بسیاری از نظریههای اقتصادی و مالی بر پایه دو اصل انسان عاقل اقتصادی و بازارهای کامل بنا شدهاند. سیر مطالعاتی توسعه نظریه اقتصاد و مالی رفتاری هم نشان میدهد که ابتدا سایمون عقلانیت کامل بازیگران و تصمیمگیران اقتصادی را زیر سوال برد و موضوع عقلانیت محدود را طرح کرد. پس از آن مطالعات مفصل و جذاب کانمن و تورسکی نشان داد که مفهوم انسان عاقل اقتصادی (که یکی از مهمترین پیشفرضهای توسعه تئوریهای کلاسیک بود) با چالشهای بسیاری مواجه است و انسان عادی در بسیاری از موقعیتهای تصمیمگیری براساس منافع اقتصادی خود تصمیم نمیگیرد. همزمان اقتصاددانان مالی نیز کامل و کارآ بودن بازارهای مالی را نقد کردند.
بهویژه یوجین فاما (و همکار پژوهشیاش کنت فرنچ) و رابرت شیلر نشان دادند که بازارهای مالی از کارآیی واقعی طرحشده در نظریات کلاسیک فاصله دارند و برخی بازدههای اضافه تا سالهای سال در بازارها باقی میماند. مطالعات افرادی چون ورنون اسمیت نیز به پیدایش حوزه اقتصاد تجربی انجامید. طی سالها و دهههای گذشته سایمون، کانمن، اسمیت، فاما و شیلر برنده جایزه نوبل اقتصاد شدند و توجه محافل علمی و آکادمیک به موضوع اقتصاد رفتاری افزایش یافت، اما در این میان پژوهشهای برخی دیگر از محققان معروف این حوزه متوجه بخش سیاستگذاری و تلاش برای بهبود شیوه تصمیمگیری افراد بوده است. ریچارد تیلر که خود از پژوهشگران بنامی بود که موضوع کارآیی بازارهای را مورد مطالعه قرار داده بود (و برخی حتی مقاله ۱۹۸۵ او و دیبونت را از تاثیرگذارترین مقالات مالی رفتاری کلان میدانند) یکی از مهمترین محققانی بود که توجه خود را بر این موضوع قرار داد که با این شناختی که از سوگیریهای رفتاری انسانهای عادی داریم، چگونه میتوان بر شیوه تصمیمگیری انسانها اثر گذاشت.
نظریه «سقلمه» که با مقالهای عنوان «پدرسالاری آزادیخواهانه» (Libertarian Paternalism) شهرت یافت و سپس با انتشار کتاب سقلمه (Nudge) عمومی شد - هم مقاله و هم کتاب با همکاری سانستین نوشته و به فارسی هم ترجمه شده است- به این موضوع میپردازد که چگونه میتوان با معماری انتخاب، روی تصمیمگیری افراد تاثیر گذاشت و افراد را بهسوی زندگی باکیفیتتری هدایت کرد. در حقیقت مطالعات اقتصاد و مالی رفتاری از بررسی عقلانیت اقتصادی و شناخت سوگیریهای رفتاری آغاز شد و به بررسی آثار رفتارهای غیرعقلایی (در معنای اقتصادی خود) در بازارهای مالی و نهایتا سیاستگذاری رسید. البته تفاوتهایی بین پدرسالاری آزادیخواهانه و سقلمه هست که از حوصله این یادداشت خارج است.
تا پیش از طرح موضوع معماری انتخاب، هرگاه سیاستگذار، بنگاه، یا فردی میخواست بر تصمیم افراد تاثیر بگذارد، چند روش روشن پیشرو داشت. ممنوعیت مصرف (مثلا درباره موادمخدر یا الکل) یا ارائه انگیزههای اقتصادی (مثل تخفیفها یا مالیات بستن) از جمله سادهترین راههایی بود که مورداستفاده قرار میگرفت تا مصرفکنندگان را از مصرف چیزی بازدارند یا به مصرف چیزی تشویق کنند. ایده تیلر و سانستین اما این بود که میتوان با ایدههایی بدون اینکه چیزی را ممنوع کنیم یا انگیزه اقتصادی محسوسی ایجاد کنیم، رفتار افراد را تغییر دهیم و مثلا آنها را به مصرف غذاهای سالم سوق دهیم یا مصرف برق را کاهش دهیم. از این سیاستها بهعنوان سقلمه یاد میشود که برخی از معروفترین آنها ایجاد گزینه پیشفرض، ایجاد نقطه تصمیم و طراحی ترتیب گزینهها است. نمونههای بسیاری از مثالهای عملی سقلمه در کتاب تیلر و سانستین وجود دارد.
پس از شهرت این نظریه بسیاری از سازمانهای سیاستگذار و دولتها واحدهایی راهاندازی کردند که هدف آنها طراحی سقلمههایی بود که به افزایش درآمد و ثروت یا بهبود سلامت افراد کمک میکرد. دولت انگلیس از سال۲۰۱۰ تیم بینش رفتاری بریتانیا (BIT) یا همان واحد سقلمه را ایجاد کرد. در آمریکا هم از زمان باراک اوباما تیم دانش اجتماعی و رفتاری (SBST) در کاخسفید آغاز بهکار کرد. واحدهای سقلمه در سایر کشورها نیز به سیاستگذار در جهت بهبود سیاستها و تاثیرگذاری بر تصمیمگیری افراد جامعه در جهت افزایش مطلوبیت کل کمک میکنند. اگرچه یکی از مثالهای رایج در ادبیات سقلمه که در کتاب تیلر و سانستین هم به آن اشارهشده، کاربرد چند روش سقلمه برای افزایش مشارکت کارمندان در طرحهای بازنشستگی است و همچنین مقالاتی هم درباره کاربرد سقلمه در حوزه بیمه سلامت نوشته شده است اما ردپای سقلمه - حداقل در مقالات- در بازار سهام کمرنگ است و این موضوع بهتازگی موردتوجه نهادهای مالی و سیاستگذاران قرار گرفته است.
ابتدا باید بدانیم که چه کسانی میتوانند از طراحی سقلمه استفاده کنند. در بالاترین سطح دولتها در تلاش هستند که از سقلمه در جهت بهبود کیفیت زندگی شهروندان استفاده کنند. همانطور که اشاره شد سقلمه در مواردی مثل کاهش مصرف دخانیات، بهبود رژیم غذایی افراد، کاهش فرار مالیاتی، افزایش مشارکت در طرحهای بازنشستگی و مواردی از این دست استفاده شده است. با این اوصاف میتوان از تکنیکهایی چون روشهای ارائه اطلاعات برای افزایش سواد مالی و اقتصادی و همچنین افزایش درصد مشارکت غیرمستقیم سهامداران استفاده کرد. سازمان بورس و اوراق بهادار و ارکان بازار سرمایه نیز میتوانند از تکنیکهای سقلمه برای افزایش مشارکت سرمایهگذاران در بازار اولیه و ترویج سرمایهگذاری غیرمستقیم استفاده کنند. همچنین میتوان از این روشها برای بهبود گزینههای انتخابی توسط سرمایهگذاران (مثلا انتخاب پیشفرض روش دریافت سود) بهره برد.
در مواجهه با نهادهای مالی هم سازمان بورس و اوراقبهادار میتواند برای ارائه اطلاعات مالی مفید و افزایش شفافیت از تکنیکهای معماری انتخاب استفاده کند. در سطحی دیگر، نهادهای مالی میتوانند با طراحی معماری انتخاب، ارائه اطلاعات برای محصولات پیچیده مالی و ایجاد گزینههای اتوماتیک محصولات خود را ترویج دهند و همچنین میتوانند با طراحی بستههایی، سرمایهگذاران را از ورود ناخواسته یا محاسبهنشده به فرصتهای سرمایهگذاری با ریسک بالا دور کنند و برای آنها نقطه تصمیم جدیدی ایجاد کنند. هماکنون نیز برخی از نهادهای مالی خدماتدهنده در بازار سرمایه ایران از تکنیکهای اولیه سقلمه (مثل ارائه اطلاعات و طراحی منوی سرمایهگذاری و یادآوری- ایجاد نقطه تصمیم) استفاده میکنند تا مشتریان وفادارتری داشته باشند و پروفایل ریسک مناسبتتری برای مشتریان بزرگ خود ایجاد کنند. برخی از محصولات پیچیده مالی حاوی بده-بستانی از منافع کوتاهمدت و بلندمدت هستند. یکی از موضوعات طرحشده در تئوریهای مالی رفتاری، تقابل ترجیحات کوتاهمدت و بلندمدت در تصمیمگیریها است.
برخی از این تقابلها از طریق طراحی یک سقلمه حل شده است. برای این نوع محصولات مالی نیز میتوان از سقلمه سود جست. در پایان لازم به ذکر است که موضوع سقلمه دارای چالشهایی نیز هست. از جمله مهمترین چالشها میتوان به این سوال پرداخت که اساسا چه کسی اجازه دارد که با طراحی هوشمند روی تصمیمات افراد تاثیر بگذارد یا چه کسی نظارت خواهد کرد که سازمانها از این روشها در جهت سودآوری خود و بهزیان برخی دیگر از ذینفعان اقدام نمیکنند؟ اینها موضوعاتی است که البته در محافل علمی و اجرایی مورد بررسی قرار گرفته و میگیرند و حاصل این مباحثات به توسعه این حوزه انجامیده است. شاید اکنون زمان آن است که سیاستگذار اقتصادی در سطح کلان و نهاد سیاستگذار و ناظر بازار سرمایه به فکر تشکیل واحد سقلمه باشند.