بدون شک یکی از مهمترین قابلیتهای مورد نیاز یک مدیر موفق، برخورداری از توان رهبری است؛ قابلیتی که به مدیر کمک میکند تا اعتماد و همبستگی را در بین اعضای سازمان تقویت نمایند.
مسئله اصلی اما این است که مدیران برخوردار از قابلیت رهبری، چگونه فرهنگ اعتماد را بر سازمان تحت رهبری خود حاکم میسازند. خوشبختانه برای این کار نیازی به کیمیاگری و دانستن فنون جادوگری نیست، بلکه با استفاده از تجربیات مدیران بزرگ میتوان به هدف موردنظر دست پیدا کرد. در همین راستا میتوان پنج راهکار کلی را که مبتنی بر تجربیات واقعی هستند، بهمنظور کمک به تقویت فرهنگ اعتماد در سازمان به کار گرفت:
1. ارتباطات واقعی را جایگزین ارتباطات مجازی کنید
هرگز فراموش نکنید که کارکنان سازمان ربات نیستند بلکه انسانهایی هستند که بخش مهمی از وجودشان به احساسات و عواطف اختصاص دارد. امورات یک شرکت هرچقدر هم که ماشینی و منطقی باشد باز هم وابسته به نیروی انسانی است و این انسانها هستند که باید با درک و مشارکت خود امورات را پیش ببرند.
در بسیاری از موارد لازم است شما بهعنوان مدیر سازمان ارتباطات مجازی خود را قطع نموده و با کارکنان تحت امرتان تعاملات مستقیم و رو در رو داشته باشید تا بتوانید اعتماد آنها را جلب کنید. برای دستیابی به اعتماد، هیچ کاری نمیتواند به اندازه فشردن دست کارکنان و نگاه کردن در چشمان آنها مؤثر باشد. اجازه دهید کارکنان تحت امرتان راحت به شما دسترسی داشته باشند؛ کارکنانی که شاید خیلی از آنها حتی یک بار هم با شما ملاقات نکردهاند. تیمسازی و برگزاری جشنها و مهمانیهایی با حضور مدیران و کارکنان شرکت میتواند انتخاب مناسبی باشد. سعی کنید تا آنجا که ممکن است کارکنان خود را بشناسید و به آنها نیز اجازه دهید که شما را بهتر بشناسند.
2. به قولهای خود عمل کنید
وارن بافت، سرمایهگذار برتر قرن بیستم و نفر دوم فهرست ثروتمندترین افراد جهان در پایان سال 2017، میگوید: «کسب وجهه و اعتبار 20 سال زمان میبرد اما تخریب آن تنها 5 دقیقه طول میکشد». هرگز فراموش نکنید که قول شما باید بهمانند یک سند معتبر باشد. اگر به کارکنان خود قولی میدهید حتماً به آن عمل کنید. اگر قولها و وعدههای شما سست و بیپایه باشند، خیلی زود اعتبارتان را در سازمان از دست خواهید دارد. بهعنوان یک مدیر، شما باید هم در گفتار خود دقت کافی به خرج دهید و هم در عمل به گفتههایتان دقیق عمل نمایید. اگر نتوانید به قولهای خود عمل کنید، تبدیل به فردی غیرقابلاعتماد خواهید شد و این بدترین وضعیتی است که میتواند برای یک مدیر در سازمان به وجود آید.
اگر کارکنان سازمان اعتمادشان را به مدیر خود از دست بدهند، آنگاه حتی مدیر در اجرای وظایف روزمره خود برای هدایت سازمان در مسیری مشخص نیز دچار مشکل خواهد شد. پس از هیچ تلاشی برای عملی کردن قولها و وعدههای خود فروگذار نکنید و هرگاه متوجه شدید که برخی از این قولها اساساً نسنجیده مطرح شدهاند و امکان تحققشان با توجه به شرایط موجود فراهم نیست، صادقانه موضوع را با کارکنان در میان بگذارید و دوباره اعتماد آنها را جلب کنید.
3. انتظارات خود از کارکنان سازمان را به روشنی تبیین کنید
مهمترین عاملی که میتواند باعث ناکامی کارکنان یک سازمان در عمل به وظایفشان شود این است که آنها دستورالعمل مشخصی در اختیار ندارند و به درستی نمیدانند مدیران چه انتظاری از آنها دارند. در بسیاری از موارد ممکن است بین آنچه شما میدانید و آنچه کارکنان تحت امرتان تصور میکنند، شکافی وجود داشته باشد. درک این واقعیت انکارناپذیر برای هر مدیری حیاتی است و شما باید وقتی باید در تعامل با کارکنان خود همواره این مسئله را در نظر داشته باشید. کارکنان شما متخصص ذهنخوانی نیستند و حتی گاهی باید آنچه را که برای خودتان کاملاً بدیهی و آشکار به نظر میرسد، به زبانی متفاوت برای آنها توضیح دهید. البته عکس این قضیه نیز صادق است یعنی گاهی باید برای درک مسائل بهگونهای که کارکنان به آنها نگاه میکنند، زاویه دید خود را تغییر دهید. یادتان باشد که این برای شما یک شکست نیست، بلکه فرصتی برای یادگیری بیشتر است.
4. فکر نکنید پاسخ همه سؤالات را در اختیار دارید
هیچوقت شکستها را صرفاً به چشم ناکامی نگاه نکنید؛ شکستها میتوانند فرصتی برای یادگیری و کسب تجربیات جدید باشند. هیچکس نمیتواند همیشه همه جوابها را همزمان در اختیار داشته باشد و شما نیز بهعنوان یک مدیر از این قاعده مستثنی نیستید. موفقترین مدیران کسانی هستند که از آزمودن و تجربه کردن نمیترسند، حتی اگر نتیجه همیشه بر وفق مرادشان نباشد. شاید نترسیدن از شکست را بتوان مهمترین عامل موفقیت مدیران و کارآفرینان بزرگ دانست. بسیاری از موفقیتها از دل تجربیاتی بیرون میآیند که خود از شکستها به دست آمدهاند.
5. شما اول اعتماد کنید
ارنست همینگوی نویسنده شهیر آمریکایی میگوید: «بهترین راه برای دانستن اینکه آیا میتوانید به فردی اعتماد کنید یا خیر، این است که به او اعتماد کنید». اعتماد یک قرارداد حقوقی نیست و بهویژه در محیط سازمان شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که اعتماد به شیوه مذاکره و معامله بین شما و کارکنان تحت امرتان رد و بدل شود. بهتر است به جای اینکه منتظر دیگران بمانید، خودتان آغازکننده اعتمادی باشید که از آنها انتظار دارید.
در بسیاری از شرکتهای امروزی جو ترس حاکم است و در چنین جوی کارکنان بهسختی میتوانند به کسی اعتماد کنند. بهترین راه برای تغییر جو ترس و بیاعتمادی در شرکت این است که افراد ردهبالا که قادر به الگوسازی هستند و تمایل به انجام این کار دارند، مسئولیت ایجاد فرهنگ اعتماد را بر عهده بگیرند. اگر تلاش برای ایجاد و تقویت فرهنگ اعتماد در سازمان را در دستور کارتان قرار دهید، پس از مدتی خواهید دید که کمیت و کیفیت همکاری بین کارکنان به میزان شگفتآوری بهبود یافته است؛ چنین وضعیتی به شما کمک میکند که سازمان را بهگونهای کارآمدتر از گذشته اداره کنید.