موضوع مهمی که طی سه دهه گذشته در اقتصاد ایران ذهن تمامی فعالان بخش خصوصی و اقتصاددانان را به خود مشغول کرده، ماجرای میزان حضور نفت در اقتصاد و حواشی آن است. اتکای بیش از اندازه اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی در دو مقطع مهم تاریخی برای کشور هزینه های به همراه داشته است که نمی توان از آنها صرف نظر کرد. در واقع این دو مقطع تاریخ نسبت توسعه کشور با رشد درآمدهای نفتی را کامل می کند و نشان میدهد تا چه اندازه در هزینه کردن این موهبت الهی بیراه رفته ایم. طی سال های حضور دولتهای نهم و دهم، رشد درآمدهای نفتی و هزینه کردن بیحساب و کتاب آن منجر به گسترش فساد در اقتصاد ایران شد. این درآمدها البته اگر با دقت و برنامهریزی هزینه میشد، به توسعه کشور کمک می کرد.
اتفاق دوم زمانی رخ داد که دست ما از همین درآمدهای نفتی کوتاه شد. در حال حاضر به دلیل کاهش درآمدهای نفتی، منابع دولت به شدت کاهش یافته و به دلیل وابستگی بسیار شدید اقتصاد ایران به نفت، دولت برای تامین منابع انواع پروژه های خود دچار مشکل شده و خسارت نهایی آن را پیمانکارانی پرداخت می کنند که برای انجام فعالیتهایشان و حتی پرداخت حقوق کارمندان و کارگرانشان با بحران منابع مواجه شدهاند. بررسی ابعاد تاثیرگذاری نفت در فضای جامعه ایرانی نیز موضوع دیگری است.
بنابراین به طور مشخص وابستگی بیش از اندازه اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی، منجر به بروز بحران هایی شده که به نظر می رسد تا زمان قطع این وابستگی ادامه داشته باشد. از جمله آنها که باید به فهرست بالا اضافه کرد، بزرگ شدن بی ضابطه اندازه دولت در ایران و برهم زدن فضای کسب و کار برای بخش خصوصی است. به دلیل اینکه اقتصاد ایران به نفت ( به عنوان منبع همیشگی درآمد) وصل شده، نیازی به اصلاح رویه های کسب و کار مانند قانون مالیاتها، تامین اجتماعی و موارد دیگر نمی بیند و در نهایت فضا به سمتی می رود که بخش خصوصی مهجور و مهجورتر و دولت هم بزرگ و بزرگ تر شود. در چنین فضایی گفتوگو در مورد اینکه در شاخصهای خردتر مانند اینکه چه اندازه از میزان صادرات ایران وابسته به نفت است، شاید چندان منطقی نباشد، چرا که اساسا همه اقتصاد ایران نفت محور و نفت زده است و صادرات هم تنها یک بخش آن را تشکیل می دهد.
البته نباید نادیده گرفت که در صورت اصلاح استراتژی های اقتصادی کشور، نفت هم به یک نعمت الهی برای ما تبدیل میشود. امروز هم در جهان کشورهایی نشان داده اند که این ثروت عظیم می تواند، در خدمت رشد اقتصادها باشد. مشکل در جایی است که رفتار مدیریتی خود را ( حداقل در سطح دولت ها) به هزینه کردن درآمدهای نفتی عادت داده ایم، به این معنا که نفت را استخراج می کنیم، میفروشیم و درآمدهای آن را تنها هزینه می کنیم و در فکر تغییر رویهها نیز نیستیم. اقتصاد کشور مزیتهای قابل توجهی برای توسعه صادرات دارد.
البته که نباید در این مورد هم اغراق شود، ولی حداقل می توان ادعا داشت که در صورت به کارگیری روشهای درست و دقیق، وضعیت صادراتی کشور از آنچه امروز وجود دارد، میتوانست بهتر باشد. البته رسیدن به این موقعیت یک شرط مشخص دارد. به طور نمونه و به عنوان یک شاخص اساسی فضای کسب و کار در کشور باید بهبود یابد. کالای ایرانی زمانی قدرت صادرات پیدا میکند که تولید کننده ایرانی، جنسی قابل رقابت در بازارهای جهانی را عرضه کند. تولید کننده هم در شرایطی ترغیب به توسعه کسب و کار خود و تولید چنین کالایی میشود که زمینههای زیرساختی آن مهیا باشد.
امروز با توجه به وضعیت بانکها، شرایط نظام یارانهای کشور، تداوم سیاست ارز چند نرخی ( که به فساد بیشتر منجر میشود) و گسترش دامنه نفوذ دولت در اقتصاد نمی توان به توسعه صادرات فکر کرد. اگر این مشکلات حل شود، بخش خصوصی قدرت می گیرد و در پی آن صادرات هم توسعه پیدا میکند و اگر در همچنان روی همین پاشنه بچرخد، نباید انتظار توسعه قابل توجهی داشت. اما بازهم یک موضوع مقدم بر تصمیم گیریهای دیگر است. قطع اتکا به نفت با تمرکز برتوسعه بخش خصوصی و اقتصاد متکی به بازار میتواند راه حلی برای بهبود شرایط و دستیابی به آرزوهای ما برای توسعه اقتصاد ایران باشد. امیدواریم خردمندانه روزی چنین اتفاقی رخ دهد.