خردادماه بود که مرکز آمار ایران تصویری از وضعیت تولید و اشتغال در کارگاههای صنعتی ایران در ۸سال منتهی به سال 1393 را منتشر کرد. براساس این گزارش تعداد کارگاهها از ۱۷هزار و ۶۰۳واحد در سال ۱۳۸۶به ۱۴هزار و ۴۵۲واحد کاهش یافته است. این آمار حکایت از تعطیلی دستکم 3هزار و 151واحد صنعتی دارد. با این حال روایت مرکز آمار ایران نشان میدهد که بیشتر واحدهای صنعتی کشور با ظرفیت پایینتر از ظرفیت واقعی فعالیت میکنند و وضعیت اشتغال آنان نیز در شرایط نامساعدی به سر میبرد.
از سوی دیگر مرکز پژوهشهای مجلس نیز به تازگی گزارشی درخصوص صنایع صادراتگرا منتشر کرده است که براساس آن با تمرکز بر صنایع صادراتمحور میتوان اشتغال صنعتی ایجاد کرد. این موضوع از لحاظ تحلیلی و پژوهشی کاملا درست است، یعنی باید تمرکز و گرایش حمایت، روی صنایع مبتنی بر صادرات قرار گیرد. البته این موضوع نیاز به یک اجماع عمومی در سطح حاکمیت و در سطح وزارت صنایع دارد که هنوز این اجماع به دست نیامده است.
در این میان کشورهایی تاکنون پلههای موفقیت را در بخش اشتغال صنعتی طی کردهاند که تمرکز تولیدات صنعتی خود را روی صادرات بنا نهادهاند. صادراتی که بخش عمدهای از آن به محصولات نهایی باز میگردد. چراکه بخشی از محصولات کشور محصولات مواد اولیه است و بخشی از آنها کالای نیمه ساخته و بخش دیگر محصولات نهایی مانند پوشاک، اتومبیل و مواد غذایی است، اما این محصولات نهایی هستند که بیشترین ارزش افزوده را تولید میکنند. اگر کشور تمرکز خود را روی حمایت از صادرات محصولات نهایی بگذارد، بدون شک مسیر توسعه و رشد اقتصادی تا حدودی طی شده و درنهایت به موفقیتهای چشمگیر در این زمینه نیز دست مییابیم. اما موضوع دیگری که باید به آن پرداخت درخصوص صنایعی است که بهرهوری بالایی دارند. در شرایط فعلی بسیاری از صنایع ایران از حضور کالای خارجی اعم از کالای چینی یا غیرچینی نگران و دایما در حال اعتراض به این مساله هستند که چرا باید بازار داخلی در اختیار خارجیها قرار گیرد. این صنایع به عبارت دیگر رقابتی نیستند و از لحاظ کیفیت و قیمت نمیتوانند با سایر محصولات در سطح بینالمللی رقابتی داشته باشند. این صنایع برای رسیدن به وضعیت مطلوب لازم است که بهرهوری خود را افزایش دهند. اگر شاخصهای بهرهوری در صنایع تعریف شود و حمایتها به سمت صنایعی برود که روی بهرهوریشان کار میکنند، میتوان چشم به توسعه صنعتی داشت و در نتیجه اشتغال را نیز پدیدار کرد. بنابراین در یک نگاه کلی دو عامل، یعنی حمایت از محصولات صادراتی بهخصوص محصولات نهایی و دوم حمایت از صنایع بهرهور با تحلیل شاخصهای بینالمللی، محور حمایت صنعتی قرار گیرد تا بتوان از این طریق اشتغال صنعتی ایجاد کرد. از دیدگاه من این نوع حمایتی که اخیرا وزارت صنعت در پیش گرفته که میگوید من کاری ندارم و به تمام صنایع 16هزار میلیارد تومان سرمایه در گردش میدهم، حتی اگر چکش برگشت خورده یا مدیریت مالی ندارد، این نوع حمایتها اشتباه است. همچنین درخصوص این موضوع که طبقهبندی و اولویتبندی صنایع برای هدایت اشتغال صنعتی درست است یا نه، باید گفت برخی تصورشان از اولویتبندی این است که حتما بگوییم یک رشته صنعتی در اولویت است. بهطور مثال بگوییم سیمان یا فولاد در اولویت هستند. اما اولویتبندی صنایع اینگونه نیست و باید براساس بهرهوری باشد. به این معنا که هیچ فرقی نمیکند رشته صنایع چه باشد، مهم این است که آیا رشته صنعتی و با توجه به معیارهای بینالمللی رقابتی است یا نه؟ زمانی که از صنایعی که دارای بهرهوری متعادل و رو به جلو هستند حمایت شود، این صنایع میتوانند بازارهای مقصد را به دست آورند. از سوی دیگر باید این مساله مورد نظر باشد که آیا صنایع صادراتگرا واقعا توان ایجاد اشتغال در ابعاد بزرگ را دارند یا نه. از دیدگاه من این موضوع بستگی به صادراتمحور بودنشان دارد و اینکه تا چه اندازه صادراتمحور هستند. البته بخش اعظمی از صادرات ایران ناشی از میعانات گازی و بخش دیگر آن از پتروشیمیهاست. این صادرات عموما مبتنی بر رانت است و صادراتشان از خوراک ارزان و یارانه که دریافت میکنند، است. اما جز این صنایع، اگر صنایع صادراتگرا مورد حمایت جدی قرار گیرند، میتوانند بهطور محسوسی در اشتغالآفرینی نقش داشته باشند.