در دنیای امروز، هیچ کشوری بدون صادرات پایدار نمیماند. صادرات، نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی حیاتی برای رشد، ثبات و اعتبار اقتصادی هر ملت است. همانطور که خون در رگهای بدن انسان جریان دارد، صادرات نیز در رگهای اقتصاد یک کشور جاری است و به آن حیات و پویایی میبخشد. کشوری که صادراتمحور است، در واقع بر پایه تولید، دانش، نوآوری و رقابت شکل گرفته؛ کشوری که توانسته است مرزهای جغرافیایی را به فرصتهای اقتصادی تبدیل کند.
در تجربه جهانی، کشورهایی چون آلمان، کرهجنوبی، چین و ترکیه نمونههای درخشانی از صادراتمحوری هستند. این کشورها نه با منابع طبیعی بیپایان، بلکه با تکیه بر مدیریت علمی، سرمایه انسانی و راهبردهای هدفمند، توانستهاند صادرات را موتور محرک اقتصاد خود کنند. آلمان با صادرات صنعتیاش، کره با فناوری و الکترونیک، چین با تولید انبوه و ترکیه با تمرکز بر تنوع بازارها، نشان دادهاند که توسعه بدون صادرات مفهومی ناقص است. این کشورها با افزایش سهم خود در بازارهای جهانی، هم ارزش پول ملیشان را تثبیت کردهاند، هم فرصتهای شغلی گسترده ایجاد کردهاند و هم تراز تجاریشان را به سمت تعادل و سوددهی سوق دادهاند.
در نقطه مقابل، اقتصادهایی که وابسته به بازار داخلی یا منابع خاماند، در معرض آسیبهای جدی قرار دارند. نبود صادرات بهمعنای انزوا از زنجیره جهانی تولید است. وقتی صادرات کاهش یابد، تولیدکننده انگیزهای برای ارتقای کیفیت ندارد، ارز خارجی وارد کشور نمیشود، اشتغال دچار رکود میشود و تورم فزاینده در کمین مینشیند. در چنین شرایطی، حتی سیاستهای حمایتی داخلی نیز کارایی خود را از دست میدهد، زیرا بازار داخلی محدود است و رشد اقتصادی در یک حلقه بسته متوقف میشود.
در ایران، ظرفیتهای کمنظیری برای صادرات وجود دارد؛ از محصولات کشاورزی و صنایعدستی گرفته تا مواد معدنی و فرآوردههای صنعتی. اما باید پذیرفت که مسیر صادرات در کشور ما همچنان با موانع متعددی روبهروست. پیچیدگیهای اداری، تعدد بخشنامهها، ناپایداری مقررات ارزی، مشکلات حملونقل بینالمللی، نبود بیمههای صادراتی مؤثر و کمبود مشوقهای واقعی، همه و همه دیواری پیش روی صادرکنندگان ساختهاند. افزون بر این، ضعف در بازاریابی بینالمللی، کمبود زیرساختهای دیجیتال در تجارت خارجی و ناآشنایی با استانداردهای جهانی باعث شده است که بسیاری از فرصتهای صادراتی بالفعل نشوند.
اما برای گذر از این مشکلات، نخست، باید سیاستگذاری صادرات از حالت واکنشی خارج و بهصورت راهبردی و بلندمدت تدوین شود. تصمیمات مقطعی و متغیر، آفت بزرگ تجارت خارجی است. ثبات مقررات و پیشبینیپذیری اقتصاد، مهمترین عامل اعتماد سرمایهگذاران و صادرکنندگان است. دوم، باید دولت بهجای دخالت مستقیم، نقش تسهیلگر را ایفا کند؛ یعنی موانع را بردارد، مسیرها را باز کند و زمینه را برای رقابت سالم فراهم آورد. سوم، لازم است آموزش و توانمندسازی فعالان اقتصادی در زمینه بازاریابی بینالمللی و مدیریت صادرات به یک اولویت ملی تبدیل شود.
از سوی دیگر، ایجاد دفاتر تجاری در کشورهای هدف، تقویت روابط بانکی بینالمللی، توسعه لجستیک و پایانههای صادراتی و همچنین استفاده از دیپلماسی اقتصادی فعال، میتواند جهشی بزرگ در صادرات کشور ایجاد کند. باید از تجربه کشورهایی که از مسیر اتاقهای بازرگانی خود برای توسعه روابط اقتصادی استفاده کردهاند، الگوبرداری کنیم. اتاق بازرگانی امروز میتواند پل ارتباطی میان دولت، بخش خصوصی و بازارهای جهانی باشد؛ مشروط بر آنکه به آن اعتماد شود و صدای واقعی بخش خصوصی شنیده شود.
در کشور، ما ظرفیتهای طلایی داریم که اگر درست دیده شوند، میتوانند برند صادراتی ایران شوند. اما لازمه آن برنامهریزی دقیق، حمایت هدفمند و حضور فعال در بازارهای جهانی است.
روز ملی صادرات یادآور این نکته است که صادرات تنها یک فعالیت اقتصادی نیست، نماد قدرت ملی، اعتمادبهنفس تولیدکننده و نشانه پویایی بخش خصوصی است. هر کالای ایرانی که از مرز عبور میکند، در واقع سفیر فرهنگ، دانش و تلاش مردم ماست. اگر میخواهیم اقتصادی مقاوم و پویا داشته باشیم، باید صادرات را نه بهعنوان یک گزینه فرعی، بلکه بهعنوان محور توسعه در همه سیاستهای اقتصادی کشور جای دهیم.
صادرات، زبان مشترک ملتهاست؛ زبانی که اگر بهدرستی آموخته شود، نهتنها ثروت میآفریند، بلکه امنیت، اعتبار و پیوند جهانی را نیز برای ما به ارمغان میآورد. امروز بیش از هر زمان دیگر، نیاز داریم که نگاه صادراتی در همه تصمیمات کشور جاری شود. زیرا آینده اقتصادی ایران، از مسیر صادرات میگذرد.