رادیو مجازی اتاق ایران - 5 دی 1403

بانیان وضع موجود اقتصاد کشور چه کسانی هستند؟

وضع موجود کشور و روند‌ها از لحاظ مختلف، چه سطح زندگی، چه کیفیت زندگی و چه مدیریت امور مختلف، وضعیت نگران‌کننده‌ای دارد. باید عاملان و مسبب‌های وضع موجود شناخته  تا سیاست‌ها و روش‌های گذشته تغییر مسیر دهد.

محمد طبیبیان

اقتصاددان
10 اردیبهشت 1401 - 10:54
کد خبر : 42319
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک

تردید نداریم که وضع موجود کشور و روند‌ها از لحاظ مختلف، چه سطح زندگی، چه کیفیت زندگی و چه مدیریت امور مختلف، وضعیت نگران‌کننده‌ای دارد. حتما هم لازم هست که عاملان و مسبب‌های وضع موجود شناخته شوند نه مِن باب مجازات و انتقام‌کشی و از این دست، بلکه مِن باب تصحیح سیاست‌ها و روش‌ها و تغییر مسیر. به همین دلیل اینجانب صرفا سعی می‌کنم در این متن یک شیوه منطقی و شفاف به‌کار ببرم تا هر کس بتواند ایراد آن را بر اساس ضعف ساختار منطقی مطرح کند.

لیبرالیسم چیست؟ این نخستین پرسشی است که منتشرکنندگان اطلاعات گمراه‌کننده و مغلوط (یا آنچه در این متن تحت عنوان پدآگاهی یا ضدآگاهی از آن نام می‌بریم) در کشور ما هرگز حاضر به ارائه پاسخ به آن نبوده‌اند. از نظر سابقه تاریخی، لیبرالیسم، اصولا به حیطه اقتصاد علمی مربوط نمی‌شود و اگر در کتاب‌های اقتصاد به آن اشاره شود به تحولات فلسفه سیاسی قرن هجدهم و نوزدهم اشاره دارد (پذیرش اصل برابری انسان‌ها و آزادی فردی و برخورداری افراد از حقوق برابر، حکومت قانون و حق تعیین سرنوشت و پذیرش آزادی مبادله و احترام به حقوق مالکیت، اجزای این منش فکری بود). عبارت لیبرالیسم امروزه هم مربوط به حیطه فلسفه سیاسی است و به همین دلیل نیز در دو طرف اقیانوس اطلس کاملا مفاهیم متفاوتی را می‌رساند. در آمریکا لیبرال به افرادی که سیاست‌های چپ‌گرانه دارند (طرفدار توسعه خدمات رفاهی فزاینده) اطلاق می‌شود؛ ولی در اروپا کسانی که میانه‌رو متمایل به راست هستند، لیبرال خوانده می‌شوند.

اما در کشور ما استفاده از واژه لیبرال و لیبرالیسم توسط حزب توده رایج شد آن هم دقیقا در چارچوب جعبه ابزار مهندسی روانشناختی حزب کمونیست شوروی. به این معنی که هرکس را که به هر درجه طرفدار آزادی و مخالف سلطه نظام کمونیستی بود، لیبرال می‌خواندند و بر همین مبنا طرفدار غرب یا عامل غرب و دشمن جامعه و حکومت برمی‌شمردند. حزب توده این واژه را به یک صفت خطرناک که باید از آن بیم داشت و نشان از استکبار و استعمار است تبدیل کرد و حتی معنی فارسی تحت‌اللفظی کلمه را که آزادگی است به‌کار نبرد، بلکه همان کلمه لاتین را که برای عموم معنای روشنی نداشت، مناسب یافت سپس سرشار از بار منفی کرد و به ذهن بسیاری تزریق کرد. در مقطع بعد از انقلاب هم از هر طرفدار حزب توده یا طرفدار گروهک‌های وابسته که در گفتمان خود مرتب این واژه را تکرار می‌کردند معنی آن پرسیده می شد، بی‌اطلاع بودند. مصداق آن را مهندس بازرگان و دولت او می‌دانستند که اتفاقا آن مرحوم و دولتش بر حسب سابقه عملکرد درست عکس مفهوم لیبرال بودند.

در سال‌های اخیر، از زمان دولت آقای روحانی (و بر اساس برداشت اینجانب به اشاره و حمایت افرادی از همان دولت) هجمه به لیبرال‌ها مجددا شروع شد. گرچه این هجمه در سازمان‌ها و گروه‌های دیگر نیز ده‌ها سال در جریان بود. وجه تمایز هجمه جدید استفاده بیشتر از واژه نئولیبرال بود؛ چون شیوه قدیم هجوم به لیبرال را آبروباخته می‌یافتند. این گروه قصورهای دولت را که نتیجه تصمیم‌های خود دولت بود، متوجه گروه مرموز و موهومی معرفی می‌کردند که هیچ‌کاره بودند؛ اما از مقامات اقتصادی که تصمیم‌های نامناسب را انتخاب می‌کردند، موثر‌تر القا می‌شدند. به این ترتیب با روش غیراخلاقی سعی می‌شد انگشت سرزنش از تصمیم‌گیران واقعی به سوی دیگران متوجه شود.

در دولت جدید هم با ظهور ناکامی‌ها، رو شدن دست شعارسرایان و ضعف‌های مختلف مدیران جدید، مجددا آتش حمله به طرف لیبرال‌ها شعله‌ور شده و افرادی از مجاری مختلف خبری، فضای مجازی و نشریات به تزریق پدآگاهی مشغول شده‌اند.

اینجانب لیبرال هستم؟ در همین سیل پدآگاهی که در جریان است گاهی اینجانب را نیز لیبرال خوانده‌اند و در این سلک قرار داده‌اند. اینجانب اعتقادی به برچسب ندارم و خود را تحت هیچ برچسبی قرار نمی‌دهم. اگر در این حیطه بخواهم خود را معرفی کنم باید بگویم طرفدار اقتصاد علمی بوده‌ام و حدود نیم قرن در این زمینه به مطالعه، پژوهش و تدریس و آموزش مشغول بوده و تجربه کرده‌ام؛ اما اجازه دهید مصداقی صحبت کنیم. اگر اینجانب لیبرال هستم ده‌ها سال است که اصل اندیشه اقتصادی خود را به روشنی و شفافیت تمام بیان کرده و نوشته‌ام؛ که نه نتیجه منافع یا علائق ایدئولوژیک و مسلکی بلکه مبتنی بر برداشت علمی و تجربه کاربردی اینجانب و دیدن سیستم‌های مختلف اقتصادی سرمایه‌داری، کمونیستی و رفاهی از نزدیک است. این مبانی عبارتند از: اعتقاد به مکانیزم رقابت به‌عنوان ‌سازوکار عمده تخصیص منابع در نظام اقتصادی، اعتقاد به لزوم حفظ حرمت مالکیت خصوصی مردم اعم از مالکیت مادی و مالکیت معنوی، اعتقاد به آزادی فعالیت اقتصادی برای همه و امکان راحت ورود و خروج مردم به فعالیت اقتصادی، اعتقاد به آزادی انتخاب برای مردم در حیطه اقتصاد و سایر حیطه‌ها، اعتقاد به تجارت بین‌الملل و لزوم حفظ روابط مسالمت‌آمیز با کشورهای مختلف با قید حفظ و ارتقای منافع ملت ایران، اعتقاد به جدایی فعالیت‌های حاکمیتی از امور سودآوری، اعتقاد به محدودیت نقش اقتصادی دولت به حفظ قواعد کارکرد اقتصاد، اعمال سیاست پولی و مالی برای توسعه کشور و ثبات قیمت‌ها، ارائه خدمات رفاهی و حفاظت از فروافتادگان جامعه، ارائه کالاهای عمومی، حفظ محیط زیست و کنترل برون‌ریزهای منفی و در مقابل دریافت مالیات منصفانه و قیمت‌گذاری اقتصادی برخی خدمت و رعایت تقوا در هزینه کردن منابع عمومی و در نتیجه لزوم جمع‌آوری تمام منابع عمومی در چارچوب بودجه که توسط نمایندگان واقعی مردم تنظیم و بر اجرای آن نظارت شود. حال هرجا این سیاست‌ها اعمال و اجرایی شده اینجانب اگر حضور هم نداشته و دستی در کار هم نداشته‌ام نتیجه آن را با کمال افتخار می‌پذیرم؛ چون تجارب متعدد بشری نشان می‌دهد در کشور‌ها و مناطق مختلف ثمرات شگفت‌انگیزی به بار آورده است.

و اما در باب بانیان وضع موجود: روزنامه‌نگاران میدانی وقتی به دنبال پیگیری فساد هستند اصطلاحی دارند به این شکل که «مسیر پول را پیگیری کن.» ساده‌ترین راه برای پاسخ به این پرسش که بانیان وضع موجود چه کسانی هستند این است که مسیر جریان پول و ثروت در جامعه را پیگیری و رصد کنیم. چه کسانی در ابتدای انقلاب آه نداشتند با ناله سودا کنند و اکنون سرمایه و دارایی آنان سر به صد‌ها و هزاران میلیارد تومان می‌زند و نه نوآور، نه کارآفرین و نه تاجر رقابتی بوده‌اند؟ کدام قوانین، مقررات، دستور العمل‌ها و سهمیه‌های رانت‌ساز، کدام امضاهای طلایی، کدام سفارش‌های پشت پرده و روی پرده، کدام واگذاری‌های زمین، جنگل، معدن، شرکت، حق انحصاری واردات و صادرات، اعتبارات کلان بانکی و سهمیه ارزی موجب این انباشت‌ها شده است؟ ثروت‌های جامعه چگونه و با چه ‌سازوکارهایی در تملک یا زیرکلید چه افرادی قرار گرفته است؟ چه کسانی حامی این سیاست‌ها و روش‌ها بوده‌اند؟ چه نیروهایی، کارشناسان مستقل  را که با این شیوه‌ها سر سازش نداشته‌اند، چنان از صحنه رانده‌اند که دیگر نیروی انسانی چندانی در صحنه باقی نمانده است؟ چه مدیرانی کار‌ساز و مجری این شیوه و روش‌هایی بوده‌اند که چنین زمینه‌هایی را مهیا کرده است؟ چه گروه‌هایی از نظر فکری، در ایجاد گرد و خاک و جنجال و شعار در حیطه اندیشه، فرآیند برخورد منطقی با مسائل را منحرف کرده‌اند؟

این گروه‌ها منطقا و عقلا بانی وضع موجود بوده‌اند. حال پیدا کنید پرتقال‌فروش را! لطفا اثرگذاران بر انتخاب این مسیر‌ها و جریانات را که بر شمرده شد، مشخص کنید تا به‌عنوان بانیان وضع موجود شناخته شوند.

سخن آخر: شاید افرادی که سر وصدای این زمینه را زیاد کرده‌اند از همان گروهی باشند که به دولت موجود قول ایجاد دستاوردهای شگفت‌انگیز از طریق روش‌های بدیع را داده‌اند و اکنون دستشان رو شده و به نظر کلا خالی می‌رسد. پس با این نوع تحرک‌ها قصد ایجاد آشفتگی در اذهان عموم را دارند. تصور اینجانب این است که یکی از کسانی که بسیار از این باب زیان خواهد دید خود رئیس دولت خواهد بود. ایشان بهتر است از این خیل پیرامونی نتیجه مشخص طلب کنند چه در حیطه اندیشه و چه در حیطه برنامه‌ریزی و اجرا؛ و آنان را از این شیوه‌های غیر کارساز پرهیز دهند. مردم به رصد عملکرد‌ها نشسته‌اند و از همه مهم‌تر «إِن ربّک لبِالْمِرْصادِ».

در همین رابطه