رادیو مجازی اتاق ایران ۲ دی 1403

اکونومیست بررسی کرد

دلایل بی‌اعتنایی بازارهای جهانی به بحران در شبه‌جزیره کره

در روزهایی که کره شمالی موشک دوربرد و بمب هیدروژنی آزمایش می‌کند و رئیس جمهور آمریکا از بررسی طرح تحریم شرکای تجاری کره‌شمالی خبر می‌دهد، اوضاع آرام بازارهای جهانی نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاران نگرانی چندانی از بابت تشدید تنش‌ها در شبه‌جزیره کره ندارند.

19 شهریور 1396 - 10:39
کد خبر : 10080
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک

تنش در شبه‌جزیره کره میان آمریکا و کره‌شمالی جدی‌تر از همیشه شده است؛ کره شمالی بمب هیدروژنی جدیدی را آزمایش کرده و آمریکا هر روز به گونه‌ای این کشور را تهدید می‌کند. تلاش‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد برای حل بحران به بن‌بست رسیده و گویی همه‌چیز شبیه فیلم‌های هالیوودی جهان را به سمت یک جنگ خانمان‌سوز می‌‌برد.

در این شرایط اما اوضاع آرام بازارهای جهانی نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاران نگرانی چندانی از بابت تشدید تنش‌ها در شبه‌جزیره کره ندارند. البته در پنج هفته اخیر قیمت طلا کمی افزایش یافته، بازدهی اوراق قرضه دولتی در آمریکا افت کرده و شاخص دارایی‌های جهانی MSCI با کاهش مواجه شده است؛ اما هیچ‌کدام از این تغییرات چندان بزرگ و قابل‌توجه نبوده‌اند. حتی شاخص بازار سرمایه کره جنوبی که طبیعتاً باید بیشترین تأثیر را از افزایش احتمال بروز جنگ در شبه‌جزیره کره بپذیرد، در حال حاضر بسیار بالاتر از میزان آن در ابتدای سال جاری میلادی است؛ هرچند در دو هفته نخست ماه گذشته میلادی (اواسط مرداد) این شاخص با افت نسبی مواجه شد.

اما این بی‌اعتنایی یا شاید بی‌پروایی ناشی از چیست؟ یک فرضیه ساده می‌تواند این باشد که احتمالاً سرمایه‌گذاران مهارت چندانی در ارزیابی ریسک‌های سیاسی ندارند، چنان‌که آنها قبلاً هم نتوانسته بودند پیش‌بینی کنند که اتفاقاتی مانند رأی مثبت مردم بریتانیا به برگزیت و یا پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چه اثرات کوتاه‌مدتی بر بازارهای جهانی خواهد داشت. اساساً آمارهای مربوط به رشد اقتصاد کشورها و روند سودسازی شرکت‌ها، از دید سرمایه‌گذاران فاکتورهای مهم‌تری محسوب می‌شوند. از طرفی در محاسبات سرمایه‌گذارانی که در معاملات خود از الگوریتم‌ها (تحلیل تکنیکال) بهره می‌گیرند، ریسک‌های سیاسی وزن چندانی ندارند.

البته اگر به‌اندازه کافی به عقب برگردیم خواهیم دید که تحولات سیاسی بعضاً پیامدهای مالی عظیمی داشته‌اند؛ به‌عنوان‌مثال دولت‌های روسیه و چین پس از وقوع انقلاب در این کشورها دچار بحران مالی شدند و نتوانستند بدهی‌های مالی خود را در موعد مقرر بپردازند. سقوط شبه‌جزیره کره به گرداب جنگی که احتمالاً چین و ژاپن را نیز به درون خود خواهد کشید، رخداد هولناکی است که کمتر کارشناسی دوست دارد به آن بیاندیشد و اثراتش را بر اقتصاد منطقه و جهان تحلیل کند. در این میان اما تعداد انگشت‌شماری از تحلیل‌گران سعی دارند از همین حالا آثار احتمالی این اتفاق ناگوار را ارزیابی نمایند.

در صورت وقوع جنگ در شبه‌جزیره کره نه‌تنها هزینه‌های انسانی وحشتناکی به طرفین درگیر تحمیل خواهد شد، بلکه برخی از صنایع جهانی نیز به‌شدت آسیب خواهند دید. خسارات این جنگ برای اقتصاد جهان بسیار بیش از خسارات ناشی از جنگ قبلی شبه‌جزیره کره- که از 1950 تا 1953 به طول انجامید- خواهد بود. کره جنوبی در حال حاضر بیش از 40 درصد از بازار تلویزیون‌های LCD و LED و حدود 17 درصد از بازار قطعات نیمه‌هادی جهان را به خود اختصاص داده است و وقوع جنگ در منطقه قطعاً این بازارها را به‌شدت دچار بحران خواهد کرد. از طرفی در صورت وقوع جنگ، ژاپن نیز به احتمال زیاد هدف موشک‌های کره شمالی قرار خواهد گرفت و این اتفاق بر شدت بحران در بازارهای جهانی خواهد افزود. اگر هریک از طرفین درگیر در این جنگ احتمالی به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای متوسل شوند، وخامت اوضاع بسیار فراتر از حد تصور خواهد بود.

واکنش‌های محدود و نه‌چندان قابل‌توجه سرمایه‌گذاران به این احتمالات نشان می‌دهد که آنها اساساً معتقدند هیچ جنگی در شبه‌جزیره کره رخ نخواهد داد؛ آنها احساس می‌کنند تشدید درگیری‌های لفظی بین مقامات آمریکا و کره شمالی صرفاً یک جنجال رسانه‌ای است و معنای دیگری ندارد. به‌طور مثال، بانک هلندی رابوبانک (Rabobank) که از بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاران صنایع غذایی جهان به شمار می‌رود، این‌گونه به توییت تهدیدآمیز ترامپ مبنی بر تحریم شرکای تجاری کره شمالی واکنش نشان داده است: «تهدیدهای اخیر رئیس‌جمهور آمریکا را نمی‌توان جدی دانست. واقعیت امر این است که قطع روابط تجاری آمریکا با چین درصورتی‌که این کشور به تجارت خود با کره شمالی ادامه دهد، بسیار نامحتمل است».

این واقعیت که جنگ ممکن است آثار اقتصادی فاجعه‌باری از خود به جا بگذارد، نمی‌تواند به‌تنهایی رهبران سیاسی را از لغزیدن به سمت جنگ بازدارد؛ شاید به این دلیل که آنها اولویت‌های متفاوتی دارند یا اینکه برخی جنگ‌ها به دلیل اتفاقات ساده و تصادفی آغاز می‌شوند. مثلاً در سال 1909 نورمن آنجل، روزنامه‌نگار و سیاستمدار معروف انگلیسی، کتابی به نام «توهم بزرگ» منتشر ساخت که در آن تأکید کرده بود جنگ بین ملت‌ها یک کار عبث و بی‌نتیجه است زیرا منافع اقتصادی آنها به هم گره خورده است؛ اما تنها پنج سال بعد از انتشار این کتاب جنگ جهانی اول آغاز شد.

البته نباید از این نکته غافل شد که در قرن بیستم اکثر کشورهای جهان تحت حکومت سلسله‌های پادشاهی موروثی و مستبدی بودند که مسائل اقتصادی کشور هرگز در صدر اولویت‌های آنها قرار نداشت. این در حالی است که از اواخر قرن بیستم در اغلب کشورهای پیشرفته جهان معمولاً سیاستمدارانی حرفه‌ای و دوراندیش به قدرت رسیده‌اند؛ سیاستمدارانی که به‌خوبی این واقعیت را درک کرده‌اند که موفقیت اقتصادی مطمئن‌ترین راه برای باقی ماندن در قدرت است. گستردگی جنگ‌هایی که در قرن حاضر اتفاق افتاده‌اند (ازجمله جنگ عراق و جنگ افغانستان) به اندازه جنگ‌هایی مانند جنگ ویتنام و جنگ شبه‌جزیره کره نبوده است و به همین دلیل این جنگ‌ها پیامدهای اقتصادی بزرگ و بلندمدتی از خود به جا نگذاشته‌اند. اکنون شاید بتوان دلیل اطمینان بیش‌ازحد سرمایه‌گذاران به اینکه مسائل ژئوپلیتیکی درنهایت موجب اخلال در روند تجارت و سرمایه‌گذاری در سطح جهان نخواهند شد را فهمید.

بااین‌وجود، در دوره‌ای که عوام‌گرایی و ملی‌گرایی افراطی دوباره رونق گرفته و  از طرفی هژمونی آمریکا توسط چینی‌ها به چالش کشیده شده، این احتمال نیز وجود دارد که محاسبات سیاسی سران کشورهای ابرقدرت بار دیگر تغییر کرده و احتمال وقوع جنگ افزایش یافته باشد. البته همه این‌ها صرفاً گمانه‌زنی هستند و در حال حاضر نمی‌توان با تکیه بر اطلاعات گذشته به این نتیجه رسید که چه اتفاقی در شبه‌جزیره کره رخ خواهد دارد.

در هر صورت اکنون سرمایه‌گذاران به این اجماع رسیده‌اند که هیچ جنگی در شبه‌جزیره کره اتفاق نخواهد افتاد و بهتر است امیدوار باشیم که «خرد جمعی» هنوز هم اشتباه نمی‌کند.

در همین رابطه