بهزعم قریب بهاتفاق صاحبنظران اقتصادی و رجال سیاسی، بزرگترین چالش اقتصاد ایران در حال و آینده بیکاری است. در کارزار انتخابات ریاست جمهوری 96 شاهد بودیم که همه نامزدهای محترم بر اهمیت این مسئله اجماع داشتند و برای ایجاد شغلهای میلیونی در چهار سال آینده وعده و طرح میدادند. نرخ نسبتاً بالای بیکاری عامل و عارضه بسیاری از مشکلات اقتصادی، آسیبهای اجتماعی و اعتراضات مردمی و کارگری است.
تحلیلهای اقتصادی مراجع داخلی و خارجی حاکی از آن است که اقتصاد ایران در 20 سال آینده بهطور متوسط حداکثر ظرفیت ایجاد 400 الی 500 هزار شغل در سال را دارد، یعنی کمتر از دو میلیون شغل در چهار سال و این در حالی است که در چهار سال آینده نیازمند ایجاد 5 میلیون شغل هستیم تا بتوانیم نرخ بیکاری را در وضع موجود حفظ کنیم. لازم است به این ارقام اضافه کنم که ترکیب اقتصاد ما و روندهای حاکم بر آن بهگونهای است که در سالهای آینده باید انتظار ریزش شدیدی را در شغلهای موجود داشته باشیم. بسیاری از صنایع بزرگ ما نیروی انسانی تا 3 برابر مازاد دارند که در دولتهای گذشته به آنها تحمیل شد. بخشی از صنایع کوچک و متوسط ما نیازهای امروز ایران و جهان نیستند و در سالهای آینده محکومبه تعطیلی هستند. ورود فناوری به سایر صنایع باعث کاهش نیاز آنها به نیروی کار موجودشان میشود. روند کمآبی از یکسو و صنعتی شدن از سوی دیگر اشتغال کشاورزی و روستایی ما را کاهش خواهد داد.
از سوی دیگر ما آگاهانه از برخی حوزههای اشتغالزا در جهان امروز صرفنظر کردهایم یا ظرفیت آنها را محدود کردهایم. بهطور مثال ما از میلیونها شغل در حوزه گردشگری، اقتصاد تفریحات، اقتصاد فرهنگ و هنر، اقتصاد ورزش، صنایع غذایی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و چند حوزه و صنعت دیگر چشم پوشیدهایم؛ زیرا یا راهبردهای سیاسی و امنیتی یا ملاحظات قانونی و شرعی و یا تحفظ در جهانیشدن اقتصاد ایران هریک بهنوعی با برخی از حوزههای مذکور در ناسازگاری هستند. اضافه بر اینها باید کمی در زیرساختها، وضعیت آمادگی نیروی انسانی، وضع آموزش و سطح توسعه استانهای مرزی و استانهای با نرخ بیکاری بالای خود اندیشه کنیم! آیا وضعیت موجود آنها امکان ایجاد اشتغال مولد و پایدار به میزان لازم را فراهم میسازد؟ نبود صنایع بزرگ، قرار نداشتن در شبکه راههای اصلی کشور، عدم دسترسی به شبکه ریلی، نرخ بالای بیسوادی و مواردی ازایندست، شرایط را برای ایجاد اشتغال در این مناطق نامناسب ساخته است.
پس نقشه اشتغال در ایران دارای فرصتهای ایجاد شغل کمتر و تهدیدات از دست دادن شغل بیشتری از سایر کشورهاست. همه اینها حاکی از آنند که اگر در سالهای آینده در ایجاد شغل جدید جدی، متمرکز و با برنامه نباشیم، و یا اتفاقاتی نامساعد رخ دهد، وضعیت اشتغال ازآنچه بیان شد هم بدتر خواهد گردید. بهطور خلاصه میخواهم این موضوع را خاطرنشان کنم که شرایط خطیرتر از آنی است که گمان میرود.
من با اطمینان بالا میگویم که بزرگترین تهدیدات امنیتی و بزرگترین دشمنان ثبات و آرامش کشور دو چیزند: اول بیکاری و دوم فساد. بحث در خصوص دومی را به زمان دیگر وامیگذارم اما در خصوص اولی با ابراز تأسف و نگرانی باید هشدار دهم که فضای پرهیاهوی سیاسی کشور بیشترین اثرش در گریز دادن سرمایهگذاری، چه داخلی و چه خارجی است. تردید یا تأخیر در سرمایهگذاری مساوی است با افزایش خیل بیکاران. فکر میکنم که رئیسجمهور محترم و مشاورین و مدیران ارشد دولت ایشان به اهمیت این موضوع بهخوبی واقفاند اما از این نگرانم، و بلکه تردید ندارم، که با ادامه خشونت سیاسی در کشور آنها نخواهند توانست فضای مساعد سرمایهگذاری را فراهم نمایند و به برنامههای خود برای ایجاد اشتغال جامه عمل بپوشانند.
امروز باید محک وطندوستی و دوراندیشی لیدرهای سیاسی و پیروان آنها را متانت کلام و آرامش بخشی به فضای عمومی کشور دانست. هر پرخاشی به رئیسجمهور و دولتمردان و همچنین به سران سایر کشورها بهمانند سنگی خواهد بود که به سمت شیشه سرمایهگذاری و اشتغال کشور پرتاب میشود. و این شیشه در زمان کنونی سخت نازک و شکستنی شده است و اگر بشکند ریزههای آن در تمام کشور پراکنده میشود و همه را زخمی میکند. شیشه شکسته اشتغال چپ و راست و کوچک و بزرگ نمیشناسد. سنگها را زمین بگذاریم و فکرها را بهکار اندازیم و متمرکز به حل معضل بیکاری کنیم!