هفته بسیج گرامی باد

رادیو مجازی اتاق ایران - 4 آذر 1403

یادداشت پدرام سلطانی، نایب‌رئیس اتاق ایران

از سیدنی تا نیویورک؛ فاصله بخش خصوصی و سیاست

سلطانی، نایب‌رئیس اتاق ایران در یادداشتی به نشست اتاق های بازرگانی جهان در سیدنی و نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد که یکی بر مبنای اقتصاد و دیگری بر اساس سیاست اداره شد، پرداخته است.

پدرام سلطانی

رئیس اتاق مشترک ایران و اتریش
07 مهر 1396
کد خبر : 10364
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک
سلطانی، نایب‌رئیس اتاق ایران در یادداشتی به نشست اتاق های بازرگانی جهان در سیدنی و نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد که یکی بر مبنای اقتصاد و دیگری بر اساس سیاست اداره شد، پرداخته است.

پدرام سلطانی، نایب رئیس اتاق ایران - عکس: حنانه عدلی

هفته گذشته دهمین کنگره جهانی اتاق‌های بازرگانی در سیدنی استرالیا برگزار شد. برای نخستین بار در طول ۲۰ سالی که از برگزاری این رویداد مهم می‌گذشت، اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران حضوری مؤثر و همه‌جانبه در این کنگره دوسالانه پیدا کرد و خوش درخشید. بیش از ۱۰۰۰ نفر از رهبران بخش‌های خصوصی از ۱۰۸ کشور دنیاگرد هم آمدند تا به مدت سه روز درباره موضوعات مشترکشان، چالش‌های جهانی و آینده کسب‌وکار به بحث و گفتگو بنشینند و از یکدیگر بیاموزند و همچنین ابتکارات و نوآوری‌هایشان را باهم به رقابت بگذارند.

هم‌زمان بااینکه در جنوب شرق دنیا بخش‌های خصوصی کشورها گرد هم آمده بودند در شمال غرب دنیا، در نیویورک، سران دولت‌هایشان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد حضور یافته بودند. درحالی‌که بخش‌های خصوصی به بررسی و تحلیل چالش‌های جهانی، از تروریسم گرفته تا مهاجرت، اشتغال، توسعه پایدار و سایر موضوعات می‌پرداختند و در این تعالی افکار همگرایی فکری می‌یافتند، در آن‌سوی دنیا سیاستمداران نقدهای تندوتیزی را روانه یکدیگر می‌کردند و از ظن خود مسببین چالش‌های منطقه‌ای و جهانی را انگشت‌نما می‌کردند.

برای ما که هم‌زمان شاهد تعامل و همفکری و تلاش برای همگرایی بخش‌های خصوصی در سیدنی و دریافت‌کننده اخبار مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک بودیم تضاد بین این دو گفتمان آشکار و هویدا بود، گویی دو اتفاق در دودنیای مختلف در جریان بود، یک دنیا تلاش داشت که داشته‌هایش را به اشتراک بگذارد و دنیای دیگر در تلاش بر آشکار کردن اختلاف‌هایش بود. این دنیا سخن از تجارت بدون مرز می‌کرد و آن دنیا مرزبندی‌های فکری خود را پررنگ می‌کرد. دنیای بخش خصوصی نگاه به آینده داشت و دنیای سیاست بر محور گذشته سخن می‌گفت.

دریکی از نشست‌های جالب کنگره اتاق‌ها بحث بر سر مهارت‌های آینده بود و سخنرانان بر این باور مشترک بودند که یک‌سوم شغل‌ها و ۴۰ درصد مهارت‌های موجود تا سال ۲۰۳۰ کاربردی نخواهند داشت و مهارت‌های جدیدی جای آن‌ها را خواهند گرفت. در نشست دیگری موضوع انقلاب چهارم صنعتی بود و اینکه چگونه تلفیق هوش مصنوعی پیشرفته و اینترنت اشیاء تولید و مصرف را دگرگون خواهد کرد. در نشست پایداری کسب‌وکار من بحثی در خصوص تحول اتاق‌های بازرگانی از نسل اول به سوم و موضوع ورود اتاق‌ها به نسل چهارم خود را، همگام با انقلاب چهارم صنعتی مطرح کردم. اما دریکی از بحث‌های جالب کنگره در خصوص دنیای فردا و بحث در خصوص چالش‌های جهانی، تحلیلی از پارادایم جدید سیاسی در دنیا ارائه شد که نشان می‌داد حکومت‌ها از مدل‌های متعارف راست‌گرا یا چپ‌گرا در حال عقب‌گرد به مدل‌های رهبری‌های فردگرایانه و یا جنبش‌های پوپولیستی (دو سر طیف) هستند.

دیدگاه‌های طرح‌شده در کنگره بخش خصوصی در کنار اتفاقاتی که در نیویورک، و به‌طورکلی در سطوح تعاملات دولت-دولت، در جریان بود مرا به چند نتیجه رهنمون کرد:

درحالی‌که بخش خصوصی، با بهره‌گیری از فناوری، و جامعه مدنی، با افزایش سریع سطح دانش و بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی، در چهار دهه گذشته به رشد و پیشرفت خود سرعت بخشیده‌اند، دولت‌ها در مدل‌های کشورداری خود سیر قهقرایی طی کرده‌اند.

این موضوع باعث شده است که تضادی آشکار به وجود آید. دولت‌ها در نقش رهبری ملت‌های خود (متشکل از بخش خصوصی و جامعه مدنی) از آن‌ها و مطالباتشان و همچنین مدل‌ها و راهکارهایشان برای حل مشکلات جهانی عقب‌مانده‌اند و این عقب‌ماندگی باعث شده است که نقش رهبری دولت‌ها موردتردید و بی‌اعتمادی دو بخش دیگر قرار گیرد.

دولت‌ها در واکنش به این تضاد به‌جای تلاش برای به‌روزرسانی مدل‌های کشورداری به‌سوی تمرکز قدرت و یا بندبازی قدرت (دو سر طیف سیر قهقرایی کشورداری) عقب کشیده‌اند. این عقب‌نشینی گفتمان سیاسی دولت‌ها را نیز قطبی‌تر کرده است یعنی بیشتر به نفی دیگران روی آورده‌اند تا اثبات خود.

در یک جمله: انقلابات صنعتی بخش خصوصی را به جلو رانده است و جامعه اطلاعاتی نهادهای مدنی را بارور کرده است، اما تکنولوژی کشورداری همپای دو بخش دیگر متحول نشده است.

سیاستمداران نتوانسته‌اند مهارت‌های هزاره سوم برای اداره کشورها را فرابگیرند. بدون شک اگر سیاستمداران بر همین سبیل پیش بروند سیاست یکی از شغل‌هایی خواهد بود که تا چند دهه دیگر کاربردی نخواهد داشت. امیدوارم که سیر قهقرایی کشورداری در دنیا متوقف شود، که اگر نشود بهای آن را ملت‌ها باید بیش از گذشته بپردازند. زمان آن رسیده است که مدارس علوم سیاسی به آینده‌پژوهی سیاست دست بزنند و مهارت‌های جدیدی را به دانشجویان خود بیاموزند. دولت‌ها نیز باید مدل‌های کشورداری را بازنگری اساسی کنند و بیش از آن و پیش از آن به خانه‌تکانی باورهایشان بپردازند.
بخش خصوصی و جامعه مدنی دیگر در چارچوب روابط خط‌کشی شده دولت‌ها جای نمی‌گیرند.

در همین رابطه