تصمیمگیری و مدیریت بحران در دوره شیوع ویروس کرونا چقدر با الگوی توسعه در ایران ارتباط دارد؟ کمال اطهاری، پزوهشگر حوزه توسعه به «پایگاه خبری اتاق ایران» میگوید: باید پرده کرونا را از تصمیمگیریها کنار زد؛ باید دید پس آن پرده چه ساختارها و الگوهای توسعهای توانسته است بر بحران کرونا فایق آید. اما اینکه در تمام سطوح از یک جهان پساکرونا صحبت میکنند، نشان میدهد نظم کنونی حاکم بر جهان، قابل تحمل نیست.
ما چگونه بر این مسأله فائق شویم؟ نکتهای که اطهاری درباره آن میگوید: به گفته گرامشی «بحران زمانی رخ میدهد که نظم موجود قابل ادامه نیست؛ اما جهان نو هم نمیتواند متولد شود.» ما وظیفه داریم که خرد جمعی را به کار بگیریم، به ویژه کسانی که در حوزه اقتصادی و اجتماعی کار میکنند تا بتوانیم الگوی جایگزین و نقشه راه ایجابی ارائه بدهیم. تا در درجه اول جامعه خودمان به صورت یک توافق جمعی شکل بگیرد و نهادهای جدید ایجاد شود، در این صورت است که جهان نو متولد میشود. هیچ چیز در دنیا خود به خودی رخ نمیدهد و اگر خود به خودی باشد، بدترین نوع آن است و مشابه زلزله یا کرونا خواهد بود.
او ادامه میدهد: اتفاقاتی که بیرون از جریان موجود تفکر بشر بر او حادث شود، ضربه بزرگی است و شوک وارد میکند. به گفته مانوئل کاستلز ما در دوران جهانیشدن با سه هویت روبهرو هستیم، یکی هویت موجود در کشورهای مختلف است؛ یعنی نهادهایی که رسمیت و مشروعیت دارند، این نهادها دیگر به شکل سابق قابل تداوم نیستند و باید نهادهای جدید جایگزین آنها شوند؛ اما این امر مشکل است چون مقاومت میکنند.
به گفته اطهاری اگر فعالیت آگاهانهای برای تعریف و اقناع جامعه صورت نگیرد که یک توافق در جامعه شکل بگیرد. البته ممکن است در مقابل جهانیشدن یک هویت مقاومتی هم شکل بگیرد، این هویت انزوا طلب است، و میگویند پساکرونا دورهای است که ما منزوی شویم و به چارچوب دولت ملی برگردیم.
او تاکید میکند: تفسیری که اینها از دولت ملی دارند، نازلتر از قانون اساسی است و حتی بحث درونزایی و بروننگری را کنار میگذارند و برونزایی و دروننگری را مد نظر قرار میدهند.
به گفته اطهاری، پژوهشگر توسعه در مواجه با بحران میتوانیم از هویت برنامهای سخن بگوییم. در دوران جهانیشدن، کشورهایی که هویت برنامهای داشتند و توانستند آن را به خوبی تعریف کنند، توانستند از دوران جهانیشدن استفاده کنند، برنده باشند و در دوران کرونایی هم توانستند بهترین مقابله را با این ضربه داشته باشند. کشورهایی مثل چین، کره جنوبی، ژاپن، بیشتر کشورهای اروپایی از این دسته بودند.
او به وضعیت کشورهای اسکاندیناوی در مواجهه با بحران اشاره میکند: کشورهایی مثل آلمان، اسکاندیناوی توانستند در گذشته به بحران 2008 فائق شوند و هم بحران کرونا را به خوبی سامان دادند. این کشورها یک خصیصه مشترک دارند، اینها یک الگوی توسعهای دارند که رشد اقتصادی را به خوبی و خلاقانه هم با جهانیشدن و هم اقتصاد دانش تعریف کردند و این الگوی توسعه پیوند دارد با یک سیاست اجتماعی فراگیر؛ به بیان دیگر شیوه انتظام بخشی دارند.
اطهاری تاکید میکند: نوع مواجهه با بحران به زبدگی در برنامهریزی و سیاستگذاری اقتصادی و نحوه آموزش جامعه برمیگردد؛ یعنی چارچوبهای کف سیاست اجتماعی را دارید، پیوسته آموزش میدهید، نظام بیمهای کاملی دارید و مردم احساس خوشبختی میکنند و احساس ترس و هراس ندارند، رقابت را به حرص و آز تبدیل نمیکنند، این امر میتواند در سطح بنگاه باشد یا فرد و فرقی نمیکند. در چنین جامعهای دیگر یک بازی خوشایند، هم پیوند و جماعتی ندارد.
اطهاری، پژوهشگر اقتصاد توسعه در پاسخ به اینکه رکود فراگیر ناشی از کرونا، بخشهای مختلف اقتصادی به کمک مالی نیاز دارند. بنگاههای اقتصادی به بستههای حمایتی نیاز دارند. آیا ممکن است که دولتها به این رویه عادت کنند و این رویهها اثر بلند مدت بر کارکرد دولت داشته باشد؟ میگوید: حتی در چین و کره جنوبی، دولت توسعه بخش وجود دارد؛ اما نه در شکل دولت مداخلهگر. دولت باید در حمایت از بنگاهها انتظامگر باشد نه مداخلهگر؛ اما دولتهای ایران بیشتر مداخلهگر هستند.
اطهاری در پاسخ به این پرسش که آیا وقتی این بحران جمع شود، تمام نهادها به کارکرد اصلی و واقعی خودشان برمیگردند؟ میگوید: در واقع این حمایتها توافقی است، از طرفی در جوامه توسعه یافته جامعه مدنی قوی است.
به گفته اطهاری در ایران حاکمیت الگوهای ابتدایی را به صورت افراط و تفریط را در طول زمان برداشته است؛ فکر میکند که رقابت یعنی لجام گسیختگی؛ اما اینگونه نیست.
عدهای نگران ماهیت نظارتها و تداوم آن در آینده هستند ولی اطهاری معتقد است: وقتی امری در چارچوب بخردانه شکل بگیرد، قدم به قدم انکشاف پیدا میکند. مگر دولتهای رفاه اروپا به توتالیتاریسم انجامید؟ دولتهای رفاه جلوی توتالیتاریسم را گرفتند. اگر دولتهای رفاه تشکیل نمیشد، فاشیسم ادامه پیدا میکرد و نوع استالینی سوسیالیسم بر اروپا حاکم میشد.
اطهاری تاکید میکند: کسی که نتوانسته جهانیشدن را تعریف کند و نقش خود را در جهانیشدن توافقی مشخص کند، قبلا دچار بحران بوده است. چیزی که در ایران وجود دارد، یک فرهنگ بسیار بزرگ جامعه مدنی است که به خوبی تشخیص میدهد دشمن اصلیش کیست و با آن میجنگد. جامعه مدنی ایران با این فرهنگ و تجربه تاریخی عظیم میداند دشمن اصلی خود را کی و کجا انتخاب کند. گاهی اوقات ممکن است که خطا کند؛ اما برخلاف جوامع دیگر خطا پایدار نیست؛ بنابراین در این بحران هم جامعه مدنی توانست سربلند بیرون بیاید.
او ادامه میدهد: کار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اصلاً اتفاقی نبوده است، وزارت بهداشت یکی از بهترین دستگاههای ایران از لحاظ سواد و پژوهشمحوری است.
او معتقد است: درسی که حاکمیت باید بگیرد این است که از فرصتهای تاریخی استفاده کند، نوع کلانروندها را تشخیص بدهد، از چین، کره جنوبی و حتی اروپا یاد بگیرد. ما باید یک ترکیب خلاق از اصولی که اینها برای توسعه به کار گرفتند، انتخاب کنیم. تمام اینها آماده جهانیشدن توافقی هستند. اینها درسهایی است که ما باید بگیریم؛ باید پرده کرونا را از تصمیمگیریها کنار بزنیم و ببینیم که پس آن پرده چه ساختارها و الگوهای توسعهای توانسته است بر آن فائق آید که ترکیب خلاقی از آن بسازیم. این تصویر میتواند جامعه ما را به آنچه شایسته است، برساند.