در دولت یادزهم، آقای مهندس حجتی و تیمشان در بخش کشاورزی تا کنون همکاری بسیار خوبی با بخش خصوصی داشتهاند و تلاش میکنند موانع گذشته را تا حدودی بردارند. اما واقعیت این است که بدنه و ساختار وزارت جهاد کشاورزی باید تغییر کند. یعنی با صراحت باید بگویم بخش تحقیقات خوب کار نمیکند، بخش ترویج هم خوب کار نمیکند. بخش دفع آفات و مبارزه با آفات هم عملکرد مناسبی نداشتهاست. و اصولاً ما هنوز از پتانسیل واقعی عملکرد در هکتار مناطقمان استفاده نکردهایم. این وظیفه وزارت جهاد کشاورزی است که کمک کند ما حداکثر تولیدات را از محصولاتمان در استانها بگیریم.
وقتی تولید در کشور به ازای هر مترمکعب آب به هزار کیلوگرم رسیدهاست در حالیکه دنیا دو برابر ما تولید میکند، یعنی ما در این زمینه عقب ماندهایم. رسیدگی به این مسئله وظیفه وزارت جهاد کشاورزی است. واقعیت این است که کشاورزی ما با این راندمان نمیتواند زندگی خود را تأمین کند. نتیجه این میشود که سرمایهگذاری در کشاورزی روز به روز پایینتر میآید و کشاورزان ضعیفتر میشوند. اقدامات آقای حجتی خیلی خوب بوده، اولاً اینکه سد را شکسته و اجازه دادهاند یک سری محصولات خارجی علیرغم سد حفظ نباتات که گفتهاند وارد نکنید، به کشور وارد شود. ما این موفقیت را در زراعت چغندرقند داریم. آنطور که من شنیدهام محصول چغندرقند نسبت به بذر ایرانی، 10تن در هکتار افزایش یافتهاست. در مورد پنبه که تخصص خودم است، راندمان حضور واردات افزایش قابل توجهی داشته و علاقمندی بسیار زیادی در این زمینه وجود دارد.
مشکلی که وزارت جهاد کشاورزی داشته این بوده که آمارها چندان با واقعیت تطابق ندارد. البته حقیقت این است که آماربرداری در کشاورزی کار بسیار مشکلی است. مثلاً در صنعت واحدهای محدود و قابل کنترلی وجود دارند که شما خیلی راحت میتوانید ورودی و خروجی آن را کنترل و آماربرداری کنید. اما در کشاورزی با سرزمینی وسیع و تعداد بسیار زیادی کشاورز سر و کار دارید. به این ترتیب آماربرداریها مطابق با واقعیت نیست؛ مثلاً میزان تولید تخمین زده میشود. کارشناسان هم در این موارد تخمینی، معمولاً ضرایب را بالا میگیرند. اکثر آنها در دولتهای گذشته عادت کردهاند که آمار بدهند و حقوق بگیرند، اکنون برای آنها این رویه ادامه دارد. البته تیم آقای حجتی این وضعیت را تعدیل کردهاند تا آمارها به سمت واقعیت میل کنند.
مشکل بزرگ دیگری که در حال حاضر در وزارت جهاد کشاورزی وجود دارد این است که اکثر ضعفهای مدیریتی و تکنولوژیکی خود را تنها با افزایش قیمت جبران میکند. یعنی در زمینه به صرفه کردن محصولات برای کشاورزان به جای اینکه هزینهها را به حداقل برساند و عملکردها را بالا ببرد، فقط قیمت را بالا میبرد یا مثلاً قیمت تضمینی را بالا میبرد. بهانه وزارت کشاورزی این است که چون تورم بالاست و سیاستهای دولت تورمی است؛ یعنی در چهار دهه گذشته به طور میانگین نزدیک به 20درصد تورم داشتهایم، قیمت تضمینی هم به طور متناسب افزایش پیدا میکند.
افزایش قیمت تضمینی شاید برخی کسریها را برای کشاورز جبران کند اما دو ضرر عمده برای کشور به همراه دارد، اول اینکه قدرت خرید جامعه به شدت پایین آمدهاست. این اتفاق از نظر خوراکیها و مواد تغذیهای ایجاد شدهاست. یعنی قیمت سال به سال گران میشود و این کاملاً ملموس است. یکی از دلایلی که تقاضا برای کالا پایین آمده این است که مصرفکننده ایرانی به لحاظ قدرت خرید بسیار ضعیف شدهاست. بخشی از این مشکل به افزایش قیمت محصولات کشاورزی باز میگردد. ما هر سال باید خودمان را آماده کنیم که محصولات کشاورزی را گرانتر بخریم. وزارت جهاد کشاورزی باید فکری به حال این قضیه کند. ضرر دوم این است که محصولات کشاورزی در صنایع غذایی و صادرات ایران به ویژه در صنایعِ صادراتمحور، رقابتپذیری را پایین میآورد. در نتیجه چون سال به سال گرانتر میشود نمیتوانیم به بازارهای هدف صادر کنیم. این در حالی است که دیگر کشورها یا قیمتها را پایین میآورند و یا حداقل تلاش میکنند قیمتها افزایش پیدا نکند. به این ترتیب قدرت رقابت ما سال به سال کمتر میشود.
بدون شک دولت باید از بخش کشاورزی حمایت کند. اما افزایش قیمت تضمینی بدترین راهکاری است که برای این امر انتخاب شدهاست. ما اگر خشکسالی یا مشکل کمبود آب داریم باید به زندگی کشاورز هم توجه داشته باشیم. دولت میتواند به این کشاورز یارانه مستقل بدهد نه اینکه قیمت را افزایش بدهد. دولت میتواند در ازای هر کیلو یا هکتار به کشاورز خود یارانه بدهد. این یارانه دیگر باعث گرانی محصولات نمیشود و کل جامعه هم تاوان آن را پس نخواهد داد. بازارهای صادراتی را هم از دست نخواهیم داد. همه اینها تاوانهایی است که ما به خاطر افزایش قیمت تضمینی میدهیم.