یکی از برجستهترین تحولات دهههای اخیر اقتصاد جهان، ترکیب و ادغام اقتصادهای ملی یا نشنال در اقتصاد جهانی یا گلوبال است که آثار این درهمآمیزی را میتوان در افزایش بازرگانی بینالمللی، جهانیشدن تولید و سرمایهگذاری مستقیم خارجی یا FDI دید.
از آنجاییکه جهانیشدن اقتصاد واقعیتی بزرگ است که ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی وتاریخی دارد، بنابراین باید آنرا بهمثابه یک نظام اجتماعی نوین دید که کارکردهای مختلف دارد. بسیاری از صاحبنظران معتقدند که جهانیشدن بیشتر سابقه اقتصادی دارد و یکی از برجستهترین تحولاتی هم که در دههای اخیر به وقوع پیوسته همگرایی و ادغام اقتصادهای ملی در اقتصادهای جهانی بوده است. آنچه به وقوع پیوسته در پی پیشرفت تکنولوژیک و توسعه فناوری اطلاعات در راستای سیاستهای آزاد سازی است. از دیدگاه صندوق بینالمللی پول، جهانیشدن رشد وابستگی متقابل اقتصادی کشورها در سراسر جهان از طریق افزایش حجم و تنوع مبادلات کالاها و خدمات و جریان سرمایه در ماوراء مرزها و همچنین از طریق پخش گسترده و سریع تکنولوژی است. پس جهانیشدن اقتصاد را میتوان فرایندی در نظر گرفت که در آن مرزهای اقتصادی میان کشورها هر روز کمرنگتر میشود و تحرک روزافزون منابع تکنولوژی، کالا، خدمات، سرمایه و حتی نیروی انسانی در ماوراء مرزها آسانتر صورت میگیرد. چنین فرآیندی به افزایش تولید و مصرف در کشورها میانجامد.
به طور خلاصه، جهانیشدن اقتصاد فرایند ادغام اقتصادهای ملی در یک اقتصاد فراگیر جهانی است که در آن عوامل تولید یعنی نیروی کار و سرمایه، تکنولوژی و اطلاعات، آزادانه از مرزهای جغرافیایی عبور میکنند و محصولات تولیدی اعم از کالاها و خدمات نیز آزادانه به بازارهای کشورهای مختلف وارد میشوند. از مشخصههای اصلی این فرایند اتکای بیشتر بهنظام بازار و خصوصیسازی و آزادسازی در ابعاد مختلف آن اعم از آزادسازی تجاری، بازارهای مالی و سرمایهگذاری مستقیم خارجی است.
بهطورکلی کشورها طی سه دهه گذشته بهسوی در هم آمیزی و ادغام هر چه بیشتر در اقتصاد جهانی پیش رفتهاند و فرایند جهانیشدن در اغلب کشورها در حال وقوع است. البته این روند برای تمامی کشورها یکسان نیست و اتکای بیشتر کشورهای با درآمد کم و متوسط به صادرات کالاهای اولیه در مقایسه با کشورهای با درآمد بالا، نشان از ادغام نامتقارن کشورها در اقتصاد جهانی دارد.
جهانیشدن اقتصاد معنایی مترادف با بینالمللی شدن دارد که رشد مبادلات و تعاملات بینالمللی را مدنظر قرار میدهد. بهبیاندیگر، جهانیشدن اقتصاد معادل آزادسازی نیز هست که در این دیدگاه، جهانیشدن به فرآیند حذف محدودیتهای تحمیل شده از ناحیه دولت بر روابط خارجی کشورها بهمنظور دستیابی به یک اقتصاد جهانی باز و بدون مرز اشاره دارد. در این کاربرد منظور از جهانیشدن، فرایند ادغام در اقتصاد بینالملل است و شواهدی از چنین جهانیشدن در دهههای اخیر را میتوان در کاهش گسترده یا حتی حذف کامل موانع برسر راه تجارت، محدودیتهای ارزهای خارجی، کنترل سرمایه و نیز حذف روادید برای شهروندان برخی کشورها دید.
جهانیشدن برای یک اقتصاد نیمهدولتی و حمایتشده و غیررقابتی کار سادهای نیست و در صورت ورود به عرصه جهانیشدن ممکن است با مشکلات قابل ملاحظهای در عرصه رقابت با محصولات خارجی روبرو شود. همزمان افزایش فقر و بیکاری و فشار بر گروههای آسیبپذیر نیز حداقل در کوتاهمدت قابلتصور خواهد بود. بنابراین راه برخورد صحیح با این مشکلات نه فراز از آنها بلکه فراهمسازی تمهیدات لازم با تاکید بر مدیریتی قوی، علمی و آینده نگر و بهره گیری از تجربه دیگر کشورها از جمله کشورهای آسیای شرقی نظیر چین است. با نگاهی اجمالی به فرایند جهانیشدن میتوان به این نتیجه رسید که این فرایند، چندبعدی است؛ پس منطقی و معقول است که شاخصهای مختلفی نیز برای جهانیشدن از قبیل تجارت کالا و خدمات، تماسهای شخصی، اتصال اینترنتی، آزادی اقتصادی و تجارت باز وجود داشته باشد که هریک ابعاد مختلفی از آن را پوشش میدهد.