آنچه که هفته گذشته در جلسه هیات نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران رخ داد و یک تولید کننده محترم، نسبت به واردات بیسکویت با اعتراض علنی، فضای جلسه را تحت شعاع قرار داد، مشتی، نمونه از خروارها بود. بارها شاهد بودهایم در جلسات مختلف، بهمحض اینکه بحث تحلیل اوضاع و احوال تولید و تجارت مطرح میشود، اولین عامل پیری زودرس تولید، واردات معرفی میشود. این بهانهجوییها، رویهای است که به گواهی تاریخ، در چندین دهه اخیر در کشور ما مرسوم شده و مربوط به عملکرد این دولت یا آن دولت نمیشود.
در زمان همه دولتها، صدای مظلومانه قاطبه تولیدکنندگان، بلند بوده که نفس تولید به شماره افتاده است. آنها میگویند و انصافاً هم بهحق میگویند که فشار خردکنندهای را در حال تحمل هستند و هرلحظه ممکن است عطای تولید را به لقای آن بخشیده، سرمایه خود را نزد نظام بانکی سپرده کنند و جان خود را از گرداب خانمانسوزی که تولید را در برگرفته، نجات دهند. یا تنها محرکی که سبب میشود در دایره تولید باقیمانده و سختیهای آن را به جان بخرند، شوق تولید و یادآوری لحظات ناب و دلنشینی است که کارگران خطوط تولید، سفره خانواده خود را بابرکت ناشی از فعالیت تولیدی پهن کردهاند.
حق با این عزیزان است، باید برای صنعت داخلی احترام قائل باشیم و همه تلاشمان، رونق بخشیدن به آن باشد. چراکه اگر صنعت از هم بپاشد، دیگر اقتصاد چیزی برای تکیه کردن نخواهد داشت. همه باید گوش جان به درد و دلهای تولیدکنندگان شریف بسپارند و مشکلات ایشان را بررسی و برای رفع آن اقدام عاجل کنند. اما سؤال اینجا است که واقعاً و مبتنی بر یک مرجعیت آماری و پژوهشی، چه میزان از مشکلات و بلایایی که بر سر تولید هوار شده، ناشی از واردات است؟ چه کسی سد راه تولیدکنندگان در تصاحب سهم مناسب از بازارهای کشورهای همسایه شده است؟ واردات؟ پس سهم مالیات، تأمین اجتماعی، سود بانکی، بروکراسی اداری، موازی کاری دستگاههای دولتی، عدم سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، پایین بودن نرخ بهرهوری، بالا بودن نرخ استخدامها و شاغلین، ناقص بودن چرخه دانش، عدم مدیریت ورزیده، ماشینآلات قدیمی و فرسوده، عدم بستهبندیهای مردمپسند، کیفیت گاهی پایین، عدم همراهی با تکنولوژی روز دنیا و دهها عامل دیگر چقدر بوده است؟
فرض کنیم درهای واردات از امروز در کشور ما بسته شود و هیچ کالایی وارد کشور نشود، آیا در چنین شرایطی مشکلات تولید برطرف شده، صنعت شکوفا میشود؟ رنگ و روی تولیدکنندگان عزیز، گشوده شده، سرمایهگذاریها جذب تولید میشود؟ تولیدات آنها به سمت کشورهای خارجی سرازیر میشود؟ واقعاً چند درصد از مشکلات ایشان برطرف خواهد شد؟ اگر درهای واردات بسته شود، واقعاً چه کسی، بهرهمند میشود؟ تولیدکننده نجیب داخلی؟ پس چرا تا این لحظه سایر کشورهای دنیا چنین سیاست و رویکرد پیشگیرانهای برای حمایت از تولید خود اتخاذ نکردهاند؟ اگر هم اتخاذ کردهاند، تبدیل به کره شمالی شدهاند.
ما از تعطیلی کارخانههای داخلی، افسوسها میخوریم، اما توجه به این نکته ضروری است که آیا در کشورهای صنعتی و پیشرفته، تعطیلی کارخانههای و صنایع، سابقه ندارد؟ آیا هر تولیدکنندهای، الزاماً موفق میشود؟ پس این آمار تعطیلی کارخانهها در آن کشورها چیست؟ اینها اطلاعات انحرافی برای رد گم کردن ما است؟ دلیل تعطیلی آنها، واردات بیرویه بوده است؟ تجربه نشان داده تولیدی که نتواند خود را همگام با تکنولوژی تطبیق دهد، تولیدی که نتواند در رقابت با سایرین، محل ظهور نوآوری و خلاقیت باشد، تولیدی که نتواند ارزشافزودهٔ متناسب با خواسته مشتری ایجاد کند، تولیدی که نتواند کاهش هزینههای جاری و سربار را عملیاتی کند، دیر یا زود محکومبه شکست است. چه در ایران و چه در اروپا، تفاوتی نمیکند. این واقعیت صریح و بدون حجاب اقتصاد است. تولید در همه جای دنیا، اگر شاخصهای بهبود مستمر را لحاظ نکند، اگر چشم به بازار داخلی و انحصاری بدوزد و نتواند به بازارهای جهانی راه پیدا کند، نمیتواند در این دنیای پرشتاب، دوام پیدا کند و آسیبپذیر خواهد بود. و در این گردونه شوم، باید بهصراحت بگوییم که اتفاقاً علیرغم همه غوغاها، واردات قانونی، کمترین تأثیر را دارد. دشمن تولیدکنندگان عزیز، واردات شناسنامهدار نیست، ولی افسوس که، دیواری کوتاهتر از واردات وجود ندارد که کسی بخواهد به آن هجمه ببرد. چه کسی توان حمله به شبهه دولتیها را دارد؟ چه کسی توان انتقاد از سازمانهای دولتی و بروکراسی حاکم بر آنها را دارد؟ چه کسی را یارای انتقاد از بخشنامههای زودگذر و دم دمی مزاجانه و مبتنی بر آزمونوخطا است؟ هر انتقادی، ممکن است عواقب و تبعاتش، بنیان بنگاهها را تحت شعاع قرار دهد. پس فقط و فقط، این واردات است که بهعنوان دشمن شماره یک تولید معرفی میشود و بس.
نکته حائز اهمیت آنکه واردات، خود معلول است و نه عامل. اساساً هیچ فعال اقتصادی به سراغ واردات کالایی که در کشور، مصرفکننده ندارد، نمیرود. اگر کالایی وارد کشور میشود، قطعاً برای آن بازار مصرف وجود دارد. بازاری که تولیدکننده داخلی نتوانسته آن را پوشش دهد. پس اگر واردات هست، نه به دلیل وجود اهرمهای فشار بر بازار، بلکه به دلیل پتانسیل بازار است که واردکننده به سمت آن جلب میشود. بنابراین، بستن درهای واردات رسمی، تنها سبب میشود که نگاه مصرف کنده داخلی، از واردکننده رسمی و شناسنامهدار، به سمت کالای قاچاق هدایت شود. کالایی که نهتنها حقوق دولت را پرداخت نمیکند، بلکه سلامت مصرفکننده را نیز به خطر میافکند. کالایی که نظام برنامهریزی واردکنندگان رسمی را درهمشکسته، نظام تجارت قانونی و شناسنامهدار را خاکستری و غبارآلود میسازد. کالایی که نه نسبت به میزان ورود آن نظارتی وجود دارد و نه روی کیفیت آن.
سخن پایانی آنکه بیهیچ تردیدی، باید تولید را حمایت کرد، اینیک اصل است. اما نباید آدرس را اشتباه رفت. باید مخاطرات تولید بهدقت لیست شوند و سهم هر عامل برآورد شود تا معلوم شود که فریادها را بر سر چه کسی باید کشید؟ تجربه میگوید قاچاق، مهمترین دشمن تولید و واردات رسمی، است و اگر جایی، از واردات رسمی، به بهانه حمایت از تولید بدگویی میشود، این قاچاقچی است که همانجا دلشاد و سرزنده میشود.
بر این اساس با صدای بلند، باز تکرار میکنیم واردکنندگان شناسنامهدار و تولیدکنندگان این کشور، باید همصدا با یکدیگر، از مصائب قاچاق فریاد بزنند، نه اینکه نسبت به هم روترش کنند. و فدراسیون واردات تا پایان راه در کنار تولیدکنندگان داخلی ایستاده تا ریشه قاچاق برچیده شود.