اصولا صنایع کوچک دارای کارکنان کمتر از ۱۰نفر، شامل کارگاههای کوچک و کارگاههای خانوادگی، نوعی از ساختار کارگاههای صنعتی چابک با سرمایه کم و تکنولوژیهای با سطح کمتر از متوسط هستند. در صورتی که این کارگاهها به صورت وسیع و در مکانهای جغرافیایی یکسان و با محصول، تهدید و فرصت یکسانی مستقر شوند، تشکیل خوشه صنعتی میدهند و از مزیتهای خوشهای شدن مانند خرید مشترک، فروش مشترک، زیرساختهای یکپارچه، سرریز نیروی انسانی، تشکیل بازارهای محلی نیروی انسانی، تشکیل بازارهای محلی تعمیر و نگهداری و آموزش و اطلاعرسانی محلی، استقرار خدمات تخصصی کسبوکارها در محل، تشکیل نهادهای عمومی خدماترسان، استقرار بانکهای تخصصی در محل و در کل مزیتهای ناشی از مقیاس و هممکانی بهره خواهند برد.
اصولا کشورهایی که دارای جمعیت زیاد و دامنه گسترده فقر با وجود کارگران مهاجر مستقر در حاشیه شهرها هستند، این استراتژی، یعنی سیاست توسعه خوشههای صنعتی و توسعه صنایع کوچک و خانگی را همزمان بهمنظور ایجاد شغل و فقرزدایی برای متصلکردن بخش بزرگی از جمعیت حاشیهنشین به گروههای شهروندی مالیاتپرداز و مسوولیتپذیر و در نهایت، برای توسعه کالاها و خدمات کارگاهی قابل عرضه به جامعه، دنبال میکنند.
پس از توسعه رسانههای برخط در فضای مجازی و توسعه اپلیکیشنهایی مانند اینستاگرام، بسیاری از افرادی که استعداد ویژه کار در فضای مجازی، توسعه فروشگاه و خدماترسانیهای مربوط به این حوزه را داشتند، شروع به کار کردند و علاوه بر ایجاد فضای رقابتی بهتر و گستردهتر برای فعالان مشاغل خانگی، فرصت آن شکل گرفت که تعداد بسیار بیشتری از افراد به این گروههای گسترده شغلهای کوچک و خانگی افزوده شوند.
حسن توسعه فضای کسبوکار جدید آن بود که ظرفیتهای مشاغل خانگی و خوشهای گذشته در معرفی محصولات به بازارها، گسترش مییافت و توامان ظرفیت معرفی گروههای بزرگتری از مشاغل خانگی خوشهنشده به بازار و امکان فروش آنها به وجود میآمد.
در کشورهایی که جوانان تحصیلکرده دانشگاهی ولی بیکار زیاد وجود داشته باشد و به هر علتی دامنه فقر در آن کشور نیز گسترده شده باشد، این پلتفرمها در فضای مجازی، زمینه اشتغال و فعالیت اقتصادی سیالتر و روشنتری را نسبت به بازار کار موجود ایجاد کرده و با درآمدهای نهچندان زیاد، تا حدودی جایگزین حداقلهای کمک اجتماعی که از جانب دولتها باید پرداخت میشد میشوند. همچنین تجربه افراد را برای اشتغالزایی و بازارپذیری بالا برده و به فرآیند اشتغال دائم آنها در بلندمدت کمک معناداری میکنند.
اما با وجود اوصافی که توضیح داده شد، در ایران، متاسفانه با وجود شرایط مناسب توسعه صنایع کوچک قابل خوشه شدن و همچنین تعداد زیاد جوانان تحصیلکرده بیکار و گستردگی فقر و ناامنی فضای سرمایهگذاری در توسعه بازارهای رسمی، دولت فضای مجازی موجود مانند اینستاگرام، تلگرام و یوتیوب را که در اختیار کسبوکارها بود فیلتر و از دسترس خارج کرد.
با این حجم از فیلترینگ، بار اصلی فقر، بیکاری و هدررفت فضای کسبوکارهای شکلگرفته، عملا بر سر خانوادههای حاشیهنشین شهرهای بزرگ، گروههای فقیر و جوانان تحصیلکرده آوار شد.
بعضی برآوردها در ایران تعداد شغل خانگی و خوشهای محدودشده بر اثر فیلتر کردن شبکههای مجازی را بین 250هزار تا یکمیلیون شغل موثر و دارای درآمد کافی تخمین میزنند. این بدان معنا است که حداقل یک تا چهار درصد جمعیت شاغل کنونی کشور، بر اثر محدودسازی دستوری از دست رفته است و افرادی که این محدودیت را ایجاد کردهاند، خویش را در مقابل این زیان و بار هزینه بزرگ تحمیلشده بر مردم و مخصوصا جامعه فقیر شریک نمیدانند که جبران کنند.
با این توضیح و شرح باید گفت که شغلهای کوچک و خانگی اصولا برای فقرزدایی و تقویت سبد درآمدی خانوادههای فقیر توسعه مییابند و محدودسازی فضای کسبوکاری آنها به هر علت و شیوه و هدف، عملا خانوادههای فقیر و جوانان تحصیلکرده بیکار را تحت فشار قرار میدهد.