رادیو مجازی اتاق ایران: 25 فروردین 1404

کوره صنعت ایران در اراک روشن است

روزگار هپکو و آذرآب دو هفته بعد از بازیابی دولتی

آذرآب و هپکو، دو صنعت بحران دیده شهر اراک پس از تمهیداتی که برای ساماندهی آنها اندیشیده شد وارد فاز جدیدی شده‌اند؛ خبرها حاکی از بهبود وضعیت آذرآب است اما هپکو هنوز حال خوشی ندارد.

احمد میرخدائی

روزنامه‌نگار
22 مهر 1396 - 13:45
کد خبر : 10556
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک

نماد این شهر، سوله‌های بزرگ و گاه کهنسالی است که از چند کیلومتر مانده به دروازه‌های شهر، دو طرف جاده قد کشیده‌اند؛ کارخانه‌ها و شرکت‌هایی که هرکدام‌شان در صنعت این مرز و بوم نام و آوازه‌ای دارند و به‌نظر، باورکردنی نمی‌آید که همگی آنها، اینجا، در شهر اراک، دیوار به دیوار هم قرار گرفته باشند.

اراک، شهری است که به گفته ساکنانش، به صنعت زنده است و کوره صنعت ایران‌زمین نیز سال‌هاست که به همراهی و همت برندهای پرآوازه این شهر، همچون هپکو، آذرآب، آلومینیوم‌سازی، کمباین‌سازی، واگن پارس، ماشین‌سازی و... روشن و گرم مانده است. اراکی‌ها سال‌هاست که شهرشان را «قلب صنعت ایران» صدا می‌زنند؛ اما این قلب، چندماهی است که نظم ضربانش بهم‌ریخته و تجمعات کارگران صنعتی در اعتراض به معوق‌شدن چندین‌ماه دستمزد نیز نشانه‌ای از همین سکته ناقص صنعتی بوده است. صنایعی که در زمان جنگ توانستند سر پا بمانند و باری از جنگ را به دوش بکشند، چند سالی نیز گرده زیر بار تحریم بردند و باز تاب آوردند اما حالا آنطور که کارگران و مدیران 2شرکت بحران‌زده صنعت اراک می‌گویند، نتوانسته‌اند به سلامت از گردباد سوءمدیریت، جان به در برند.

 آذرآب؛ از کف کارخانه تا روی تابلوی بورس

دسترسی به کارخانه‌های اراکی چندان سخت نیست، خصوصیت ویژه اغلب آنها این است که کنار جاده‌های عریض واقع شده‌اند و اگر کسی سر بچرخاند، یکی از چند تابلوی بزرگ آنها را خواهد دید. آذرآب یکی از 2شرکت بزرگی که اخیراً خبر بحران‌زدگی‌اش رسانه‌ای شده، با جاده‌ای 200متری به خیابان اصلی وصل می‌شود. اما از ظاهر این فرعی مشخص است که از آن استفاده نمی‌شود. محلی‌ها می‌گویند برای رفتن به آذرآب باید از ورودی ماشین‌سازی عبور کرد؛ پس از این است که بلوار کم‌درختی، راه را به نگهبانی آذرآب می‌رساند و می‌شود سوله‌بزرگ و مرتفع شرکت را به چشم دید. برای ورود به محوطه آذرآب باید از مقابل مأموران حراست شرکت گذشت؛ مأمورانی که گرچه در ابتدای امر با گشاده‌رویی برخورد می‌کنند اما گویا اجازه ندارند احدی را بدون اجازه به محوطه شرکت راه دهند. با وجود این، بدشان نمی‌آید برای رسانه‌ای‌شدن حال و احوال شرکت‌شان، گپی دوستانه داشته باشند.

 پس از هماهنگی‌های رئیس حراست، یکی از مسئولان آذرآب در دفتر نگهبانی حاضر به پاسخگویی می‌شود و آخرالامر هم اجازه بازدید آزادانه از خطوط تولید آذراب را صادر می‌کند؛ مسئولی که هم بمباران آذرآب در سال‌های66 و 67 را به یاد دارد و با افتخار از کارهای جنگی آن روزها حرف می‌زند و هم مصیبت‌های چند ماهه اخیر شرکت، کامش را تلخ کرده است. از لابه‌لای حرف‌هایش می‌شود فهمید که حال و روز امروز آذرآب را ناشی از سوءمدیریت می‌داند؛ جایی که می‌گوید:مدیریت چند سال اخیر این شرکت، اهلیت صنعتی که نداشت هیچ، نگاهش هم به جای اینکه به کارخانه و تولید و کارگر باشد، مدام به تابلوی بورس بود و نماد فاذر. این را چندبار تکرار می‌کند؛ چندبار او و رئیس حراست و آن دیگری که ایستاده بحث ما را گوش می‌داد، همگی بورس‌بازی‌های مدیرعامل شرکت را باعث و بانی غفلت از کارخانه و به‌هم‌ریختن اوضاع آن عنوان کردند.

 کارگران و حسرت یک درآمد راحت

 در آذرآب فرقی نمی‌کند با چه‌کسی صحبت کنید؛ در اینجا از کارگر تا مدیر، هرکسی که لب باز کند و حرفی بزند، گوشه‌ای از آن را به بورس‌بازی‌های مدیرعامل گره می‌زند؛ کسی که حالا با تعیین هیأت مدیره جدید آذرآب، قرار است جای خود را با منتخب هیأت مدیره عوض کند. آذرآبی‌ها می‌گویند که مدیرعامل نقدینگی شرکت و تسهیلاتی که به نام شرکت گرفته را به جای اینکه به تأمین مواداولیه ضروری تخصیص دهد، وارد بازار سرمایه و صرف حمایت از سهامی مختلف کرده و همین از یکسو ظرفیت تولید کارخانه را تا 25درصد کاهش داده و از سوی دیگر باعث معوق‌شدن حقوق کارگران شده است. یکی از کارگران شایعه سود چندصد درصدی مدیرعامل از سفته بازی روی یکی از نمادهای بورسی را مایه حسرت می‌داند؛ حسرت اینکه چطور باید یک نفر اینقدر درآمد راحت داشته باشد و کارگر باید در تاریک‌روشن سوله کارخانه، با براده‌های آهن و دود جوشکاری مزد بخور و نمیر دربیاورد.

 گلایه نیروهای کارفرمایی از تبعیض

 حالا با 20میلیارد تومان تسهیلاتی که طبق مصوبه وزرای اقتصادی و در جریان عزیمت علی ربیعی، وزیر کار به‌حساب آذرآب واریز شد، کل مطالبات و حقوق کارگران کارخانه، دفتر مرکزی و حتی سایت‌های شرکت تا پایان شهریورماه تسویه شده و کارگران پس از یک وقفه یک‌ماهه، با رضایت قلبی دوباره پای کار آمده‌اند؛ این را با قدم زدن در خطوط تولید آذرآب می‌توان به چشم دید؛ کارگران خوشحالند؛ فقط به‌خاطر حقی که به آنها بازگردانده شده. با وجود این هنوز کارگرانی هستند که از قراردادهای کارفرمایی و مشمول سختی کار نبودن خود گلایه دارند و برق امید در چشمانشان چندان جلایی ندارد. یکی از آنها که 6سال است به‌صورت کارفرمایی و با قراردادهای موقت در آذرآب کار می‌کند، از تبعیضی که بین او و همکارش وجود دارد، دل‌خوشی ندارد. حقوق کمتر گرفتن یک طرف، سختی کار نگرفتن هم یک طرف.

 درهای بسته هپکوی 100هکتاری

 متولیان کارخانه هپکو اجازه بازدید خبرنگار از داخل کارخانه را صادر نمی‌کنند و وعده‌های چندباره مسئول حراست شرکت برای حضور در نگهبانی و صحبت درباره وضعیت شرکت نیز محقق نمی‌شود. مساحت حدود 100هکتاری شرکت هپکو نیز کاملاً محصور است و کسب اطلاع از این شرکت جز با عبور از دَرِ اصلی نگهبانی این شرکت امکان‌پذیر نیست اما از قضای روزگار، در زمان بازدید، احمد مشیریان، معاون و روابط کار وزیر کار هم در هپکو و در جلسه‌ای که برای بررسی وضعیت آن تشکیل شده حضور دارد و همین مسئله دستاویزی می‌شود تا مدیران شرکت بگویند که «فعلاً وقتشان پر است». اما کارگران شرکت، گشاده‌رو و صمیمی هستند. آن‌هایی که در حال ترک کارخانه هستند یا آنهایی که به نگهبانی تردد می‌کنند، هرکدامشان حرفی از وضعیت هپکو می‌زنند؛ حرف‌هایی که برخی با دلسوزی همراه است و برخی با اندکی اغراق. اما به هر حال کسانی هم پیدا می‌شوند که جزو معتمدان کارگران محسوب می‌شوند و حاضرند اطلاعاتی از دیروز و امروز کارخانه بدهند.

 در هپکو فقط امید باقی‌مانده

 یکی از نمایندگان کارگری هپکو، برای حرف زدن این پا و آن پا می‌کند؛ آخرالامر عقده زبانش باز می‌شود و اول از همه قول می‌گیرد که صحبت‌های او یا هر کدام از کارگران هپکو، به نوعی منعکس نشود که تلاش‌های اخیر دولت، به‌ویژه علی ربیعی، وزیر کار، برای ساماندهی کارخانه به بن بست بخورد. آنها می‌گویند ربیعی قول داده است همه تلاش‌ها را برای سپردن هپکو به اهلش و بازگردادن این غول دردمند به روزهای اوج، به‌کار گیرد و حضور معاون او در شرکت نیز پیرو همین قول او اتفاق افتاده است. ولی همگی هراس دارند که اگر حرفی از وضعیت هپکو بزنند، اما و اگر در کارهای وزیر بیاید و هپکو همینطور محتضر و ناخوش رها شود. آخر در هپکو چیزی باقی نمانده به جز 1200نیروی کار، چند سوله و انبار خالی و یک پارکینگ که فقط 2دستگاه تراکتور، یک دستگاه لودر دست دوم و 2 دستگاه کامیون معدن کارکرده در آن پارک شده اما هنوز در دل کارگران کورسویی از امید هست؛ امید به اینکه دوباره هپکو کار تولیدی‌اش را آغاز کند و روی پای خودش بایستد.

هپکو و سوله‌های خالی

 از صحبت‌های کارگران هپکو و تصاویری که در گوشی‌هایشان دارند چنین برمی‌آید که از هپکو چیزی جز چند سوله خالی باقی نمانده است. کارگران این شرکت پرآوازه که زمانی نی‌کوب و بولدوزرهای ضدگلوله می‌ساختند و به جبهه می‌فرستادند، حالا بیکارند و فقط چند نفر از آنها مشغول ساخت اسکلت فلزی سفارش داده شده به هپکو هستند. در حقیقت، هپکو در فرازونشیب طاقت‌فرسایی که پس از خصوصی‌سازی داشته ابتدا به مونتاژکننده صرف ماشین‌آلات تبدیل می‌شود و بعداً در سال‌های تحریم به بهانه اینکه ورود تجهیزات مورد نیاز متوقف شده، به سمت انجام سفارش‌های بیرونی و ساخت سوله سوق پیدا می‌کند.

چرا کارگران را خصوصی‌سازی کردید

 هپکویی‌ها دل خوشی از خصوصی‌سازی ندارند. می‌گویند چرا وقتی شرکت را خصوصی کردند، کارگران دولتی آن را نیز روی کارخانه به بخش خصوصی پیشکش کردند؟ دلشان می‌خواست بعد از خصوصی‌سازی هم حقوق‌بگیر دولت می‌ماندند. آنها معتقدند از سال 86 به بعد، هپکو رها شد تا سر به نیست شود و در این راه کارهایی کردند که هپکو مثل امروز زمین بخورد و تاب و توان برخاستن نداشته باشد. اما کارگران هم فدای این اتفاق شدند و زمین خوردند. مجموعه هپکو وقتی در سال 86 واگذار شد، 1850نفر نیروی کار داشت که 70درصد آنها نیروی آچاربه‌دست بودند و 30درصد نیروهای ستادی. پس از واگذاری هپکو مقرر شده بود کارفرمای جدید، نیروها را تعدیل نکند، کارفرمای جدید هم به جای اخراج نیروها، استخدام نیروی جدید را متوقف کرد، در نتیجه از آنجا که کارگران آچار به‌دست شرکت، مشمول سختی کار بودند، همگی با 20سال سابقه بازنشسته شدند و همین مسئله نسبت بین نیروهای ستادی و کارگران کارخانه را به‌هم زد و حالا این نسبت 55به 45به نفع نیروهای ستادی است.

 درد هپکو با قطعه درمان می‌شود

 فعلاً در جریان مصوباتی که وزرای کار، صنعت و اقتصاد برای حل مشکلات هپکو داشتند، بانک تجارت 7میلیارد تومان تسهیلات به هپکو داده تا بخشی از مطالبات کارگران را بپردازد؛ تسهیلاتی که البته کسی درباره کیفیت بازپرداخت و نرخ سود آن حرفی نمی‌زند اما آنطور که هپکویی‌ها می‌گویند: برای دریافت آن، زمینی متعلق به هپکو در سه‌راه آذری تهران که قبلاً برای دریافت 8میلیارد وام در گرو بانک تجارت بوده و ارزش کارشناسی آن حدود 38میلیارد تومان برآورد می‌شود، الان به‌طور کامل برای وام 8میلیاردی قبلی و این وام 7میلیاردی جدید نزد بانک تجارت وثیقه شده است. حالا با این وام 7میلیارد تومانی، 2ماه و نیم از مطالبات هپکویی‌ها پرداخت شده و گرچه گفته می‌شود هنوز تعدادی از نیروهای دفتر مرکزی و بخش مهندسی پولی دریافت نکرده‌اند اما همه کارگران پای کار آمده‌اند. در این میان نیروهای بخش مهندسی کارهایی برای انجام دارند اما اغلب کارگران آچار به‌دست بیکارند و فقط روز را به شب می‌رسانند. نماینده کارگران می‌گوید: کار هپکو تولید ماشین‌آلات است و برای اینکه به فعالیت خود برگردد، باید قطعه، مواداولیه و تجهیرات وارد کند؛ کاری که کارفرمای جدید از 6ماه پیش فقط وعده آن را می‌دهد و هنوز یک پیچ هم وارد نکرده است.

 هپکو چطور از عرش به فرش افتاد؟

 سرگذشت هپکو پس از خصوصی‌سازی، تراژدی رهاسازی صنعتی است که روزی روزگاری جزو افتخارات مملکت محسوب می‌شد. یکی از کارگران هپکو که گویا از مسائل داخلی شرکت نیز اطلاعات خوبی دارد، می‌گوید: پس از خصوصی‌سازی، از سال 87 تا 88 همه موجودی هپکو فروخته و به شکل سود سهام از شرکت خارج شد. بعد از آن برای نقدینگی موجود در شرکت هم نقشه کشیدند و این پول را برای خرید نقدی 25درصد از سهام معدن طارم صرف کردند تا خودشان (صاحبان وقت هپکو) بتوانند در ازای این خرید نقدی، 25درصد دیگر از سهام این معدن را به‌صورت اقساط صاحب شوند؛ معدنی که البته هنوز به بهره‌برداری نرسیده و جز هزینه، چیزی برای هپکو به همراه نداشته است. در دوره‌ای دیگر، سهامدار قبلی، شرکت‌های اقماری تحت پوشش هپکو ایجاد می‌کند و به نام هلدینگ هپکو دست به واردات می‌زند؛ شرکت‌هایی که ایجاد آنها تعداد مدیران هپکو که حقوق بالایی نیز دارند را افزایش می‌دهد و واردات آنها از یک سو، سودی وارد شرکت مادر نمی‌کند و از سوی دیگر روزبه‌روز از فعالیت و کار هپکو می‌کاهد. در این شرایط به‌تدریج، به بهانه تحریم بودن و منع واردات قطعه، تولیدات مونتاژی هپکو محدود و محدودتر می‌شود و عملاً واردات ماشین توسط شرکت‌های اقماری، جای تولید ماشین در هپکو را می‌گیرد. در این میان، بحران مالی در هپکو رخ نشان می‌دهد و کارفرما برای پرداخت حقوق کارگران دست به دامان فروش مواداولیه شرکت می‌شود. بعد از آن، ماشین‌آلات و حتی ضایعات شرکت نیز برای تأمین هزینه‌ها فروخته می‌شود و با تمام شدن سرمایه‌های قابل‌فروش، معوق شدن حقوق کارگران کلید می‌خورد. نکته جالبی که کارگران اظهار می‌کنند و به آن اعتراض دارند این است که وقتی حقوق‌ها معوق شده و شرکت برای تأمین لباس و ناهار کارگران مشکل دارد، اسم 2 نفر از کارکنان شرکت برای دریافت 700هزار تومان حق جذب به واحد مالی ارسال می‌شود.

 کارفرمای تازه‌نفس از راه می‌رسد

 با بحرانی‌شدن وضعیت هپکو، بحث تغییر کارفرما و سهامدار عمده این شرکت داغ می‌شود و پس از فراز و فرود فراوان، عاقبت در اواخر سال گذشته به نتیجه می‌رسد. هپکویی‌ها می‌گویند شب عید، وقتی سهامدار قبلی از شرکت خلعید شد، کارگران یک‌ماه حقوق معوق داشتند که با فروش پروژه‌ای که در دست هپکو بود این معوقات پرداخت می‌شود. بعد از آن کارفرمای جدید شرکت که خود را نماینده یک شرکت معتبر آلمانی معرفی می‌کند به هپکو می‌آید و زمام امور را به دست می‌گیرد. با توافق بین سازمان خصوصی‌سازی و سهامدار جدید، او مکلف می‌شود 20میلیارد تومان نقداً به سازمان خصوصی‌سازی بپردازد و مابقی بهای شرکت را پس از 2 سال تنفس به‌صورت اقساط پرداخت کند. در ادامه، سازمان خصوصی‌سازی از دریافت 20میلیارد تومان وجه نقد هم چشم‌پوشی کرده و آن را به اقساط کارفرما اضافه می‌کند، در عوض از کارفرما می‌خواهد این وجه را برای احیای روابط با بانک‌ها و واردات مواداولیه به‌کار ببندد. با تغییر کارفرما، هپکو و کارگران جان و امید دوباره می‌گیرند. کارگران می‌گویند کارفرمای جدید با سازمان خصوصی‌سازی توافق کرده بود که تا پایان خرداد، کل مطالبات کارگران را تسویه کند، در عوض سازمان خصوصی‌سازی نیز امتیاز تولید 3 هزار دستگاه ماشین راهسازی را از دولت برای هپکو بگیرد اما به این دلیل که سازمان خصوصی‌سازی به تعهد خود عمل نکرده، کارفرما نیز پولی پرداخت نمی‌کند. اعتراض و راهپیمایی کارگران کلید می‌خورد و عاقبت از 16تیرماه شورای تأمین استان با ورود به ماجرا، اعلام می‌کند که به پیشنهاد سهامدار، شرکت هپکو به‌مدت 2 هفته تعطیل است. گفته می‌شود در این 2 هفته قرار است با واردات قطعه و مواداولیه، شرکت برای فعالیت تولیدی آماده شود. با گذشت 2هفته، کارگران یک‌ماه کامل حقوق می‌گیرند و شورای تأمین نیز به کارفرما مهلت می‌دهد که تا پایان شهریور مطالبات را به‌صورت کامل تسویه کند. اما حوالی مردادماه، کارفرما اعلام می‌کند که تاکنون مشغول حسابرسی شرکت بوده و عملاً هپکو را از این تاریخ تحویل گرفته، پس پرداخت مطالبات قبل از این تاریخ نیز برعهده کارفرمای قبلی یا سازمان خصوصی‌سازی است و او مسئولیتی در این زمینه ندارد. بنابر اظهارنظر کارگران، در مردادماه 700هزار تومان از طرف کارفرمای جدید به حسابشان واریز می‌شود اما مهلت تسویه کامل مطالبات تا پایان شهریور به سر می‌رسد و وقتی از پرداخت حقوق خبری نمی‌شود، کارگران دوباره اعتراض را از سر می‌گیرند؛ اعتراضی که این‌بار با اعتراض کارگران آذرآب همزمان می‌شود و حواشی ایجادشده برای آن، مسئولان دولتی را گرد هم می‌آورد تا برای حل مشکلات این 2شرکت همفکری کنند.

 هزار وعده خوبان

«کارفرمای جدید را دوست داریم»؛ این را کارگران هپکو می‌گویند اما پشت‌بندش گلایه می‌کنند که چرا او به هیچ کدام از وعده‌هایش عمل نکرده است. می‌گویند: کارفرمای جدید از اول سال تاکنون وعده از سرگیری هپکو را می‌دهد که تاکنون حتی یک پیچ هم به شرکت وارد نکرده است. یکی از کارگران ادعا می‌کند پیگیری‌هایی که از گمرک و واحد تدارکات شرکت داشته‌اند ثابت می‌کند تاکنون هیچ سفارشی برای واردات قطعه و مواداولیه به هپکو ثبت نشده است. از طرفی کارگران معتقدند سهامدار جدید حق دارد دل به‌کار ندهد چراکه مدعی است در حسابرسی شرکت، 140میلیارد تومان با کارفرمای قبلی شرکت اختلاف حساب دارد. به‌نظر کارگران، هپکو نیازمند ورود قدرتمند وزارت صنایع و وزارت کار به ماجراست تا یک‌بار برای همیشه، مسائل آن را حل کنند و اگر کارفرمای فعلی اهلیت صنعتی دارد، ضمن حمایت از او، حواسشان به انجام تعهدات او نیز باشد. در این شرایط مشکلات این غول بحران‌زده اگر قابل حل باشد، حل خواهد شد؛ یک‌بار برای همیشه.

 صنعتی که فدای صنعت شد

آذرآب یک شرکت پیمانکاری عمومی است؛ آهنگری مدرن و بزرگی که زمینه اصلی فعالیت‌هایش، ساخت پروژه‌های نیروگاهی، پالایشگاهی، پتروشیمی، سیمان و... بوده و از بدو تأسیس تا به حال جزو پیشروهای این عرصه در ایران و خاورمیانه است. بر همین اساس به قول یکی از آذرآبی‌های پیشکسوت، در ایران به هر شرکت و صنعت افتخارآمیزی که سر بزنید، نمونه‌ای از سازه‌های باشکوه آذرآب را می‌بینید و همین مایه غرور آذرآبی‌هاست؛ غروری که البته هزینه‌اش هم کم نبوده. پیشکسوت‌های شرکت می‌گویند که آذرآب در زمان جنگ، فرمانبردار دولت بوده و جز تأمین نیازهای جنگ؛ از ساخت پل‌های متحرک گرفته تا کار روی گلوله‌های جنگی، دغدغه‌ای نداشته است، بعد از جنگ هم که دوران سازندگی آغاز شد، آذرآب در هیبت یک شرکت دولتی، باید نیازهای توسعه‌ای فازهای عمرانی را برآورده می‌کرد؛ می‌گویند وقتی آذرآب سرگرم جان دادن به صنعت این مرز و بوم بود، رقبای خرد و کلانی برایش تراشیده شدند و بعد از خصوصی‌سازی هم کار بیش از پیش برایش سخت شد. با وجود این هنوز آذرآب برای آذرآبی‌ها مکتبی است که تعلق به آن مایه افتخار است؛ این را کارگران این شرکت هم تأیید می‌کنند اما چند نفری هم هستند که می‌گویند اگر قرار باشد جای دیگر پول بیشتری به آنها بدهند، می‌توانند راحت از آذرآب دل بکنند و بروند. به گفته کارگران، حالا مزیت آذرآب، فقط تجهیزات مدرن و یگانه‌ای است که دارد و سوله‌ای که سقف بلند و کرین‌های قدرتمندش، شرایطی مهیا کرده تا پروژه‌هایی که ساخت آنها در توان رقبا نیست را بسازد.

 شانس آذرآب، غمنامه هپکو

 آذرآب، فارغ از آنچه در گذشته بوده و همه آنچه اکنون هست، فعلاً کارخانه‌ای است که فعالیتش را از سر گرفته و گویا قدرت آن را نیز دارد که با انجام فعالیت‌های صنعتی دستمزد کارگرانش را تأمین کند و بپردازد. در حقیقت سوءمدیریت در این شرکت آنقدر تداوم پیدا نکرده که بنیاد شرکت را براندازد و جز لاشه‌ای از آن باقی نگذارد، به همین دلیل بود که وقتی نخستین تبعات سوءمدیریت باعث معوق شدن حقوق کارگران شد و آنها اعتراض کردند، هنوز فرصت بود که با پرداخت حقوق معوق آنها، دوباره چرخ کارخانه به گردش درآید؛ اتفاقی که هرگز برای هپکو نیفتاد. هپکو، غول صنعتی اراک، چندسالی است که قبای «تنها تولیدکننده ماشین‌آلات راهسازی در ایران و خاورمیانه» بر قامتش گشاد شده چراکه از وقتی به نام خصوصی‌سازی، به حال خود رها شد، پله‌های سقوط را چنان با سرعت طی کرد که کارش از ساختن ماشین‌های عظیم‌الجثه، به سوله‌سازی رسیده است. از شرکتی که کارگرانش هنوز جزئیات جشن ساخت 2150دستگاه ماشین‌آلات راهسازی در سال 86 را به‌خاطر دارند، حالا فقط چند سوله بزرگ و خالی باقی مانده و 1200کارگر که چندین‌ماه است از این کارخانه، نان به خانه نبرده‌اند. کارگران هپکو، سوءمدیریت و خصوصی‌سازی غلط را مقصر حال امروز کارخانه می‌دانند و امیدوارند با قول مساعدی که وزیر کار به آنها داده، باز هم دست به آچار شوند و ماشین بسازند.

در همین رابطه