صندوق بینالمللی پول در گزارشی رشد اقتصادی4.4 درصدی ایران در بهار امسال را که ازسوی مرکز آمار منتشر شده بود، تایید کرد. این درحالی است که بانک مرکزی رشد اقتصادی نیمه اول سال95 را 5.4 درصد اعلام کرده است. اکنون چالش اصلی این است که چرا از دو مرجع آماری، آمارهای به نسبت متفاوتی منتشر میشود. رمزگشایی از این مساله به این موضوع بازمیگردد که آمارهای رشد فعلی، آمارهای مقدماتی بهشمار میرود و به احتمال بسیار قوی رقم آمارها تا انتهای سال به یکدیگر نزدیک خواهند شد، بنابراین تفاوتی که بین آمارهای اعلام شده ازسوی بانک مرکزی و مرکز آمار دیده میشود، صرفا بهدلیل مقدماتی بودن آمارها و تفاوت در سال پایه است که البته این روند کاملا سیر طبیعی خود را طی میکند. قاعدتا بین این دو مرجع آماری باید تفاوتهایی وجود داشته باشد، چراکه طبیعت کلی آمار اینگونه است. اشتباهات آماری، دور و نزدیک شدن اعداد، وجود روشهای مختلف بهدلیل استفاده از تقریبها در محاسبات و همچنین تصمیمگیریها و فرضهای درنظر گرفته شده، همه و همه باعث میشود که آمارها با یکدیگر همخوانی نداشته باشند و درنتیجه تفاوتها به چشم میآیند. این درحالی است که چنددستگی در آمارها بهصورت طبیعی و نرمال نباید زیاد و ماندگار باشد. برداشت من این است که در انتهای سال جاری آمارها به یکدیگر نزدیک میشوند و نباید زیاد به آمارهای مقدماتی اکتفا و توجه کرد. اما در این میان برای برداشته شدن این اختلافات، چندین راه ازسوی تحلیلگران پیشنهاد میشود. تکمرجعی کردن انتشار آمار یکی از گزینههای پیشنهاد شده است. روشی که به سرعت خیال همه را راحت خواهد کرد و در این شرایط هیچکس دیگر نمیگوید چرا آمارها با یکدیگر متفاوت هستند. در این روش اگر آمار اشتباه باشد کسی متوجه نمیشود و اگر هم درست باشد باز هم کسی متوجه نمیشود. بنابراین راه چاره، تکمرجعی کردن نیست و تنها خاصیتش پاک کردن صورتمساله است. بهترین اقدام این است که این دو مرجع آماری، روشها و آمارهای خام خود را دراختیار محققان قرار دهند. شفافیت در این موضوع باعث میشود تا همه بتوانند نحوه محاسبه و نحوه خروجی به کار گرفته شده را ببینند. در این چارچوب میتوان بهراحتی قضاوت کرد و اگر خطایی هم از جانب این دو مرجع دیده شود ازسوی محققان موردبررسی قرار گیرد تا مسیر درستی طی و نهایتا این دو مرجع به سمت یکدیگر همگرایی یابند. اما پارامتر دیگری که باید بررسی شود این است که آیا آمارهای اشتباه میتواند روی انتظارات فعالان اقتصادی تاثیرگذار باشد یا نه؟ اساسا وقتی میگوییم فعالان اقتصادی منظور ما دو گروه است؛ گروه اول افرادی هستند که عملا در بازار فعالیت دارند. سرمایهگذاران، بنگاهدارها و... این افراد بهخوبی از وضعیت بازار خبردارند، چراکه از نزدیک شاهد چند و چون وضعیت اقتصاد کشور هستند و شاید آمارهای منتشر شده برای آنها مهم و در اولویت نباشد. گروه دیگر اما دولتمردان و سیاستگذارانی هستند که معمولا نشان دادهاند هر آماری که موردنظر خودشان باشد را استفاده میکنند. طبیعی است که آمار صحیح درواقع به تصمیمگیری صحیح منجر میشود و بدیهیترین ابزاری است که باید دراختیار سیاستگذار قرار گیرد تا بتواند از آن در جهت بهینه استفاده کند. اما آمارگیری تنها یکی از بخشهای سیاستگذاری محسوب میشود و استفاده صحیح از آمار بحث دیگری است که باید موردتوجه قرار گیرد، بنابراین تفاوتهای آماری که بین بانک مرکزی و مرکز آمار دیده میشود قابلاهمیت نیست و این اختلافات معمولا در سالهای گذشته هم به چشم میخورد. اما مهمترین کارکرد آمارها، برنامهریزی اقتصادی است و این موضوع پاشنهآشیلی برای برنامهریزی و هدفگذاری در آینده بهشمار میرود. متاسفانه یکی از مشکلات عمده که در بحث برنامهریزی و بهطور کلی تحقیق و تصمیمگیری وجود دارد، به آمارها بازمیگردد. نبود آمارها و دراختیار قرار ندادن آنها به محققان همواره مسیری سنگلاخی در مقابل برنامهریزی و هدفگذاریها قرار داده است. یک مشکل عمده دیگر این است که مراجع آماری کشور به جای اینکه آمار را تولید کنند و دراختیار محققان قرار دهند، آمار را تولید میکنند و خودشان هم آن را تفسیر میکنند. این اقدام کاملا اشتباه است و این نهادها نباید آمارها را تفسیر کنند. باید تا جایی که امکان دارد، شفاف عمل کرد و اطلاعات ریز را دراختیار محققان و تصمیمگیران واقعی و متخصص قرار دهند که عملا این کار صورت نمیپذیرد. بهطور مثال طرح بزرگی مانند سرشماری با میلیاردها تومان هزینه برگزار میشود اما در قالب چندین جدول دراختیار مردم قرار داده میشود و از لحاظ تحقیقی هم به هیچ دردی نمیخورد. در ایران آمار سازگار مداوم، داده نمیشود و درنتیجه تعاریف تغییر پیدا میکند. بهطور کلی شیوه آماردهی در کشور، برای تصمیمگیری و برنامهریزی مناسب نیست.