فرهنگ کنفوسیوسی حاکم بر جامعه چین اهمیت بسیار زیادی برای یادگیری و سواد قائل است و دانشجویان چینی مشغول به تحصیل در دانشگاههای غربی اغلب جزو رتبههای برتر این دانشگاهها محسوب میشوند.
حدود چهار سال قبل در جریان یک ارزیابی بینالمللی از تواناییهای دانشآموزان 15 ساله در دروس علوم و ریاضیات، دانشآموزان چینی با اختلاف فاحشی بالاتر از همتایان آمریکایی خود قرار گرفتند. در چنین شرایطی کمتر کسی باور میکند که چینیها با مشکلی به نام تحصیلات کمتر از حد نیاز (undereducation) مواجه باشند.
اما واقعیت این است که تحصیلات کمتر از حد نیاز و متعاقباً کمبود نیروی کار تحصیلکرده یک معضل جدی برای جامعه و اقتصاد چین به شمار میرود؛ معضلی که میتواند رؤیای رهبران چین برای رها کردن این کشور از دام درآمد متوسط (middle-income trap) را نقش بر آب کند. «دام درآمد متوسط» حالتی است که معمولاً در کشورهایی که با تکیه بر نیروهای کار ارزانقیمت و دارای سطح مهارت پایین توانستهاند خود را از فقر شدید نجات دهند، رخ میدهد زیرا این کشورها پس از رسیدن به سطح درآمد متوسط دیگر نمیتوانند برای رسیدن به مراحل بعدی توسعه خود به عوامل پیشین (نیروی کار ارزان و کممهارت) متکی باشند.
در کشور چین نیز کمبود نیروی کار تحصیلکردهای که بتواند از پس فناوریهای پیشرفته برآید کاملاً محسوس است و این معضل میتواند در سالهای آتی پیشرفت خارقالعاده اقتصاد چین را دچار وقفه کند.
اخیراً «اسکات رازل» مدیر گروه آموزش روستایی انستیتو مطالعات بینالملل دانشگاه استنفورد آمریکا با همکاری «ناتالی جانسون» نویسنده و محقق در زمینه مسائل بخش آموزش و سلامت چین، در کتابی با عنوان «بحران نامرئی چین» به بررسی ابعاد این مسئله پرداخته و تأکید کردهاند که شکاف روزافزون بین شهرها و روستاهای چین میتواند موجب غفلت از معضل «تحصیلات کمتر از حد نیاز» در این کشور شود.
به گفته اسکات رازل، علت نامرئی بودن بحران تحصیلات کمتر از حد نیاز در چین این است که روستاها و مناطق حاشیه شهرها کانون اصلی این بحران هستند و در نتیجه اغلب محققان و رسانههای خارجی و حتی برخی از شهرنشینان چین متوجه شدت مسئله نمیشوند. اما نامرئی بودن یک بحران هرگز به معنی بیاهمیت بودن آن نیست. رازل و جانسون در کتاب خود تصریح کردهاند: «چین نتوانسته است روی مهمترین و در واقع تنها سرمایه خود یعنی مردم سرمایهگذاری کند. شاید امروز چین دومین اقتصاد بزرگ جهان باشد اما از لحاظ سطح تحصیلات در رتبه بسیار نازلی قرار دارد.»
بر اساس آمارگیری انجامشده توسط مراجع رسمی دولت چین، در سال 2015 تنها 30 درصد از نیروی کار این کشور تحصیلاتی در حد دبیرستان یا بالاتر داشتهاند و چین از این لحاظ در مقایسه با کلیه کشورهای دارای سطح درآمدی متوسط – از جمله مکزیک، آفریقای جنوبی، تایلند و ترکیه- جایگاه پایینتری داشته است. البته این معضل تاکنون چندان برای اقتصاد چین دردسرساز نبوده است زیرا در این کشور همواره کار زیادی در کارخانهها و بخش ساختوساز برای افراد داری تحصیلات پایین وجود داشته است. اما حالا که عمده بزرگراهها و ساختمانهای موردنیاز چین ساخته شدهاند و از طرفی شرکتها در حال انتقال کارخانههای خود به کشورهای ارزانتری مانند بنگلادش و ویتنام هستند، این معضل بیشتر نمایان خواهد شد. آینده از آن فناوریهای پیشرفته است و بسیاری از چینیها برای ورود به این عرصه مهیا نشدهاند.
اسکات رازل میگوید نسبت کارگران دارایی تحصیلاتی در سطح دبیرستان و بالاتر به کل کارگران، در روستاهای چین تنها یکچهارم شهرهای این کشور است. از کنار این تفاوت بزرگ نمیتوان بهسادگی عبور کرد زیرا 64 درصد از جمعیت چین و بیش از دو سوم کودکان این کشور در روستاها زندگی میکنند. این بدان معناست که کمسوادی در روستاها بخش بزرگی از جامعه چین را تحت تأثیر قرار میدهد.
رازل ادعا میکند که بیش از هرکس دیگری (از جمله مقامات چینی) از ابعاد مختلف این معضل آگاهی دارد. این محقق آمریکایی از سال 1983 تاکنون بارها به چین سفر کرده و زبان چینی را بسیار روان صحبت میکند. وی با توجه به شغلش (مدیریت گروه آموزش روستایی انستیتو مطالعات بینالملل دانشگاه استنفورد) دائماً از مدارس روستایی بازدید میکند و با همکاری کارشناسان چینی مطالعه میدانی بزرگی را در 26 استان از 33 استان چین با شرکت بیش از 500 هزار نفر از روستائیان این کشور انجام داده و اطلاعات ارزشمندی را در خصوص وضعیت تحصیلی آنها کسب کرده است.
البته به گفته رازل، دولت چین در سالهای اخیر به معضل کمبود نیروی کار تحصیلکرده در این کشور توجه بیشتری نشان داده و توانسته است علاوه بر احداث مدارس جدید و مجهز، نرخ غیبت را نیز در مدارس کاهش دهد؛ اما هنوز هم تا رسیدن به نقطه مناسب راه درازی مانده است. کیفیت آموزش در روستاهای چین بسیار پایینتر از کیفیت آن در مدارس شهری است. از طرفی در چین تأکید زیادی روی آموزشهای فنی و حرفهای وجود دارد و بسیاری از این آموزشها مربوط به مهارتهایی میشود که شاید در یک دهه آینده به دلیل توسعه اتوماسیون دیگر وجود خارجی نداشته باشند. علاوه بر این، آموزش در بسیاری از دبیرستانهای چین رایگان نیست و جوانان روستایی این کشور ترجیح میدهند به جای تقبل مخارج ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان، برای یافتن یک کار تماموقت تلاش کنند.
با این همه اسکات رازل تأکید میکند که چین تنها کشور درحالتوسعهای نیست که گرفتار «دام درآمد متوسط» و معضل کمبود نیروی کار تحصیلکرده شده است. کشور همسایه چین و سومین اقتصاد بزرگ جهان یعنی هند نیز در حال حرکت به سمت این دام است. کشورهای دیگری مانند اکوادور، اتیوپی، پرو و ویتنام نیز در آینده این خطر را بیشتر احساس خواهند کرد.