمریکـــای لاتین و آسیای میانه و قفقـــاز واقع شدهاند و باوجودآن نیمکره غربی ازنظر منابع سوختهای غیرمتعارف مانند Shale Oil و یا Oil Sand و منابع گازی غیرمتعارف و ذخایر نفت خام فوق سنگین بسیار غنی است، استخراج و پالایش اینگونه منابع چالش بزرگی بهخصوص در دوره «محدودیت کربن» ایجاد کرده است. نکته حائز اهمیت آن است که انقلاب تولید نفت و گاز در آمریکا که ناشی از آغاز تولید قابلتوجه از منابع نامتعارف در این کشور است، حداقل تا یک دهه آینده در سایر نقاط جهان به وقوع نخواهد پیوست. البته دلایل عمده این امر را میتوان توانمندی تکنولوژیکی و فنی بالای شرکتهای نفتی آمریکایی در زمینه تولید نفت نامتعارف در مقایسه با سایر شرکتها، تلاش این شرکتها برای حفظ حقوق معنوی و عدم اعطای تکنولوژی استخراج نفت از این میادین به شرکتهای دیگر، دسترسی به امکانات و تجهیزات پیشرفته و فراوان از سوی شرکتهای خصوصی فعال در این زمینه و بازارهای مالی فعال برای پشتیبانی و حمایت مالی جهت توسعه میادین نفتی در آمریکای شمالی برشمرد.
6-برآورد اخیر آژانس بینالمللی انرژی با تائید تحلیل فوق، نشان میدهد که بیشترین تولید نفت خام از محل منابع متعارف طی سالهای 2020 تا 2035 مربوط به منطقه خاورمیانه و بیشترین افزایش تولید از محل منابع غیرمتعارف بهطور عمده مختص حوزه آمریکای شمالی خواهد بود. نکته جالبتوجه این است که میزان رشد و تولید نفت خام در سال 2018 نیز بهنوعی آغاز این روند نوظهور را تائید کرده است. در سال فوق میزان تولید نفت خام جهان 2.1 میلیون بشکه در روز افزایش یافت که بخش عمده آن ناشی از افزایش تولید عراق، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و کویت (از محل منابع متعارف) و آمریکا (از محل منابع نامتعارف) بوده است. کشورهای عضو اوپک در سال 2019 درمجموع 3.2 میلیون بشکه در روز افزایش تولید را داشتند که 2.1 میلیون بشکه در روز آن به عربستان سعودی اختصاص داشته است. بر اساس آخرین مطالعات انجام شده توسط دانشگاه هاروارد در خصوص دور نمای عرضه نفت خام که بهصورت میدان به میدان و با ارزیابی پروژههای مختلف اکتشاف و توسعه میادین نفتی کشورهای مختلف جهان و بر مبنای رویکرد پایین به بالا صورت گرفته است، در سال 2030 افزایش ظرفیت تولید نفت خام به میزان 49 میلیون بشکه در روز شامل نفت خام و NGL تخمین زده میشود که معادل نیمی از ظرفیت تولید 83 میلیون بشکهای در روز فعلی جهان است.
7-در ادامه همین مطالعه، اصلاحات مربوط به ریسک تمامی فاکتورهای تأثیرگذار بر اجرای پروژههای بخش بالادستی نفت اعمال شده و میزان افزایش ظرفیت تولید نفت خام جهان 29 میلیون بشکه در روز برآورد شد. بر این اساس نباید نگرانی چندانی در قبال تأمین نفت موردنیاز جهان داشت مگر اینکه میزان نرخ رشد تقاضای نفت خام تا سال 2035 بهطور متوسط سالانه بیش از 6.1 درصد در سال باشد که طبق پیشبینیهای انجام شده با ادامه بحران اقتصادی در اتحادیه اروپا، زمانبر بودن کامل خروج آمریکا از رکود کرونایی و نیز کاهش نسبی نرخ رشد اقتصادی چین و دیگر اقتصادهای نوظهور در میانمدت، تحقق این امر چندان متحمل نیست.
8-موج ناآرامیهای سیاسی و مردمی در لیبی و سایر کشورهای حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا مجددا توجه همگان را به اطمینان از تأمین منابع انرژی از برخی مناطق خاص معطوف کرده است. افزایش شتابان استفاده از منابع انرژیهای تجدید پذیر و تکنولوژیهای جدید زمینه مساعدی برای جایگزینی انرژی تجدید پذیر بهجای منابع تجدید ناپذیر را فراهم کرده است. وسعت تقاضای جهان و هزینه ایجاد زیرساختهای جدید برای انتقال انرژی در کنار چالشهای فنی و تکنولوژی ناشی از تنوع منابع انرژی تجدید پذیر، از آن است که جایگزینی منابع انرژی دارای کربن کمتر، بدون وقوع هرگونه پیشرفت و یا کشفی مهم، چندین دهه به طول خواهد انجامید. ضمناً نوسانات شدید در قیمت حاملهای انرژی بهویژه نفت خام منجر به عقیم ماندن سرمایهگذاری پروژهها و یا محدودیت آنها شده است. این تأخیر در سرمایهگذاری فرصت و زمان کافی برای ورود انرژیهای جدید به بازار را فراهم خواهد کرد. نمونه بارز این نوسانات را میتوان در قیمت نفت خام برنت طی 5 سال گذشته مشاهده نمود که نوسانات بسیار زیادی را تجربه کرده است. ضمناً بر اساس مطالعات انجام شده یکی از مهمترین الزامات سرمایهگذاری کافی در بخش بالادستی صنعت نفت، باقی ماندن قیمت نفت خام در سطحی بالاتر از 70 دلار به ازای هر بشکه در بلندمدت است. درواقع با توجه به هزینههای فعلی، در قیمتهای کمتر از 70 دلار حداکثر 20 درصد از برنامههای تولید نفت پیشبینی شده در آینده اقتصادی خواهد بود.
9- روند افزایش قیمت و درآمدهای نفتی موجب فراوانی دارایی صندوقهای ملی برای دارندگان منابع طبیعی و اقتصادهای درحالتوسعه شده است که این امکان تأمین مالی و انجام سرمایهگذاریهای جدید در پروژههای داخلی یا خارجی با استفاده از منابع داخلی و بدون نیاز به درخواست کمک از مؤسسات وامدهنده بینالمللی مانند بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و بانکهای توسعهای منطقهای را فراهم نموده است؛ اما حاکمیت دولتها و محدودیتهای دسترسی به منابع طبیعی، موجب ایجاد بی اطمینانی و محدودیت در فرصتهای سرمایهگذاری شده است؛ اما بدون شک در آینده دورتر، آمریکا بهتنهایی توانایی کافی برای کنترل چین را نخواهد داشت؛ بنابراین احتمالاً به دنبال اتحاد با کشورهایی است که ارزشهای مشترکی با آمریکا دارند.
در جمعبندی و کلام آخرمی توان گفت که محتملترین چشمانداز آینده اقتصادهای پایه نفتی که آینده ژئوپلیتیکی جهان را میتواند شکلگیری نماید اتحاد بینقارهای هست. طی دو دهه آتی دو قدرت اصلی مجموعه آتلانتیک یعنی اتحادیه اروپا و آمریکا برای جلوگیری از هرگونه چالش بر هم زننده اقتدار اتحاد بینقارهای، اقدام به یارگیری از قدرت منطقهای هماهنگ با خود جهت تحکیم اقتدار این مجموعه خواهند کرد. البته سایر قدرتهای رو به رشد نظیر چین، ژاپن، روسیه و هند هم متحملترین سناریو در این زمینه برای همکاری متقابل بوده که در طی دو دهه آینده قدرتنمایی خواهند کرد؛ اما درمجموع و در طی دو دهه آینده یکی از دو قدرت چین و یا ایالاتمتحده بر جهان مسلط خواهند شد و نبض اقتصادهای پایه نفتی و چالشهای حاکم بر آن را عهدهدار بوده و برای جلب سایر قدرتهای جهانی از منظر نفوذ تأثیرپذیری انرژی در هدایت اجرایی و عملیاتی خود اقدام خواهند نمود.
جهان برای تأمین بیش از 80 درصد از تقاضای انرژی به سوختهای فسیلی وابسته است و کاهش این وابستگی مستلزم سرمایهگذاریهای جدید و استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته و پرهزینه است. البته بااینوجود برخی اتفاقات سالهای اخیر بر بهبود روند حرکت جهان به سمت انرژیهای کمکربن مؤثر بوده است. چراکه بر اساس پیشبینیهای انجام شده مجموع آلودگیهای ناشی از انواع حاملهای انرژی در 15 سال آینده معادل سهچهارم کل آلودگیهای ایجاد شده ظرف 110 سال گذشته خواهد بود. بهعبارتدیگر در عصر حاضر هرگونه برنامهریزی بلندمدت با رویکرد درونگرایی و انکار نقش سایر بازیگران، ناموفق و محکوم به شکست است و پیامدهای منفی قابلملاحظهای را برای صنعت نفت و گاز و بهتبع آن توسعه اقتصادی کشور به دنبال خواهد داشت
ذکر این نکته ضروری است که برخی از کشورهای غربی به دنبال آن هستند که آینده محتمل بازار انرژی را بهگونهای ترسیم کنند که ایران نقشی کمرنگ و حاشیهای در برقراری تعادل میانمدت و بلندمدت عرضه تقاضای نفت و گاز جهان داشته باشد؛ بنابراین باید از هماکنون با بررسی و مطالعه روندهای آتی و نوظهور بازار انرژی جهان و تدوین برنامههای راهبردی مناسب برای ساختن آینده مطلوب صنعت نفت و گاز و درنهایت حوزه انرژی و گستردگی آن در کشور گام برداریم.