در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی که اشتغال و حداقل دستمزد را از منظر فقر بررسی کرده است، میزان اثرگذاری سیاست حداقل دستمزد بر روی خانوارهای غیرفقیرِ نزدیک به خط فقر، بسیار بیشتر از خانوارهای فقیر بوده است. چون رفاه خانوارهای غیرفقیر نزدیکِ به خط فقر به میزان قابل توجهی تحت تأثیر حداقل دستمزد است. بررسیهای آماری نشان میدهند که نسبت حداقل دریافتی خانوارهای سهنفره به خط فقر از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۳ نوسانی بوده و روند کلی آن نزولی بوده است.
تورم یکی از عوامل اثرگذار بر کاهش قدرت خرید کارگران، و باعث عقبماندگی افزایش حداقل دستمزد از نرخ تورم است. در سال ۱۴۰۲، خط فقر مطلق برای یک خانوار سهنفره ۸ میلیون و ۳۵۶ هزار تومان برآورد شده بود، اما این رقم در سال ۱۴۰۳ به ۱۱ میلیون و ۲۱۴ هزار تومان رسید که نشاندهنده افزایش ۴۹ درصدی است. در مقابل، حداقل دستمزد تنها ۲۷ درصد رشد داشته است. این اختلاف نشان میدهد که کارگران نهتنها از افزایش قیمتها عقب افتادهاند، بلکه بهطور نسبی فقیرتر شدهاند.
متناسبسازی دستمزد با تورم
کاهش قدرت خرید کارگران، پیامدهای اجتماعی و اقتصادی زیادی دارد. کاهش قدرت خرید به معنای کاهش مصرف خانوارهاست که میتواند به رکود در بخش تولید و خدمات منجر شود. از طرفی، افزایش نرخ فقر میتواند موجب افزایش نارضایتی اجتماعی، کاهش انگیزه نیروی کار و حتی افزایش مهاجرت نیروی کار متخصص شود. برای بهبود وضعیت معیشتی کارگران و جلوگیری از تعمیق بحران، افزایش حداقل دستمزد متناسب با نرخ تورم و خط فقر ضروری است. اجرای سیاستهای حمایتی مانند ارائه یارانههای هدفمند، کاهش هزینههای مسکن و افزایش امنیت شغلی میتواند تا حدودی فشار اقتصادی بر کارگران را کاهش دهد تا شاید معضل شاغلان فقیر در کشور تا حدودی حل شود.
شاغل فقیر و تعریف آن؟
مسعود نیلی، اقتصاددان میگوید: فقرا در ایران به سه دستهاند: نخست شاغلان فقیر که بیشترین تعداد جمعیت کشور را در بر گرفتهاند و باید درآمد آنها را بالا برد؛ سپس فقرای بیکار که باید از راه افزایش رشد اقتصادی برای آنها کار ایجاد کرد و در نهایت از کار افتادگان و معلولان که با حمایتهای دولت و بالا بردن توان سازمانهای بهزیستی میتوان به آنان کمک کرد. تعداد کسانی که شاغل و فقیرند، قابل توجه است؛ این عارضه به دو دلیل پدید میآید، یا مناسبات کار، مناسبات عادلانهای نیست یا مناسبات کار مشکل ندارد خود درآمدزایی آن فعالیت کم است. پس لزوماً افزایش اشتغال منجر به افزایش برخورداری و افزایش سطح درآمد نمیشود.
اینکه یک نفر شاغل است به این معنی نیست که از فقر خارج است. اینکه یک نفر یک کاری پیدا کرده به این معنی نیست که دیگر حالا مشکل ندارد بلکه به دلیل همین ناپیوستگی بین قسمتی که درآمد ایجاد میشود و قسمتی که شغل ایجاد میشود سبب شده بسیاری از شاغلان ما در فقر به سر ببرند و فاصله بین درآمد شاغلان ما خیلی زیاد باشد. راهحل این است که بنگاه خرد در یک فرآیند رشد تبدیل شود به یک بنگاه کوچک. بنگاه کوچک در یک فرآیند رشد تبدیل شود به یک بنگاه متوسط، بنگاه متوسط تبدیل شود به یک بنگاه بزرگ. اما چرا این اتفاق در اقتصاد ما نمیافتد؟ به دلیل اینکه بنگاههای بزرگ در اقتصاد ما بنگاههای خردی نبودند که بزرگ شدند. بنگاههای بزرگی بودند که از اول بزرگ ایجاد شدند. نتیجه این میشود که بین بنگاههای در اندازههای مختلف ارتباط برقرار نیست و این باعث میشود که جریان درآمدی از بنگاه بزرگ سرازیر نشود به سمت بنگاههای کوچک و متوسط و خرد.
بحران اجتماعی و اقتصادی
کاهش نسبت حداقل دستمزد به خط فقر نشاندهنده افزایش مشکلات معیشتی برای کارگران است. در حالی که خط فقر ۴۹ درصد رشد داشته، حداقل دستمزد تنها ۲۷ درصد افزایش یافته که موجب کاهش قدرت خرید خانوارهای حداقلبگیر شده است. ادامه این روند میتواند بحرانهای اجتماعی و اقتصادی را تشدید کند. اتخاذ سیاستهای مناسب برای افزایش متناسب دستمزدها و کاهش هزینههای زندگی میتواند به بهبود شرایط معیشتی کارگران کمک کند.
مطابق با دادههای پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان، در بازه زمانی دی ماه سال ۱۴۰۲، ایران دارای ۶ میلیون و ۷۸۳ هزار و ۳۰۲ نفر سالمند (افراد در سن ۶۵ سال و بالاتر) بوده است که این تعداد به ۵ میلیون و ۳۲۱ هزار و ۸۰۵ خانوار تعلق دارند.
این افراد بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و وضعیت اقتصادی آنان، به ویژه در سالهای اخیر، یکی از چالشهای مهم اجتماعی و اقتصادی به شمار میرود. در این میان، خانوارهای دارای سرپرست زن به دلیل شرایط خاص خود، در معرض مشکلات بیشتری قرار دارند که نیاز به توجه و برنامهریزیهای ویژهتری را میطلبد.
از رشد اقتصاد تا کاهش درآمد سرانه
عدم فراگیری رشد اقتصادی در ایران، باعث شده است گروههای پایین درآمدی از مواهب آن برخوردار نشوند. سهم بالای نفت در رشد اقتصاد از یک طرف و رشد نزدیک صفر بخش کشاورزی که سهم بزرگی از اشتغال فقرا را تشکیل میدهد، از جمله شواهد عدم فراگیری رشد اقتصادی محقق شده است.
کاهش درآمد سرانه باعث شده تا حتی شاغلان یا افراد با تحصیلات بالاتر نیز فقیر شوند. علاوه بر این برخی عللی که ذاتاً نباید توضیحدهنده فقر باشند، در سالهای اخیر و با افزایش هزینههای زندگی نسبت به درآمدهای خانوارها، تبدیل به عاملی برای فقر شدند.
قدرت خرید کارگران ایرانی در سالهای اخیر بهطور قابل توجهی کاهش یافته و حداقل دستمزد دیگر قادر به تأمین نیازهای اساسی خانوارها نیست. فقر سالمندان، فقر کارگران و سقوط بخش زیادی از طبقه متوسط به خط فقر باعث بروز مشکلات جدی شده است. باید برای حل مشکلات شاغلان فقیر چارهاندیشی شود.
در سالهای اخیر، با توجه به وضعیت نامساعد اقتصادی و عدم کنترل دقیق تورم، قدرت خرید کارگران کاهش چشمگیری داشته و بسیاری از آنان برای تأمین حداقلهای زندگی خود با مشکلات جدی روبهرو هستند. با این که در برخی مواقع دولتها از طریق تخصیص یارانهها سعی در کاهش فشارها دارند، اما این اقدامات به تنهایی نمیتواند نیازهای اساسی کارگران را پوشش دهد. برخی معتقدند افزایش 45 درصدی دستمزد کارگران برای سال 1404، پاسخگوی مشکلات این طبقه نخواهد بود.