زبان قدرت عجیبی یافته است. زبان امروز کاراترین ابزار قدرت نرم است. یک رئیس جمهور آمریکا با زبانی خوشایند و مبادی آداب بین المللی، عموم کشورهای دنیا را بر علیه ایران و همراه خود میسازد و یک رئیس جمهور دیگر با زبانی تند و ناشیانه موجب سقوط آزاد جلال و جبروت این ابرکشور میشود.
واکنشهای عموم کشورهای مهم و تراز اول دنیا به سخنان ترامپ نشان داد که حرفهای گری برتر از قلدرمآبی است. رفتار حرفهای ایران با گروه ۱+۵ در مذاکرات، سرمایهای برای ما فراهم آورد که از صدها میلیارد دلار هزینه کرد رقبای ما برای بی اثر کردن آن بالاتر ایستاد.
قصد من تحلیل سیاسی سخنان ترامپ و موضع گیریهای سران سایر کشورها نیست، زیرا از عهده من خارج است. فقط میخواهم بگویم که دنیا به منطق و رفتار حرفهای بها میدهد، تا جایی که در کنار رفتار حرفهای ایران و در مقابل رفتار غیرحرفهای آمریکا میایستد.. امروز ما پاداش بها دادن به زبان دیپلماسی حرفهای خود را گرفتیم. اما این پاداش را چگونه به دست آوردیم؟ با مذاکره. ما نشان دادیم که در عرصه سیاست میتوانیم حرفهای وارد شویم و باید این حرفهای گری را ادامه دهیم. حرفهای گری اعتماد بوجود میآورد، احترام بر میانگیزد و جاذبه بوجود میآورد.
اما من بر این باورم که تهدیدهای ناشیانه و غیر حرفهای ترامپ علیه ایران موجب شد که فرصتهایی پیش روی ما قرارگیرد. فرصت نخست شکاف راهبردی اروپا با آمریکا در موضوع ایران است. ما از این شکاف چگونه بهره خواهیم جست؟
فرصت دوم بدبینی و بی اعتمادی جامعه مدنی و نخبگان آمریکا به رئیس جمهورشان است. سیاست ما در این خصوص چه باید باشد؟
به گمان من در ادامه و تکمیل دیالوگ حرفهای در عالم دیپلماسی زمان آن فرارسیده است که دیالوگ گستردهای در کانالهای اقتصادی و اجتماعی هم به کمک دیپلماسی بیایند. چندی پیش در یادداشت دیگری به ضرورت کنش گری جامعه مدنی و بخش خصوصی برای صلح پرداخته بودم. امروز زمان روی آوردن به این کنش گری است. زبان سیاست باید از زبان اقتصاد و زبان جامعه مدنی وام بگیرد.
ماه گذشته در اجلاس فدراسیون جهانی اتاقها، اتاق ایران پیشنهاد تشکیل ابتکاری با نام اتاقها برای صلح (Chambers for Peace) را مطرح کرد. میشود این جنبش را امروز فعال کرد، هم در سطح منطقه و هم در تعامل با اروپا و آمریکا و دیگر نقاط دنیا. ارتباط بخش خصوصی – بخش خصوصی میتواند به امید برای توسعه همکاریها و خوش بینی به حرکت در مسیر پیش گرفته شده بیافزاید، و از آن گذشته در شرایط موجود اقتصادی این ارتباط را اهرم تکان دادن اقتصاد کم تحرکمان کند.
از سوی دیگر ما نباید فرصت همراه کردن افکار عمومی اروپا و آمریکا را با خود از دست بدهیم. برقراری گفتمان بین جامعه مدنی ایران و آن کشورها اکنون یک نیاز مبرم است. شاید بهترین کاری که در این شصت روز پیش رو میتوان انجام داد ایجاد ارتباط مردمی (اعم از بخش خصوصی و جامعه مدنی) با همتایان خود در آن کشورهاست. افکار عمومی این کشورها سالهاست که صرفاٌ شنونده اخبار منفی درباره ایران از رسانههای خود بودهاند. چرا باید انتظار داشته باشیم که آنها حس مثبتی به کشور ما داشته باشند؟ دیالوگ جامعه مدنی ما با غرب میتواند این تصویر را عوض کند.
ما ترامپ نیستیم، شایسته ما هم نیست که مانند او رفتار کنیم. به جای ناسزاگویی به وی در صفحاتش در فضای مجازی یا از تریبون رسانهها، وقت خود را صرف گستراندن دیالوگ صلح و دوستی کنیم.