در بودجه، مهمترین پرسش فقط "چقدر منابع میآید" نیست؛ چگونه خرج میشود اهمیت بیشتری دارد. وقتی سهم هزینههای جاری بزرگ میماند و اصلاح کارکردها به حاشیه میرود، بودجه به جای بازسازی توان اقتصاد، صرف تداوم هزینه میشود و فرصتهای رشد از دست میرود.
در لایحه بودجه ۱۴۰۵، نشانههای پررنگی از بازطراحی وظایف و چابکسازی دولت دیده نمیشود؛ در حالیکه هر ریال صرفهجویی در هزینههای کماثر، میتواند به زیرساخت، فناوری و کاهش اصطکاک تولید تبدیل شود. از سوی دیگر، فشار برای تحقق درآمدها بهویژه از مسیر پایههای مالیاتی اگر با "پیوست تولید" همراه نشود، هزینه رسمی بودن را بالا میبرد و سرمایه را محتاط میکند.
مسیر اصلاح، تدوین قاعده هزینهکرد، شفافیت عملکرد دستگاهها و انتقال منابع به طرحهای پیشران تولید را رقم میزند و علامت اطمینان را به بازار میفرستد. همین رویکرد، با ارزیابی اثر هزینهای مصوبات و گزارشگری ماهانه، مسیر اجرا را قابل پیگیری میکند و اعتماد را تقویت میسازد.