اگر رشد اخیر قیمتها در بازار نفت را با نگاهی موشکافانهتر بنگریم، به پارادوکس عجیبی برمیخوریم: از یک طرف این روند صعودی نشان از خوشبینی بازارهای جهانی به نتایج نشست اوپک در روز 30 نوامبر (9 آذر) و تمدید توافقنامه فریز نفتی دارد و از طرف دیگر میتوان رشد قیمت نفت را به نگرانی واردکنندگان نفت از احتمال تشدید تنش بین عربستان و دو عضو دیگر اوپک یعنی ایران و قطر نسبت داد.
در بازار نفت این نگرانی وجود دارد که مبادا شدت اختلافات بین کشورهای منطقه خلیج فارس به حدی برسد که صادرات نفت از این منطقه –که مهمترین منطقه جهان ازلحاظ تولید نفت و میزان ذخایر نفتی به شمار میرود- دچار مشکل شود. بر اساس گزارشی که اخیراً خبرگزاری رویترز منتشر نموده، اختلافات سیاسی بین قطر و ائتلاف عربی تحت رهبری عربستان موجب شده است تا روابط وزرای نفت این کشورها به حالت تعلیق درآید و حتی اتاق گفتگوی مجازی آنها نیز بهنوعی تعطیل شود.
در چنین شرایطی آیا اساساً منطقی است که تصور کنیم افرادی که حتی گفتگو با یکدیگر در فضای مجازی را برنمیتابند، قادرند بر سر تداوم فریز نفتی با یکدیگر به توافق برسند و قیمت نفت را بالا نگاه دارند؟ پاسخ مثبت است! اوپک در طول تاریخش توانسته است بهرغم وجود تنشهای سیاسی مختلف و حتی درگیریهای نظامی بین اعضایش (ازجمله جنگ ایران و عراق در دهه 1980 میلادی و اشغال کویت توسط عراق در سال 1990) به هر صورت ممکن به حیات خود ادامه دهد.
یکی از مهمترین دلایلی که باعث اطمینان بازارهای جهانی به تمدید توافق فریز نفتی شده، این است که برآوردهای انجامشده در ماه گذشته، از موافقت 96 درصدی اعضای اوپک برای تمدید آن حکایت داشته است. با توجه به تنشهای اخیر بین اعضای اوپک در منطقه خلیج فارس، این حد از همسویی برای اجرا و تداوم سیاست فریز نفتی بسیار قابلتوجه است. حتی در گذشته –زمانی که روابط بین اعضای اوپک بسیار بهتر از امروز بود- کشورها تا این حد به سیاستهای هماهنگ پایبند نبودند و در مواقع صعودی بودن بازار اقدام به تولید نفت در سطوحی بالاتر از سهمیه خود میکردند.
علاوه بر عوامل ژئوپلیتیکی و مسائل مرتبط به توافقات اوپک، دلایل دیگری نیز برای بالا رفتن قیمت نفت در ماههای اخیر وجود دارد. بهبود هماهنگ اوضاع اقتصادی در اروپا، آمریکا و چین به معنای رشد تقاضا در بازار نفت است. البته اخیراً سازمان بینالمللی با مطرح ساختن این پیشبینی که بالا رفتن قیمت نفت ممکن است به کاهش مصرف آن در سال آینده میلادی منجر شود، تا حدی موجب ترس فعالان بازار شد. تحقق این پیشبینی شاید امکانپذیر باشد اما نباید از این نکته غافل شد که قیمت کنونی نفت هنوز کمتر از نصف سقف قیمتی آن در سال 2008 است و تاکنون هیچ نشانه آشکاری از کاهش مصرف نفت و فرآوردههای نفتی مانند بنزین و گازوییل مشاهده نشده است.
رشد تقاضای جهانی در کنار کاهش تولید نفت اوپک میتواند تولیدکنندگان نفت شیل در آمریکا را برای فعالسازی دکلهای نفتی بیشتر وسوسه کند؛ دکلهایی که در سالهای اخیر به گربه سیاه تولیدکنندگان بزرگ نفت بدل شدهاند. طبق برآوردهای مارتین رتس، تحلیلگر موسسه بانکی و خدمات مالی مورگان استنلی آمریکا، تولیدکنندگان نفت شیل میبایست برای حفظ توازن در بازار نفت اقدام به افزایش سطح تولید روزانه خود را ظرف 12 ماه آینده بیش از 17 درصد افزایش دهند و از 5.8 میلیون بشکه به 6.8 میلیون بشکه برسانند. این تحلیلگر بازار نفت اما در ادامه با اشاره به روند تولید نفت شیل در سالهای اخیر تأکید میکند که تولیدکنندگان نفت شیل احتمالاً در سال آینده تنها 5 درصد بر سطح تولید خود خواهند افزود و این امر موجب کمبود عرضه در بازار نفت خواهد شد. درواقع تولیدکنندگان شیل اکنون بهجای اینکه به دنبال تولید بیشتر باشند، به سودآوری بیشتر فکر میکنند.
بااینوجود، تثبیت قیمت نفت برنت در سطحی بالاتر از 60 دلار به ازای هر بشکه نشان میدهد که بازار نفت در برهه کنونی بخش زیادی از رشد پیشبینیشده بر اثر عوامل فوق را اصطلاحاً پیشخور کرده است. در چنین شرایطی اگر روز پنجشنبه خبر ناامیدکنندهای از وین (محل نشست اوپک) مخابره شود، فشار فروش در بازار نفت به اوج خواهد رسید و قیمتها بهشدت افت خواهند کرد؛ اتفاقی که رخ دادن آن بسیار بعید به نظر میرسد.
در سالهای اخیر هیچگاه بزرگترین تولیدکنندگان نفت جهان تا این اندازه در خصوص ضرورت کنترل سطح تولید نفت با یکدیگر متفقالقول نبودهاند. دولت عربستان قصد دارد در آیندهای نزدیک بخشی از سهام شرکت نفتی آرامکو را به بخش خصوصی واگذار کند و با افزایش قیمت نفت میتواند سهام این شرکت را به قیمت بالاتری به فروش برساند. دولت روسیه به رهبری ولادیمیر پوتین نیز جهت حفظ ثبات اقتصادی و سیاسی در این کشور روی افزایش قیمت نفت حساب میکند. تولیدکنندگان نفت شیل نیز به دلیل اینکه تأمینکنندگان مالی آنها خواستار بازدهی بیشتری هستند، بیش از پیش به رشد قیمت نفت علاقه نشان میدهند. پس در اینجا هیچ پارادوکسی وجود ندارد.