کتاب «The Art of Sanctions - A View from the Field» در آستانه سال 1397 شمسی در امریکا منتشر شده و مرکز پژوهشهای مجلس در ابتدای خرداد ماه 1397 اقدام به انتشار ترجمه این کتاب کرده است. این کتاب نوشته «ریچارد نفیو»است که مسئول گروه طراحی تحریمها علیه ایران در دوره دوم اوباما بوده است. او همچنین در تیم مذاکرهکنندگان هستهای با ایران، فرد شماره یک در زمینه تحریمها بوده است. نفیو پیش از آن، به مدت ده سال مسئول امور ایران در شورای امنیت ملی در کاخ سفید و قائممقام هماهنگی سیاست تحریم در وزارت خارجه ایالات متحده بوده است.
نویسنده در این کتاب به بیان نوع نگاه خود به تحریمها از منظر دوگانه «درد و استقامت» میپردازد. وی توضیح میدهد که درد تحریمها را چه زمانی، چگونه و بر کجا میتوان وارد کرد و در عین حال، استقامت طرف مورد تحریم را چگونه و بر اساس چه شاخصهایی میتوان سنجید و تحریمها را چگونه متناسب با این شاخصها، تنظیم و بازتنظیم کرد که بیشترین تأثیر را برجای بگذارد بهطوریکه درنهایت دیپلماسی وارد شده و نفع حداکثری را برای تحریمگذار به ارمغان بیاورد.
نویسنده در جایجای کتاب خود نشان میدهد که تحریمگذاری به عنوان ابزار استراتژیک در دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده، نه امری صرفاً فنی، بلکه بیشتر هنر تصمیمگیری و به کار گرفتن خلاقانه ابزارهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در این مورد است. به عنوان مثال، نفیو نشان میدهد که چگونه در عین تحریم اقلام مختلف، واردات کالاهای لوکس از تحریم ایران استثنا شده تا به احساس اجتماعی تحریمشدگی ایرانیان بیشتر دامن بزند، یا مثلاً چگونه افزایش قیمت مرغ در ایران، موضوعی که هدف تحریم نبوده، به افزایش فشار تحریمها کمک کرده است یا مثلاً چطور واردات برخی اقلام را منع نشده تا ذخیره ارزی ایران با سرعت بیشتر و زودتر تحلیل برود و…. به عبارت بهتر، برای اینکه تحریمها عمل کند و به نتیجه برسد، تحریمکننده میبایست دشمن را از خود او بهتر بشناسد.
طبق آنچه در این کتاب آمده امریکا در راستای تحریم بیشتر ایران، روابط دیپلماتیک خود با بانکها و شرکتها در سراسر دنیا را افزایش داد. حتی بدون داشتن چارچوبهای قانونی آمریکا تلاش میکرد به جامعه تجاری و اقتصادی در دنیا خطرات انجام معامله با ایران را گوشزد کند و به این ترتیب توان ایران برای انجام چنین فعالیتهایی را از پایه بخشکاند و شاید مهمتر از همه آنها اینکه دولت آمریکا توانست راهبردی را برای ترکیب فرآیندهای مختلف به لحاظ ملی، دیپلماتیک و چندجانبه ایجاد کند که بتواند ایران را به تغییر رفتارش متقاعد نماید.
از انواع تحریم، میتوان به تحریمهای سیاسی و دیپلماتیک، تحریم نظامی، تحریم حوزه فناوری، تحریم اقتصادی، اشاره کرد که رایجترین نوع تحریم، تحریم اقتصادی است. این بخش از تحریمها پراستفادهترین نوع از تحریمها است که اثر و ضربه مهلک را در کشور هدف ایجاد میکند. هدف این تحریمها وارد آوردن آسیب به توانایی کشور در دسترسی و استفاده از منابع اقتصادی است بهطوریکه بتواند رفتار مورد انتقاد آن کشور را به صورت مستقیم تحت تأثیر قرار دهد و او را از فرصتها و ابزارهای اقدام اقتصادی محروم کند و خسارتهایی را بر کشور هدف وارد آورد.
با در نظر گرفتن اهمیت این دسته از تحریمها میتوان گفت دو مسیر کلی و خاص برای اعمال آنها وجود دارد: یکی تصمیمات مرتبط با فعالیتهای تجاری و معاملات و دیگری فعالیتهای مالی. تحریمهای مالی به نوعی شیوه جدیدی از اعمال تحریمها هستند که از مزیت هرچه جهانیتر شدن بازارهای ارز استفاده کرده و جریانهای مالی و فرآیندهای بیمهای را نیز تحت تأثیر قرار میدهند. تحریمهای مالی کمتر بر کالاها و اجناس تجاری تمرکز داشته و بیشتر بر نحوه انجام تجارت تمرکز دارند.
اعمال تحریمهای مذکور با توجه به شرایط زیر منجر به درد در کشور هدف خواهد گردید:
- ماهیت نهادهای سیاسی در کشور هدف: آیا گروههای سیاسی در آن کشور در امور جاری مملکت حرفی و اثری دارند یا اینکه یک گروه حاکم همه تصمیمها را اتخاذ میکند.
- سازوکار کلان اقتصادی و سیستم مالی و آسیبپذیریهای آن: کشور مورد تحریم یک اقتصاد پیشرفته است یا خیر؟ در درون نظام بینالمللی قرار دارد یا یک اقتصاد درحال ظهور است؟ اقتصاد مربوطه باز است یا بسته، خصوصی است یا دولتی؟
- ماهیت روابط تجاری کشور مورد نظر: اگر یک کشور صرفاً به یک یا دو کشور دیگر برای تجارت خود وابسته است، آن گاه نظام تحریمها میباید تلاش خود را برای اعمال فشار بر مجموعه کوچکتری از اقتصاد جهان قرار دهد. اینجا نیز ماهیت بخش اقتصادی مذکور و شرکتهایی که در آن فعال هستند از اهمیت بالایی برخوردار است. اما اگر فعالیتهای بینالمللی کشور هدف عموماً از طریق بخش خصوصی انجام میشود، روش اعمال فشار میباید تغییر کند و از اعمال فشار از طریق ابزارهای غیررسمی و خصوصی استفاده شود و شرکتهای خارجی متقاعد شوند که از انجام کار با آن بخش مربوطه بپرهیزند، که این مسئله در مورد تحریمهای ایران از 2006 تا 2010 وجود داشت.
- ارزشهای فرهنگی: این سؤال مطرح میشود که آیا جمعیت ساکن در کشور هدف انگیزههای مادی بالایی دارند یا خیر؟ آیا کشور مذکور و جمعیت آن به ارزشهای سنتی و مذهبی خود در حوزه شهادت و فداکاری پایبندند؟ آیا برای آن مردم، نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل و سایر نهادها مشروعیت و اعتبار لازم را دارند یا خیر؟
- تاریخ اخیر: آیا کشور موردنظر دههها در جنگ بوده است یا دوره طولانی مدت صلح را پشت سر گذاشته است.
- جمعیتشناسی: آیا جمعیت کشور مذکور توازن لازم میان جوانان و افراد مسن یا بین مرد و زن را دارد یا خیر؟ ممکن است کشور مدنظر بسیار پیر یا بسیار جوان باشد، از یک گروه جنسی جمعیتی بیشتر از گروه دیگر برخوردار باشد. برخی از انواع فشارهای اقتصادی به صورت خاص میتوانند جمعیت هدف جوان را بیشتر از جمعیت پیر تحت تأثیر قرار دهند، نظیر تحریمهایی که به بیکاری به جامعه هدف منجر میشوند و شغلهای بخش صنعتی و تولید را تحت تأثیر قرار میدهند.
- دسترسی به منابع بیرونی اطلاعات: آیا کشور موردنظر به منابع بیرونی اطلاعات دسترسی دارد تا از آن طریق بتوان بر برنامههای ملی تبلیغاتی کشورها و دستگاههای شایعهسازی داخلی غلبه کرد؟ آیا بخشهایی از جمعیت دسترسی آزادانه به اطلاعات دارند و میتوانند استدلالهای دولت خود را به چالش بکشند؟
- سؤالات مرتبط با ایجاد تحریمها: آیا اقداماتی که قابل دسترس هستند را میتوان اعمال کرد یا خیر؟ مثالی از این موضوع این است که بایست جغرافیای فیزیکی منطقه را در نظر گرفت. نکته دیگر ارزش آن کشور در اقتصاد و سیاست جهانی است.
امریکا از سال 2007، تحریمهای خود را در بخشهای تحریم بانکی و حمل و نقل ایران تشدید نمود. بالا بودن نرخ تورم و بیکاری در ایران باعث تشدید اثرات تحریم در ایران شد. روند خصوصیسازی در ایران نیز به نحوی اتفاق میافتاد که شرکتها و نهادهای مختلف در واقع به دست بازیگران شبهدولتی میافتادند. شود. بخش دیگری که میتوانست در برابر فشار آسیبپذیر باشد بخش حملونقل ایران بود. در طول سال 2007 ، آمریکا به دنبال فرصتهایی بود تا دسترسی ایران به حملونقل دریایی و عادی را که میتوانست حمل بار برای این کشور را تسهیل کند محدود نماید یا آن را از بین ببرد.
چند شاخص بالقوه در زمینه شناسایی اثرات تحریم وجود دارد که ارزش آنها تا حدود زیادی به ماهیت کشور تحریم شده، ماهیت اقتصاد آن و ماهیت بازخوردهای درونی در آن کشور بستگی خواهد داشت، مهمترین آنها موارد زیر هستند:
- اظهار نظرهای عمومی مقامات دولتی،
- سطح تبلیغات و تمرکز آن دولت،
- شاخصهای اقتصادی، خصوصاً آنهایی که نشان دهنده رشد و عملکرد پایدار در برابر تحریمها هستند
- تحولات سیاسی داخلی،
- اطلاعات افکارسنجی در مورد احساسات مردمی و حمایت دولت،
- موضعگیریهایی که در مذاکرات و در عرصه بینالمللی اتفاق میافتد
در راستای اثرگذاری بیشتر تحریمها، آمریکا تلاش کرد رسیدن به اصلاحات اقتصادی را تا آنجایی که میتواند به تعویق بیندازد و دشوار کند و این مسئله در همان آغاز تحریمها اتفاق بیفتد نه اینکه در زمانی که این تحریمها بر مسائل بشردوستانه اثر گذاشته است. همزمان با اتخاذ راهکارهایی ارز بهصورت مداوم از ایران خارج میشد و کالاهای تجملاتی وارد این کشور میشد و بحث نابرابری درآمدی و تورم روز به روز در ایران قوت بیشتری میگرفت. این شرایط نتیجه یک انتخاب درست و تصمیمی بود که مبنای آن اعمال فشار بر دولت ایران و حاکمیت این کشور از محل منابع داخلی بود. بحران ارز در اکتبر 2012 نمود بیشتری پیدا کرد و مردم ایران به خیابانها ریختند تا نسبت به درآمد کاهش یافته خود اعتراض کنند. آمریکا و متحدانش از دانش خود در مورد انقلاب ایران و احتمال به وجود آمدن ناهماهنگی اقتصادی به عنوان راهی عامدانه برای جدا کردن حاکمیت از مردم استفاده کردند و به این ترتیب دولت دیگر نمیتوانست با غرور و افتخار در مورد برنامه هستهایاش تبلیغ کند چرا که این تبلیغات هزینه بیشتری در انظار عمومی برایش داشت.
آمریکا در رویکرد تحریمهای جراحیگونه خود علیه ایران یک گام فراتر رفت و در ژوئن 2013 مجموعهای سازمان یافته از تحریمها را بر صنعت خودروسازی ایران اعمال کرد تا این کشور توانایی اخذ کمک خارجی در زمینه تولید را نداشته باشد. فراموش نکنیم این تحریمها به هیچ وجه بر قطعات جانبی برای خودروهای موجود و کل مجموعه ماشینها در ایران اثری نداشت. هدف اصلی این تحریمها مشاغل حوزه تولید و درآمدهای ناشی از صادرات از این بخش بود به نحوی که بتواند تلاش دولت ایران برای کاهش اتکا به صادرات نفت و ایجاد اشتغال برای حدود 500 هزار نفر در بخشهای غیرنفتی را محدود کند. درست همزمان با اعمال همین تحریمها، آمریکا توانایی شرکتها و دولت این کشور برای فروش فناوریهای مخابراتی به ایران را افزایش داد تا به عموم مردم ایران کمک کند درک درستتری از تبعات سخت ایجاد شده برای اقتصاد کشورشان داشته باشند و ارتباط میان یکدیگر را افزایش دهند. در این زمینه مجوز فروش کلی در ماه می همان سال صادر شد. سپس در ژوئن 2013 مردم ایران حسن روحانی را به مقام ریاست جمهوری انتخاب کردند که او وعده اصلی خود را ایجاد اصلاحات اقتصادی و آغاز سیاست خارجی سازنده قرار داده بود.
در سال 2013 آمریکا و ایران به همراه متحدانشان در سراسر جهان در یک بزنگاه مشخص و دردسرساز قرار گرفته بودند. ایران به سهم خود توانسته بود نشان دهد که حاضر است از برنامه هستهای خود دفاع کند و ضمناً به جهان نیز فهمانده بود که خواهان توافقی است که در آن بتوانند بخشهای زیادی از برنامه فعلی هستهای خود را حفظ نماید. به عبارت بهتر ایران هزینه و بهای برنامه هستهای خود را بالاتر برده بود و به آن به عنوان چیزی بیش از یک اولویت ملی مینگریست و عملاً به دنیا اثبات کرده بود که این کشور حاضر نیست تمام ظرفیتهای هستهای خود را واگذار کند. این کشور خط قرمزهای مختلفی برای یک توافق آتی ترسیم کرده بود و نشان داده بود که مثلاً پیشرفت در برنامه هستهای ایران تحت هر شرایطی باید اتفاق بیفتد و این برنامه نمیتواند بههیچوجه به عقب برود. به عبارت بهتر ایران نه تنها هزینههای بازی را با ساخت هر سانتریفیوژ بالا برده بود بلکه ارزش این برنامه را نیز برای خود در سطح بالاتری به دنیا نشان داد.
از سوی دیگر آمریکا در زمینه مسئله اقتصاد دست بالاتر را داشت و کشورهای مختلف در جهان از این سیاست آمریکا حمایت میکردند که ایران میبایست به صورت پیشدستانه به تعهدات خود در زمینه هستهای پایبند باشد. البته این حمایت محدود بود و کشورهای مختلف حاضر نبودند برای همیشه فشار را به ایران را اعمال کنند. اگرچه نگرانیهایی در کشورها در مورد برنامه هستهای ایران وجود داشت اما خیلی از کشورها در جهان اعتقاد داشتند که راه مرتفع شدن این نگرانیها مطمئناً از بین بردن برنامه هستهای ایران به طور کامل نخواهد بود.