اهمیت و جایگاه تجارت بینالملل در توسعه پایدار اقتصاد و مولدسازی آن، چنان بدیهی است که نیاز به هیچگونه تشریحی ندارد. ایران در عرصه صنعت غذا و صنایع تبدیلی سرشار از نقاط قوت است و همچنین فرصتهای بسیار ارزشمندی هم در مقابل خود دارد و بیتردید میتواند مهمترین، واقعیترین، پایدارترین و ارزشآفرینترین جایگاه را در نظام اقتصادی ایران داشته باشد.
ازاینرو اگر توانمندیهای فوقالعاده این صنعت بهصورت بالفعل درآیند، بهطور حتم این صنعت در صدر سایر حوزههای اقتصادی قرار خواهد گرفت. تحقق این مهم منوط به یکپارچگی و همگرایی بخشهای دولتی و خصوصی در فرآیندهای تأمین، تولید، تجارت، صادرات و نظامهای مالی است.
برای موفقیت یک شاخه صنعتی، وجود چهار مؤلفه بنیادین ضروری است. اول آنکه صنعت موفق نیاز به دانش فنی و تجهیزات بهروز و همچنین نیروی انسانی کارآمد و دانشبنیان دارد که بتواند چرخ تولید را درنهایت کارایی به حرکت درآورد. خوشبختانه امروزه دسترسی کاملی به دانش فنی وجود دارد، بهنحویکه تقریباً محدودیتی برای کسب بالاترین کیفیت در محصول نهایی پیشرو نداریم. درعینحال به میزان مکفی نیروی انسانی متخصص، دانشبنیان و ماهر در این سرزمین هستند که بهخوبی میتوانند نیازهای جامعه صنعت را پاسخ دهند.
دومین مؤلفه به مقوله تأمین بهموقع مواد اولیه دلالت دارد که در این زمینه نیز امکان تأمین مواد اولیه خام و نیمهساخته در بهترین کیفیت، مناسبترین قیمت و در حجم مکفی برای تمامی زیرشاخههای صنعت غذا و صنایع تبدیلی فراهم است و میتوان نیازهای این بخش را از منابع داخلی و یا واردات سهل، تأمین کرد. این امر باعث میشود که با اعمال مدیریت قیمت تمامشده، بهای محصول نهایی بهویژه در بازارهای بینالمللی، رقابتپذیر باشد.
دسترسی مطلوب به بازارهای مصرف در داخل و خارج از کشور، سومین مؤلفه برای توفیق صنعت غذا و صنایع تبدیلی تلقی میشود که موقعیت ویژه جغرافیایی ایران در منطقه، دسترسی به سواحل در جنوب و شمال، همجواری مؤثر با آبهای آزاد، استقرار در مرکز قلمرو فرهنگی مشترک چند صد میلیوننفری و نظایر آن، برای ایران فرصتهای بینظیری برای رسیدن و تماس با بازار مصرف ایجاد کرده است.
چهارمین شاخص، بیش از آنکه جنبه فیزیکی داشته باشد، برگرفته از ریشههای فرهنگی و باورهای اصیل تولیدی است. تولید، فرهنگ است. باورهای نهادینه خود را دارد و همگی آنها بر حول یک شاخص اصلی قرار دارند. باور به تولید صادراتمحور یا همطراز برترین کیفیتهای جهانی، زیرساخت بنیادین فرهنگ تولید تلقی میشود. تولیدکنندهای که میداند شکوفایی در درونزایی و برونگرایی است و تمام اهتمام خود را برای رقابت فعال با رقبای خارجی خود بهکار میبرد، حتماً کیفیت، تحقیق و توسعه، مدیریت قیمت تمامشده، بستهبندی، تبلیغات و بازاریابی را در سطحی بالاتر مورد توجه قرار خواهد داد.
شاهین طلایی صنعت ایران، پای در زنجیرهایی دارد که متأسفانه امکان اوجگیری آن را بسیار محدود کرده است. این صنعت دست در گریبان چندین چالش بزرگ است. وجود تحریمهای نفسگیر، تراکنشهای بینالمللی را مختل کردهاند. بازار مصرف صادراتی، کالای ایرانی را میخواهد؛ اما تولیدکننده بهسختی میتواند، وجه ناشی از صادرات را برگرداند. هزینههای سربار زیادی را متحمل میشود و هرچقدر که در مدیریت تمامشده توانسته است حاشیه سود معقولی را فراهم کند، همین هزینه سربار ناشی از تحریمها، تمام آن را از بین میبرد. با این حساب در برخی از محصولات غذایی، صادرات ارزش سودآوری ندارد و متوقفشده است.
عامل تحریم، نوسانات شدید ارزی را ایجاد کرده و منجر به تشدید تورم شده است. این دومین چالش مهلک پیشروی تولیدکنندگان است. مهمترین اثر مخرب تورم، اختلال گردش مالی است و در عمل بازگشت سرمایه تولیدکننده در دورههای زمانی طولانی روی میدهد و این در حالی است که در همان دوره هزینهها چنان افزایشیافته که برای خرید مواد اولیه نیاز به سرمایهگذاری بیش از سودآوری دارد و مشکل بزرگتری به نام کمبود نقدینگی را برای صنعت رقم میزند.
موانع بروکراسی اداری و وضع قوانین لحظهای، سومین چالش مخرب است. کندی حرکت اداری، بروکراسی پیچیده، خلق لحظهای مقررات و قوانین بدون در نظر گرفتن شرایط فعالان صنعت و وجود ضوابط اضافی، فشار بیرونی بیشتری را به صنعتگرانی وارد میکند که با تلاش زیاد در حال حفظ شرایط موجود بوده و تلاش دارند، ضمن استمرار روند تولید، سطح اشتغال خود را حفظ کنند.
فعال صنعت غذا ایمان دارد که میتواند با تولید صادراتبنیان، ضمن اشتغالآفرینی، برای مردم رفاه اجتماعی ایجاد کند. فعال صنعت غذا تا آنجا که توانسته نقاط قوت خود را بهبود داده و با اقدامات مستمر اصلاحی توانسته نقاط ضعف داخلی را برطرف سازد؛ اما چالشهای رونق صادرات این صنعت و بهینهتر شدن توانمندی تولیدکنندگان، از جنس تهدیدات هستند که در اختیار فعال صنعت غذا نیست.
جنس مشکلاتی مانند تحریم، تورم، کمبود نقدینگی، تسهیل در امور اداری و… جنبه حاکمیتی کلان دارد و حل آنها بر عهده نظام دولتی است؛ اما تشکلهای بخش خصوصی به محوریت اتاق ایران میتوانند در این مسیر، دولت را بیشازپیش همراهی کنند.
توسعه صادرات در بخش کشاورزی، غذایی و صنایع تبدیلی، مستلزم آن است که نگاهها نسبت به آن اصلاح شود. فعالان صنعت با سختی فراوان و هزینههای گزاف در مقاصد صادراتی، بازاری را فراهم میکنند، اما ازآنجاکه برنامهریزی کلانی برای خرید، نگهداشت محصول و نظایر آن وجود ندارد، بدین سبب وقتی بازار داخلی دچار کمبود میشود، بلافاصله صادرات آن ممنوع میشود. بدون آنکه توجه شود که محصولات کشاورزی و غذایی را نمیتوان برای مدت طولانی نگهداشت.
بدین ترتیب بازارهای صادراتی که بهسختی بهدستآمدهاند، با یک بخشنامه صادره از مرجعی خارج از فضای تولید، از بین میروند. نگاه بنیادین و آیندهنگر به صادرات حکم میکند که در سطحی ملی برنامهریزیهای صحیح سالانه انجامشده و در اجرای آن پایبندی بهخرج داده شود.
همچنین رایزنهای بازرگانی، سفیران صنعت سرزمین و محرک چرخه صادرات هستند. این مسئولیت از عهده افرادی برمیآید که از دانش کافی، درک کامل و تجربه عملیاتی در فضای تولید، کسبوکار و صادرات برخوردار باشند تا بتوانند مثمر ثمر باشند. در حال حاضر در این بخش ضعفهای بزرگی را شاهد هستیم و به شکل مطلوب بخش صنعت نمیتواند از ظرفیت رایزنیهای بازرگانی استفاده کند.
همانگونه که پیشازاین اشاره شد، ورود به بازار کشورهای دیگر سخت و هزینهساز است، تولیدکننده ایرانی اشرافی به قواعد حاکم بر کشور مقصد ندارد؛ اما رایزن مقیم زمان لازم را در اختیار دارد و اعتبار و مشروعیتی دارد که او را قادر میسازد تا تحقیقات علمی و دقیقی را به انجام برساند.
از سوی دیگر صادرکنندگان ایرانی برای فروش محصولات خود مجبور هستند در وهله اول «ساخت ایران» را جا بیندازند و سپس به برند خود متمرکز شوند. این بدان معناست که هم زمان و هم سرمایه خود را به بهای چیزی از دست میدهند که مسئولش نیستند. متولی تثبیت مفهوم ساخت ایران در بازارهای جهانی رایزنهای بازرگانی هستند.
درعینحال برگزاری نمایشگاه و یا اعزام هیأت تجاری در شرایطی اثربخش است که هدفمند و با حضور هیأت قوی از ایران و مقاصد صادراتی روی بدهد. در این خصوص هم ضعفهای فراوانی داریم که بیشک با ارتقای تخصص رایزنها، این مورد هم بهبود پیدا خواهد کرد.
همچنین بهروز بودن و جامعنگر بودن تولیدکنندگان و صادرکنندگان ضرورت دارد. تولیدکنندگان در ایران با ۸۵ میلیون نفر جمعیت، شبکههای توزیع شاهرگی و مویرگی فراوانی را ایجاد کردهاند؛ اما زمانی که با کشور مقصدی روبهرو میشوند، یک یا دو عامل فروش و آنهم بهصورت انحصاری را بهکار میگیرند. این هم مشکل بزرگی است. تجارب موفقی در این خصوص وجود دارد، برخی فعالان ایرانی در کشورهای همسایه شبکه ایجاد کردند و شاهد حضور نسبتاً خوبی از کالای آنها در بازار مقصد هستیم، هرچند این کافی نیست. تقریباً در بازارهای دوردست و تعدادی از کشورهای همسایه، ردی از کالای ایرانی وجود ندارد. بنابراین همکاران بخش خصوصی میتوانند با مشارکت یکدیگر، شبکههای شاهرگی و مویرگی مناسبی را راهاندازی کنند.
البته قیمتگذاری و خرید تضمینی که با قیمتهای جهانی فاصله دارد، یکی از چالشهای مهم بهشمار میرود. صادرات موفق به قیمت تمامشده مطلوب نیاز دارد. این شرایط خرید تضمینی که فقط یک قطعه از کل تصویر را موردتوجه قرار داده، موجب افزایش نرخ تمامشده تولید شده است. هزینههای مختلف در مسیر برگشت وجه ناشی از صادرات و نحوه تسویه ارزی هم مزید بر علت میشوند. امروز امکان رقابت از بین رفته و در عمل بسیاری از مجموعهها از خیر صادرات گذشتهاند. پیشنهاد میشود که برای بخش کشاورزی، غذایی و صنایع تبدیلی معافیتهایی برای تسهیل در روابط تجاری بینالمللی مدنظر قرار گیرد تا در مسیر رونق صادرات و درآمدسازی ملی فعالتر شود.