روند رو به رشد بازار نفت طی ماههای اخیر باعث شده است که برخی کارشناسان از نفت 100 دلاری در آیندهای نزدیک صحبت کنند، اما در این میان کارشناسانی هم هستند که پیشبینی متفاوتی از بازار نفت دارند.
نیک باتلر، استاد مدعو کینگز کالج لندن که سابقه 29 سال همکاری با شرکت نفتی معروف بریتیش پترولیوم را در کارنامه خود دارد و به مدت چهار سال بهعنوان نایبرئیس دپارتمان سیاستگذاری و تدوین استراتژی این شرکت فعالیت نموده است، یکی از سرشناسترین کارشناسان بدبین به آینده بازار نفت به شمار میرود. وی اخیراً طی مقالهای در نشریه انگلیسی فایننشال تایمز تحلیل خود را در این زمینه ارائه کرده است:
بازار نفت پس از سه ماه پررونق، روز جمعه بدی را پشت سر گذاشت تا مشخص شود که تب و تاب بهاری آن رو به پایان است. ظرف یک روز معاملاتی، قیمت نفت برنت دریای شمال 2.5 درصد کاهش یافت و قیمت نفت سبک تگزاس نیز افت فاحش 4.5 درصدی را تجربه کرد. به نظر میرسد هیجانات سیاسی و سفتهبازیها در بازار نفت فروکش کرده و توجه سرمایهگذاران بار دیگر به عوامل بنیادی معطوف شده است تا شرایط برای کاهش هرچه بیشتر قیمتها فراهم شود.
اگر در ماههای اخیر یک نفر از سیاره مریخ به بازار نفت نگاه میکرد، احتمالاً متوجه یک نکته بارز میشد: اینکه در بازار نفت هیچگونه کسری عرضه یا عدم توازن بین عرضه و تقاضا وجود ندارد. این روزها هرگونه کسری عرضه از سوی کشورهایی مانند ونزوئلا، بهسادگی توسط سایر تولیدکنندگان نفت جبران میشود و از طرفی به لطف انقلاب نفت شیل، تولید نفت آمریکا نیز روز به روز در حال افزایش است.
مسائل سیاسی عامل اصلی رشد قیمت نفت در ماههای اخیر بوده است. برخی معاملهگران فکر میکنند احتمال وقوع جنگ در خاورمیانه بین عربستان و ایران یا اسرائیل و ایران وجود دارد؛ جنگی که طبیعتاً باعث اختلال در عرضه نفت خواهد شد. شدت گرفتن جنگ لفظی در خاورمیانه و خروج دولت ترامپ از برجام نیز باعث تقویت چنین پیشبینیهایی شده و سفتهبازی در بازار نفت را رونق بخشیده است.
اگر قرار باشد بار دیگر جنگی در خاورمیانه رخ دهد، این جنگ احتمالاً بسیار ویرانگر خواهد بود. اما آیا واقعاً وقوع چنین جنگی محتمل است؟ اگرچه جنگندههای اسرائیلی هنوز هم گاهی اقدام به بمباران مناطقی از سوریه میکنند اما بعید به نظر میرسد این حملات درنهایت به بروز یک جنگ تمامعیار در خاورمیانه منجر شود.
دونالد ترامپ نیز اگرچه یک رئیسجمهور نامتعارف و غیرقابل پیشبینی است اما به اعتقاد من (نیک باتلر) او قصد ندارد آمریکا را درگیر یک جنگ دیگر در خاورمیانه کند. هدف او در برهه کنونی این است که به ضرب تحریم، خواستههای خود را به ایران تحمیل نموده و به اهداف خود برسد. اگرچه این تحریمها به اقتصاد ایران و شرکتهای اروپایی فعال در این کشور آسیب خواهد رساند، اما آیا کسی باور میکند که روسیه، چین و هند از تحریمهای آمریکا پیروی نموده و واردات نفت از ایران را متوقف سازند؟ آنها قبلاً نیز چنین کاری نکردند و اکنون نیز هیچ نشانه آشکاری از همراه شدن آنها با آمریکا دیده نمیشود.
در ماههای اخیر سفتهبازی از واقعیت پیش افتاد، اما درعینحال واقعیت در جهتی مخالف خواستههای بازار حرکت کرده است. افزایش قیمت نفت به تولید بیشتر این محصول منجر شده است و اینک تولیدکنندگان نفت –نهتنها در آمریکا بلکه در سایر مناطق جهان- در صدد بهرهبرداری از این فرصت که به اعتقاد آنها موقتی است، برآمدهاند.
کشورهای عضو اوپک، بهویژه عربستان، به این نتیجه رسیدهاند که قیمت نفت بیش از حد افزایش یافته است. هفته گذشته مقامات نفتی برخی از این کشورها اظهار داشتند که نمیخواهند قیمت نفت به جایی برسد که تقاضاکنندگان را از بازار دور کند.
بنابراین به نظر میرسد موج صعودی قیمت نفت در حال فروکش کردن است. در سال جاری تولید نفت آمریکا و عراق افزایش یافته و از سوی دیگر افزایش قیمت نفت، تقاضای این محصول در بازارهای جهانی را تا حدی تعدیل کرده است تا بازار به سمت توازن نسبی حرکت کند. اکنون این سؤال پیش میآید که قیمت نفت در آینده چه روندی را خواهد پیمود؟
از آنجا که هیچگونه کمبود فیزیکی در بازار نفت مشاهده نمیشود، به نظر میرسد قیمت این محصول به جای حرکت به سمت 100 دلار –چنانکه برخی از کارشناسان انرژی اخیراً پیشبینی کردهاند- به طرف 50 دلار در هر بشکه متمایل خواهد شد. قیمت 50 دلاری برای نفت درواقع همان مرزی است که تولید نفت شیل در آمریکا را غیراقتصادی میکند. از طرفی افت بیش از حد قیمت نفت میتواند دوباره سعودیها و سایر اعضای اوپک را به کاهش سهمیههای تولید وادار کند. با این اوصاف احتمالاً قیمتی تعادلی بازار نفت رقمی بین 50 تا 60 دلار به ازای هر بشکه خواهد بود.
اینکه بهرغم افزایش قیمت نفت در ماههای اخیر هنوز هم چندین شرکت بزرگ نفتی محاسبات خود را بر پایه نفت 50 دلاری قرار دادهاند، تنها یک اتفاق نیست. البته آنها نیز مانند سایر شرکتهای نفتی و تولیدکنندگان نفت، از افزایش قیمت این محصول منتفع شدهاند اما همچنان روی کاهش هزینهها تمرکز دارند و ضوابط خاص خود را برای سرمایهگذاریهای جدید رعایت میکنند.
آن دسته از صندوقهای پوشش ریسک (hedge funds) که مدیرانشان فکر میکنند بازار نفت را بهتر از کارشناسان خبره انرژی میشناسند، بزرگترین بازندگان این بازار خواهند بود. با کاهش بهای نفت زیان شدیدی به این صندوقها وارد خواهد شد، اما آنها پس از ترمیم زخمهای خود به بازار بازخواهند گشت و برای رساندن قیمت نفت به 5 دلار یا ارقام غیرواقعی شبیه آن تلاش خواهند کرد!