دفترچه بیمه را روی میزش میگذارد تا نسخه را بنویسد ناگهان زنی بیتوجه به بیماری که داخل مطب نشسته در را باز میکند؛ دستیار پزشک تلاش میکند او را بیرون ببرد اما زن صدایش را بلند میکند تا با دکتر صحبت کند. چهره ساکت و بهتزده دختری حدوداً 15ساله از لای در نیمهباز پیداست، او نیز به همراه زن آمده اما پشت در ایستاده و به داخل نگاه میکند. زن با یک دست چادرش را گرفته و با دست دیگر به دختر اشاره میکند؛ بعد از کمی سر و صدا بالاخره به اصرار دکتر و تهدید به تماس با پلیس ناگزیر مطب را ترک میکند. داستان از آنجا شروع شد که آقای دکتر بعد از اتاق عمل سر از استودیو و در نهایت جعبه جادویی درآورد. یک برنامه تلویزیونی برابر با شهرت است؛ شهرتی که هزینههای سنگینی را به دنبال دارد. سر و کله افرادی که از رابطه شهرت و ثروت به خوبی آگاه هستند بعد از حضور در تلویزیون پیدا میشود. یکی در صفحه اینستاگرام دکتر به دنبال تأمین هزینههای کلاس کنکور و دانشگاهش است و دیگری به بیمارستانی که دکتر آنجا مشغول به کار است مراجعه میکند و سعی دارد به اجبار دخترکش را به عنوان دخترخوانده به دست او بسپارد. هرچند بخشی از این ماجرا ریشه در جامعهای دارد که اقتصاد آن بیمار است و افراد فقیر را وادار به چنین رفتارهایی میکند اما ریشه اصلی در جای دیگری است. حالا دکتر در مطبش نشسته و سعی میکند پس از رفتن آن زن با چند نفس عمیق دوباره تمرکزش را برای نوشتن نسخه به دست بیاورد؛ آرامشی که از دست داده تاوان شهرتی است که به واسطه تلویزیون کسب کرده؛ شهرتی که هم میتواند هزینه به دنبال داشته باشد و هم سود؛ اما به نظر میرسد هزینههای آن قدری بیشتر است.
شهرت هزینههای اثباتشدهای به همراه دارد؛ خیلی از افراد خوشبختی ابدی و رفاه جاودانه را حاصل شهرت میدانند اما بر اساس تحلیل رابین بارتون تحلیلگر گاردین، شهرت عموماً نوعی ناامنی و شکل خاصی از تنهایی در جمع را به دنبال دارد. حریم خصوصی اولین چیزی است که در اغلب مواقع قربانی شهرت میشود. با وجود همه این ریسکها، تقریباً همه انسانها میل به شهرت دارند و اگر به آن دست پیدا کنند میتوانند از آن به عنوان وسیله کسب درآمد نیز استفاده میکنند، اما چگونه؟
اقتصاد سلبریتیها
شرکتهایی که مدیرها و مجریان باهوشی دارند وارد دنیای مشاهیر میشوند و از آنها برای فروش محصولات خود استفاده میکنند. استفاده افراد مشهور از برندها و مارکهای مختلف میتواند بهترین وسیله برای شناخته شدن آن برند باشد؛ بسیاری از برندها با استفاده از همین مشاهیر بر سر زبانها افتادهاند. افرادی که شهرت جهانی دارند میتوانند مشتریها و مصرفکنندگان بینالمللی نیز به بازار آن شرکت بیاورند. کافی است یکی از طرفداران رونالدو در یکی از روستاهای دورافتاده در شاخ آفریقا از مارک ژل موی او مطلع شود، احتمالاً خودش را به آبوآتش میزند تا آن ژل مو را خریداری کند. بررسیهای پایگاه خبری اتاق ایران نشان میدهد که مشاهیر امریکایی به خوبی از قدرت ترغیب خود برای مصرفکننده آگاه هستند به همین خاطر در حال حاضر 15درصد از تبلیغات امریکایی با یکی از چهره های معروف و مشهور امریکایی پر شدهاست. شرکتهای امریکایی سالانه 50میلیارد دلار روی مشاهیر سرمایهگذاری میکنند و با استفاده از نام و چهره آنها محصول خود را به فروش میرسانند.
اما مشکل این است که شرکت کردن مشاهیر در این ماجراها میتواند تصویر آنها را در میان عموم مردم عوض کند. گاهی مشاهیر به واسطه همین ماجراها و تبلیغات، شهرت یا اعتبار خود را از دست میدهند. مصرفکنندگان قرار است بر پایه شهرت و اعتبار آن فرد به کالای مورد نظر روی بیاورند اما وقتی فرد شهرت خود را به همین بازی باخته باشد، دیگر فرصتی برای تبلیغ محصول و ارائه آن کالا به کمک او باقی نمیماند. به همین سادگی چیزی که میتواند به وسیلهای برای کسب ثروت تبدیل شود، بلای جای افراد مشهور میشود. به این ترتیب او به جای اینکه ثروتی به دست بیاورد، باید هزینه شهرتش را با همان شهرت پرداخت کند.
سود و منفعتِ شهرت عموماً در ثروت است اما هزینه آن معمولاً چیزی بیش از تلف شدن ثروت است، از بین رفتن امنیت و حریم خصوصی همچنان اصلیترین هزینههای شهرت هستند. شاید بهتر است هر کسی که روی پرده نقرهای قرار میگیرد، هر کسی که سر از جعبه جادویی در میآورد، هر کسی که حنجره طلایی دارد و هر کسی که به نوعی وارد دنیای سلبریتیها یا همان مشاهیر میشود آماده پرداخت هزینههای کلان آن شهرت باشد یا حداقل از هزینههای آن آگاه باشد.