تجربه تلخ سالها تحریم، به بخش خصوصی و فعالان اقتصادی کشور نشان داد که آنها نخستین قربانیان این شرایط هستند. درحالیکه فشارهای تحریم از سال 1388 به اینطرف هرسال بیشتر و بیشتر میشد و بهموازات آن، درآمد دولت از محل فروش نفت کاهش مییافت، دولت برای تأمین منابع خود و اداره کشور، همهساله درامدهای مالیاتی را در بودجه افزایش میداد و مجلس هم همواره با دولت همراهی مینمود، حتی در سالهایی آن را بیشتر هم میکرد. بخش خصوصی که خود در تنگنای تحریم گرفتار آمده بود و برای خرید مواد اولیه، صادرات کالا و دریافت پول به مخمصه افتاده بود، همزمان مجبور بود که مالیات بیشتری هم به دولت بپردازد. علاوه بر این دولت بخشی از امورات و کسری بودجه خود را با عدم پرداخت مطالبات پیمانکاران بخش خصوصی پوشش میداد.
بارهای مضاعفی که سالهای تحریم به دوش بخش خصوصی و اقتصاد کشور گذاشت، موجب زیان دهی و تعطیلی واحدهای زیادی شد و توسعهٔ اقتصادی را بسیار کند نمود. عملا میتوان گفت که بار مالی تحریم را نه دولت، بلکه بخش خصوصی برداشته بود. در این میان، کسانی که همواره از تحریمها بهعنوان نعمت یاد میکردند و مخالف مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ بودند، همگی به خزانهٔ کشور متصل بودند. یعنی حقوق و مزایای خود را از منابع و محلهایی میستاندند که در بودجه پیشبینیشده بود و در تمامی این مدت اثرات مالی تحریم به ردیفهای مرتبط با این بخشها بار نشد. یعنی احدی از مخالفین مذاکرات برجام تاوان مالی بابت تحریمها ندادند.
از زاویهٔ دیگر به این قضیه نگاه کنیم! با بررسی آمار اشتغال کشور درمییابیم که از مجموع حدود ۲۵ میلیون نیروی کار کشور، نزدیک به دو و نیم میلیون در دستگاههای دولتی و کمی بیش از یکمیلیون در دستگاههای عمومی غیردولتی شاغل هستند. یعنی حدود ۱۵ درصد از اشتغال در بخش دولتی و عمومی است و حدود ۸۵ درصد از اشتغال در بخش خصوصی (و تعاونی). تحریم در اشتغال بخش عمومی و دولتی تأثیر مشهودی نداشت و نیروی کار دولتی و عمومی از بودجه ارتزاق مینمود. اما بخش خصوصی از محل تحریم بسیار تحتفشار بود. برخی کارگاهها مجبور به تعطیلی و تعدیل کارکنان شدند و بسیاری با مصرف سرمایه و منابع خود تلاش در حفظ کارکنانشان کردند اما به دلیل کاهش فروش و تولید، عملان حفظ کارکنان به هزینهٔ کاهش سود یا زیاندهی آنها تمام شد. بنابراین در دوران تحریم و پس از آن، بار حفظ ۸۵ درصد از اشتغال کشور هم از جیب دولت و بخش عمومی داده نشد.
از سوی دیگر بخش خصوصی به دلیل نیاز به تعاملات تجاری بینالمللی مرتبا به سایر کشورها سفر میکرد. این سفرها بهواسطهٔ تنگناهای نقلوانتقال پول، و بهقصد یافتن راههایی برای این نیاز مبرم، بیشتر نیز شده بود. بخش خصوصی از انتظارهای طولانی برای ویزا، متوقف شدن پروازهای بینالمللی بسیاری از خطوط، برخوردهای خشک و بعضا نامحترمانه در برخی کشورها، پا پس کشیدن طرفهای خارجی و مانند اینها به ستوه آمده بود. او خود را مستحق اینگونه رفتارها نمیدید.
هنگامیکه تحریمها رو به تشدید گذاشتند و مسیرهای نقلوانتقال ارز معدود و مشکلتر شدند، بخش خصوصی در زیر تمام فشارهای تحریم، مجبور بود درصدهای هنگفتی به عدهای دلال ارز برای انتقال پول صادرات یا وارداتش بدهد. او میدید که عدهای تازه از راه رسیده چگونه در مدت کوتاهی ثروتهای افسانهای میسازند. آنان بخشی از همان "کاسبان تحریم" بودند.....
آری، بخش خصوصی و فعالان اقتصادی در سالهای تحریم بیش از دولت، بیش از بخش عمومی، بیش از مخالفان برجام زیر فشار و متأثر از آثار تحریم بودهاند. آنانی که برجام را خطا میپندارند و از بلندگوهای خود شعار زیبای "به ظرفیتهای داخلی اتکا کنیم" را میدهند خوب است اعلام کنند که خودشان چه بخشی از این "ظرفیتهای داخلی" هستند و چقدر از بار مالی تحریم را خواهند پذیرفت؟ آیا آنها بودجهٔ خود را به جبران آثار تحریم بر روی بخش خصوصی و کارگرانش اختصاص خواهند داد؟
فراموش نشود که هیچ صنعتی بدون تعامل با اقتصاد جهانی امکان فعالیت ندارد، صنعت مواد اولیه میخواهد، بازار میخواهد، فناوری میخواهد و بسیار چیزهای دیگری که تامین آنها بدون ارتباط با دنیا میسر نیست. مخالفان بدانند که بخش خصوصی هم، باور به این ندارد که دیگر کشورها دلسوز ما هستند. اصولا در یک سیاست درست، هیچ کشوری نباید دایهٔ مهربانتر از مادر برای کشوری دیگر باشد. دولتهای هوشمند همواره به دنبال منافع ملت خویش هستند و به این دلیل باهم مذاکره میکنند. ما نیز میگوییم: به هیچ کشوری اعتماد نکنیم اما باهمه مذاکره کنیم....
بخش خصوصی به کنار، نگران ۸۵ درصد از اشتغال کشور باشیم!