بحث تخریب محیطزیست و توجه به حفظ آن ابتدا بعد از پایان جنگ جهانی دوم و در کشورهای پیشرفته کشف و مطرح شد؛ وقتی که این کشورها با تعریفی ناقص از رشد و رفاه اقتصادی بر نرخهای بالای رشد اقتصادی متمرکز شده بودند. در دهه 70 میلادی اما به یکباره این کشورها با پدیدهای مواجه شدند که تداوم آن با نابودی محیط زندگی بشر همراه بود: رشد و رفاه سریع و با نرخ بالا به قیمت تخلیه منابع طبیعی و تخریب محیطزیست. از آنجا که توسعه اغلب جوامع پیشرفته امروزی بر عقلانیت استوار است، در این مقطع به بازنگری تعریف توسعه پرداختند. از آنجا که در تعریف اولیه از توسعه که صرفا مبتنی بر رشد اقتصادی بود، تبعات تخریبی آن لحاظ نشده، لذا در تعریف جدید، رشد همراه با حفظ محیط زیست برای آیندگان را چراغ راه خود قرار دادند و تا به امروز نیز ملاحظات زیستمحیطی را تا حد قابلقبولی با کنترلهای سختگیرانه دنبال کردهاند. با این وصف، کشورهای در حال توسعه یا در حال گذار که خود را از قافله پیشرفت نسبت به کشورهای پیشرفته امروز عقب یافتهاند، با شتاب زیاد به تخریب محیطزیست مشغول شدهاند. این بیمهری و تعرض به طبیعت که طی چند دهه گذشته وسعت و شتاب بیشتری یافته، مدتی است با واکنش بعضا خشن و شدید طبیعت در سراسر جهان همراه بوده است. اکنون اغلب کشورهای عمدتا در حال توسعه و برخی کشورهای پیشرفته با تمام توان به تخریب و تعرض به طبیعت مشغول هستند و البته طبیعت هم بیکار ننشسته و واکنشهای خشن خود را به رخ جهانیان کشیده است.
ایران نیز از جمله کشورهایی است که سهم قابلتوجهی در تخریب محیطزیست دارد. آمارهای بینالمللی نشان میدهد میزان تولید و انتشار گازهای گلخانهای توسط ایران در سال 2012، در خاورمیانه رتبه اول و در جهان رتبه سیزدهم را دارا میباشد. بهعلاوه، میزان تخریب منابع طبیعی و محیطزیست در ایران نیز کمنظیر است: میزان تخریب جنگلها، منابع آبی، ازبین بردن زمینهای حاصلخیز، اتلاف وسیع انرژی، اتلاف باورنکردنی محصولات کشاورزی و منابع غذایی و.... از جمله این موارد است. اگرچه تولید گازهای گلخانهای میتواند حاصل تلاش برای افزایش تولید ملی تلقی شود، اما نمیتوان تخریب وسیع و جبرانناپذیر منابع کمیاب کشور را با کمترین نفع عمومی همراه دانست. بخش عمده این حجم از تخریب (به بیان دینی کفراننعمت) ناشی از سودجویی افراد صاحبنفوذی است که بیاعتنا به منافع ملی و دینی کشور و بهدور از چشمان نهادهای قضایی یا نظارتی، به افزایش ثروت و منابع نامشروع خود مشغولند.
بخش دیگری از انهدام وسیع منابع طبیعی کشور ناشی از بیتدبیری مدیران دولتی است که نتوانستهاند ابزار لازم برای حفظ منابع طبیعی را مهیا کنند یا از تخریب آن از سوی سودجویان عادی و با نفوذ جلوگیری کنند و بالاخره، بخش قابلتوجهی از تخریب وسیع منابع کمیاب خدادادی کشور به دلیل فقدان تخصص یا کهنه بودن دانش متخصصان و مشاوران ذیربط در ادوار مختلف بوده است. اگرچه این عوامل در طول سه دهه گذشته عامل تخریب محیطزیست و اتلاف منابع طبیعی کشور بودهاند، اما نمیتوان از تشدید این تخریبها در دوره هشت ساله دولتهای نهم و دهم چشمپوشی کرد؛ دولتی که مشغله اصلیاش در طول هشت سال پرداختن به مسائل حاشیهای خارجی و تنشزاییهای داخلی بود که زمینه را برای تهاجم سودجویان به منابع طبیعی کشور فراهم کرد. به علاوه، استفاده از مدیران ضعیف در این دوره مانع از آن شد تا در بهترین شرایط تاریخی درآمدی کشور، پیشبینیهای لازم برای جبران تلفات وارده به طبیعت صورت پذیرد.
دلیل این حجم وسیع اتلاف و تخریب منابع طبیعی و محیطزیست هرچه باشد، اکنون مناطق مختلف کشور را با بحرانهای گسترده و پیدرپی مواجه کرده است. در واقع برخورد بیرحمانه با منابع طبیعی در طول چند دهه گذشته، کشور را با خشم و واکنش شدید طبیعت مواجه کرده است. گرما، سرما، برف، باران وکولاکهای غیرمنتظره و بعضا خارج از فصل، کشور و مدیران را به شدت سردرگم کرده است، به گونهای که مدیریت کشور در کنار هزاران معضل عمدتا خودساخته، فرصت مواجهه با این حجم از حوادث غیرمترقبه را ندارد. بهعلاوه، کمبود بودجه و امکانات نرمافزاری و سختافزاری و در بسیاری موارد وجود مدیرانی ضعیف که در بهترین شرایط فقط قادر به حفظ وضع موجودند و کوچکترین توان تخصصی و ظرفیت مدیریتی برای کنترل بحرانهای خود ساخته و ناخواسته را ندارند، باعث شده تا بحرانهای زیستمحیطی لطمات جدی و جبرانناپذیری به زندگی مردم در مناطق مختلف کشور وارد آورد.
هجوم ریزگردها که از یک دهه پیش مناطق غربی بهخصوص خوزستان، بهعنوان ثروتزاترین استان کشور را آزار میداده، با گسترش حجم تخریب محیطزیست از جمله کاهش ورود آبهای جاری استان به دلیل تاسیس سدهای متعدد از یکطرف و برداشتهای بیش از ظرفیت طبیعی این رودها از طرف دیگر و نیز با گسترش فعالیتهای اقتصادی صنایع بزرگ بهخصوص نفت و پتروشیمی به تشدید و تواتر حجم این ریزگردها در استان منجر شده است. ناتوانی مدیران پیشین و کنونی در انعکاس اهمیت تبعات ناشی از بیاعتنایی به این امر مهم، باعث شد که استان خوزستان طی یک ماه گذشته با بحرانی بیسابقه مواجه شود؛ بهطوری که بهرغم تلاش شبانهروزی مسوولان ارشد استان، هنوز مردم این منطقه ثروتمند اما محروم، از آن رهایی نیافتهاند. در واقع باید گفت سالها بیاعتنایی به محیطزیست و تخلیه و اتلاف وسیع منابع کمیاب کشور که حاصل ضعف، بیتدبیری، غفلت و بیاعتنایی مدیران و مسوولان ذیربط از یکطرف و سودجویی افراد پرنفوذ یا فرصتطلب از سویی دیگر بوده است، اکنون خشم و واکنش طبیعت را برانگیخته و جامعه و افراد بهخصوص در مناطق کمتر توسعه یافته کشور تاوان این سوءتدبیرها را میدهند.