این روزها مقامات ارشد کشور سرگرم حضور در جلسات تودیع و معارفه وزرا هستند. این جلسات که تمام شود با فاصله کوتاهی جلسات تودیع و معارفه معاونین و مدیران کل وزرا آغاز میشود و سپس نوبت به رؤسای سازمانهای استانی وزارتخانهها میرسد و ...
چند سالی است که همواره از خود میپرسم: منطق انجام این رفتارها چیست؟ مدتی پیش با خواندن داستان کوتاه «لویی شانزدهم و نیمکت» نام این رفتارها را نیمکت لویی شانزدهم گذاشتم. توصیه میکنم این داستان چند خطی را در اینترنت جستجو کنید و حتماٌ بخوانید. رفتارهای نیمکت لویی شانزدهم رفتارهایی هستند که از دیرباز به ما به ارث رسیدهاند و اگر نیک در آنها بنگریم یا توجیه قانع کنندهای برایشان پیدا نمیکنیم یا عمر توجیه مربوطه را پایان یافته مییابیم.
جلسات تودیع و معارفه نیز یکی از همین رفتارهای نیمکت لویی شانزدهمی در مدیریت ماست. صدها مدیر ارشد وزارتخانهها و سازمانهای مختلف نیمی از روز را در سالنی جمع میشوند برای تمجید و تقدیر از خدمات مدیر قدیم و تعریف و برشمردن ویژگیهای مدیر جدید. و هرچه فکر میکنی که فایده این گردهمایی چیست کمتر به پاسخ قانع کنندهای میرسی. با یک حساب سرانگشتی میتوان دریافت که در طول سال، به ویژه در هنگامه تغییر دولت، چقدر از این جلسات برگزار میشود و چند ساعت از وقت مدیران ارشد کشور صرف حضور در آنها میشود که سر سوزنی فایده به حال کشور ندارد.
من این مشت را نمونه خرواری می دانم از عادات و رفتار مدیریتی از جنس نیمکت لویی شانزدهم. به باور من بسیاری از اینگونه رفتارها بوی نفت میدهند. دیر زمانی کشور ما با تکیه صرف بر درامدهای نفتی اداره میشد. به بیان دیگر اول نفت کشور را اداره میکرد بعد دولت. بار مدیریت کشور بر دوش نفت بود و مدیران کارشان این بود که قدرالسهم نفت را که به وزارتخانه یا سازمان ایشان میرسید خرج کنند و این کار وقت زیادی از ایشان نمیگرفت. لذا باقی وقت ایشان به کارهای غیر ضرور و تشریفاتی میگذشت. امروز از درامدهای نفتی سابق خبری نیست اما رفتارهای نفت پایه هنوز سر جای خودشان باقی هستند.
نمونه بارز دیگری از این رفتارهای نفت پایه و نیمکت گونه وجود شوراها، مجامع، هیأتها و به طور کلی گعدههای متنوع در ساختار مدیریتی کشور است. در قالب قوانین و مقررات و بخشنامههای رنگارنگ، برای هر موضوع و مسئلهای کارگروهی با اسامی مختلف بوجود آمده است. در این کارگروهها، نمایندگانی از دستگاههای مختلف دور هم جمع میشوند و درباره کارهای یکدیگر اظهار نظر میکنند و برای همدیگر تصمیم میگیرند. اگر بازهم نیک بنگرید درمی یابید که ریشه این رفتار مدیریتی، به زمان وفور درامدهای نفتی برمی گردد که دستگاهها دور هم جمع میشدند تا در خصوص نحوه تقسیم و تسهیم درامد نفت تصمیم بگیرند. امروز اما علیرغم اینکه سفره خالی شده است هنوز دستگاهها بر سر نیمکتهای لویی شانزدهم مینشینند و ساعتها وقت صرف مسائلی میکنند که با یک کار کارشناسی در یک سازمان تکلیفش میتواند مشخص شود.
بهعنوان نماینده بخش خصوصی فرصت حضور در تعداد زیادی از این جلسات را داشتهام و شاهد بودهام که چگونه وقت گرانبهای مدیران ارشد کشور صرف شنیدن و گفتگو درباره موضوعاتی میشود که یا در حوزه تخصصشان نیست یا در حیطه مأموریتشان قرار ندارد. «تله مدیریت جلسهای» یکی از عوامل آشکار کاهش بهرهوری در نظام اداری کشور است. پیدرپی بودن این جلسات، حتی فرصت مطالعه گزارشهای مربوطه را به مدیران شرکتکننده در آنها نمیدهد. ایشان در جلسه گزارش را بهطور خلاصه میشنوند و با مهارتی که از حضور مستمر در این جلسات یافتهاند فیالبداهه اظهارنظر میکنند و تصمیم میگیرند. و البته کیفیت اینگونه تصمیمگیریها دیگر جای بحث ندارد.
بدیهی است با این حجم از جلسات روزانه، مدیران ارشد کشور کمتر فرصت پرداختن به وظائف اصلیشان و بهویژه مطالعه کردن و اندیشیدن پیدا میکنند. طنز تلخ این حکایت آن است که سطوح پایینتر سازمانها به تأسی از مدیران بالادست خود همین رفتار را پیشه کردهاند و هرروزه جلسات متعددی بین وزارتخانهها و سازمانها در چند سطح برقرار است و باید اعتراف کنم که بخش خصوصی هم در این حلقه گرفتار آمده است.
به باور من نظام مدیریت کشور در میان شیوههای منسوخ و عادتهای قدیمی گرفتار است، تا خود را درست نکند کشور را نمیتواند درست کند.