آیا هنوز هم باید از اصطلاح «جهان در حال توسعه» استفاده کرد؟ این پرسشی است که طارق خوخار دانشمند و ریاضیدانِ بانک جهانی در نوامبر سال 2015 مطرح و تلاش کرد پاسخی برای آن ارائه بدهد. نتیجهای که او از بحث درباره این موضوع گرفته این است که استفاده از این اصطلاح تقریباً بیربط است و از آنجا که اهداف توسعه پایدار سازمان ملل برای کل جهان از روی همین دستهبندیها تعیین میشود ممکن است نوعی نابرابری در جهان ایجاد کند. به همین خاطر است که خوخار توصیه میکند اصطلاح «جهان در حال توسعه» دیگر مورد استفاده نهادها به ویژه در دادهپردازیها و گزارشهایشان قرار نگیرد. البته نقد خوخار تنها مربوط به دستهبندی کشورها به توسعهیافته و در حال توسعه نبود؛ او به مواردی نظیر دستهبندی کشورها بر اساس درآمد نیز اشاره کرده و تأکید کردهاست که این مسائل میتواند به نابرابریها در سطح جهان دامن بزند. اما این گزارش به طور ویژه به نقد استفاده از اصطلاح «جهان در حال توسعه» و دلایل خود برای توقف استفاده از این اصطلاح اشاره کردهاست. این بحث خوخار به سال 2015 ختم نشده و اکنون در سال 2016 نیز مورد توجه اندیشمندان قرار گرفتهاست. نیل فنتوم از تحلیلگران بانک جهانی نیز در گزارشی که در مورد توسعه جهان در آوریل 2016 بحث کرده به این مقاله خوخار اشاره کرده و بر عدم استفاده از اصلاح جهان در حال توسعه اصرار کردهاست. او در این باره نوشتهاست: «هر چند هنوز از این اصطلاح استفاده میشود اما لازم است که به صورت تدریجی از رده خارج شود.»
طارق خوخار در مقالهای به طور مفصل به واکاوی این پرسش پرداخته که آیا هنوز هم باید از اصطلاح «جهانِ در حال توسعه» استفاده کرد یا خیر؟ به گزارش «آیندهنگر» به نقل از سایت رسمی بانک جهانی، خوخار نوشتهاست: «انسانها در ذات خود تمایل زیادی به دستهبندی کردن دارند. اقتصاددانان در این مورد با سایر انسانها تفاوتی ندارند. بانک جهانی برای سالهای متمادی دستهبندی درآمدها را برای گروههای مختلف در کشورهای متفاوت جهان ایجاد کرده و از آن استفاده میکند.» بانک جهانی و بسیاری از نهادهای دیگر گروهها را به دستههای کمدرآمد، متوسطِ رو به پایین، متوسط رو به بالا و پردرآمد تقسیمبندی میکنند. این گروهها هر کدام سرانه ملی درآمد ناخالصی را در سال به خود اختصاص میدهند. در این تقسیمبندی گروههایی که در طبقات کمدرآمد و متوسط رو به پایین هستند به عنوان «جهانِ در حال توسعه» شناخته و خوانده میشوند.
خوخار نیز با اشاره به این مسئله گفتهاست: «این اصصلاح در گزارشهای بانک جهانی از جمله در "شاخص توسعه جهانی" و "گزارش رصد جهانی" مورد استفاده بسیاری قرار میگیرد. ما همچنین در گزارشهای خود در بانک جهانی برای شاخصهای مهمی نظیر فقر نیز کشورهای در حال توسعه را در برابر کل جهان در نظر میگیرد و مقایسه میکنیم.» از نظر این ریاضیدان، هر دو اصطلاح «جهانِ در حال توسعه» و «جهانِ توسعهیافته» تا حدودی گمراهکننده هستند. او در اینباره نوشتهاست: «ما حتی به صورت آگاهانه از این دو اصطلاح استفاده میکنیم تا اینطور نشان دهیم که سطح توسعهیافتگی هیچ کشوری را مورد قضاوت قرار نمیدهیم و کاملاً علمی عمل میکنیم.»
چالشها و محدودیتهای دستهبندی
بخش مهمی از تحلیل خوخار به چالشها و محدودیتهای دستهبندی پرداختهاست. او نوشته: «پیش از آنکه در مورد دستهبندی چیز جدیدی بنویسم بیایید توافق کنیم کارِ دستهبندی در حقیقت علم نیست، بلکه یک هنر است. دستهبندیها در قالب طرحهایی به صورت آسان و ساده تحلیلها را به ما نشان میدهند و در نتیجه ما بدون هیچ مشکلی با آنها ارتباط برقرار میکنیم اما واقعیت این است که همه ما از تعصبات و گرایشهای فرهنگی در پیشزمینه ذهن خود برخورداریم. به این ترتیب ما با علم به این قضیه اصرار داریم که روششناسی منطقی و عقلانی برای نظام دستهبندی ارائه بدهیم.»
کسی نمیداند نخستین نمونهای که اصطلاح «جهان در حال توسعه» برای آن به کار رفت، چه بود اما این اصطلاح به طور محاورهای به گروهی از کشورها اشاره میکند که در زمینه پیشرفتها و توسعههای اقتصادی و اجتماعی اقدامات ضعیفی داشتهاند. خوخار تأکید میکند که این تعریف نیاز به دقیقتر شدن و بهروز رسانی دارد. او در این باره نوشتهاست: «بانک جهانی برای سالها از اصطلاح «کشورهای در حال توسعه» برای ارجاع به «کشورهای با درآمد کم و پایین» در گزارشهای خود استفاده کردهاست و حتی به اعضای خود زحمت ندادهاست که برای آن تعریفی منطقی و قابل قبول ارائه بدهد. واقعیت این است که حتی اگر این اصطلاح در گذشته هم وجود داشته اکنون باید مورد بررسی قرار گیرد تا الزام دوباره برای باقی ماندنِ آن به صورت قطعی مشخص شود.»
دیگران چگونه کشورها را دستهبندی میکنند؟
شاید بهترین کار این باشد که نگاهی به اصطلاحات مورد استفاده دیگران بیندازیم. طارق خوخار در این باره نوشتهاست: «صندوق بینالمللی پول در گزارش چشمانداز جهانی در حال حاضر 37 کشور را به عنوان "اقتصادهای پیشرفته" دستهبندی کردهاست. دیگر کشورها نیز به عنوان "اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه" در نظر گرفته شدهاند. این نهاد تأکید کردهاست که این دستهبندی بر اساس معیارهای دقیق و مستحکمِ اقتصادی یا سایر موارد نیست بلکه صرفاً برای تسهیل تحلیلها به روشی معنادار و منظم صورت میگیرد.» شاخص توسعه انسانی نیز از طرف نهادِ UNDP، توسعه انسانی را به صورت «خیلی بالا»، «بالا»، «متوسط» و «پایین» دستهبندی میکند. این شاخص نیز زیرمجموعههای متنوعی از درآمد گرفته تا تحصیلات و سطح سلامت را مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد.
طبق گفته خوخار، سازمان ملل تعریف رسمی و دقیقی برای کشورهای در حال توسعه ندارد اما هنوز برای بررسی اهداف خود و همچنین برای مشخص کردنِ سطح توسعه 159 کشور از این اصطلاح استفاده میکند. بر اساس دستهبندیِ فعلیِ سازمان ملل، کلِ اروپا، امریکای شمالی به علاوه کشورهای ژاپن، استرالیا و نیوزیلند به عنوان مناطق توسعهیافته شناخته میشوند و دیگر مناطق همگی در حال توسعه هستند. البته سازمان ملل در کنار این دستهبندی، فهرستی از کشورهایی با حداقلِ توسعهیافتگی نیز در نظر گرفتهاست که مسائلی نظیر سرمایه انسانی و آسیبپذیریهای اقتصادی را نیز مورد توجه قرار میدهد.
آیا «جهانِ در حال توسعه» دستهبندی مفیدی است؟
اکنون با تمام این تفاسیر و استفادههایی که از اصطلاح «جهانِ در حال توسعه» وجود دارد آیا این اصطلاح فایده دارد؟ طبق گفته خوخار بسیاری از اقتصاددانان و تحلیلگران توسعه معتقدند زمانِ آن فرا رسیده که دیگر از این اصطلاح استفاده نشود. موسسه بیل و ملیندا گیتس نیز اعلام کرده از نظر آنها این اصطلاح دیگر مردهاست. هانس راسلینگ یکی دیگر از اندیشمندان بانک جهانی نیز اخیراً اظهار کردهاست که دیگر از نظر مردم تفاوت و تمایزی میان «جهانِ توسعهیافته» و «جهان در حال توسعه» وجود ندارد. خوخار میگوید: «استفاده از اصطلاحی جهان در حال توسعه، از سر تنبلی است، واقعیت این است که ما حوصله طراحی و تعریف یک دستهبندی جدید در این زمینه را نداریم.»
آیا دستهبندی، وسیع است یا دیگر قابل تمایز نیست؟
رابطه میان نرخ باروری و نرخ مرگومیر کودکان را در نظر بگیرید؛ این دو اغلب به عنوان دو عنصر اصلی در بررسی سطح رفاه یک کشور مورد استفاده قرار میگیرند. در سال 1960 دو گروه گسترده از کشورها وجود داشتند: دستهای با نرخ باروری و نرخ مرگومیر پایینِ نوزادان (توسعهیافتهها) و دستهای با نرخ باروری و نرخ مرگومیرِ بالای نوزادان (در حال توسعهها). اما اگر این جریان را با نرخهای موجود در سال 2013 مقایسه کنید متوجه تمایز و تفاوتی اساسی در آنها خواهید شد. هر چند هنوز هم میتوان برخی از کشورها را از یکدیگر متمایز کرد اما در مورد کلیت جهان تغییرات عجیبی رخ داد و آنچه قابل مشاهده است کاهش نرخ باروری و همچنین کاهش نرخ مرگومیر نوزادان است.
کشورهای در حال توسعه هر روز شباهت خود را از دست میدهند
از طرف دیگر، وقتی کشورها را در قالب درآمدِ پایین و درآمدِ متوسط دستهبندی میکنیم و در دسته «جهان در حال توسعه» قرار میدهیم کشورهایی مثل مالاوی (با سرانه درآمد ناخالص ملی 250دلار) با کشوری مثل مکزیک (با سرانه درآمد ناخالص ملی 9.860دلار) در یک دسته قرار میگیرند. اما از اعداد و ارقام به خوبی مشخص است که اختلاف زیادی بین اینها وجود دارد(به نمودار نگاه کنید). این مسئله در مورد فاکتور فقر نیز به همین شکل است. به این ترتیب این کشورها دیگر شباهت چندانی با یکدیگر ندارند در حالیکه به خاطر همین شباهتهایی که در حال از دست رفتن است، در یک دسته قرار گرفتهاند.
اهداف برای همه جهان یا بخشی از آن؟
خوخار معتقد است این بحث در سال 2015 برای ما از اهمیت بیشتری برخوردار است چرا که اکنون بیش از هر زمانی بحث اهداف توسعه پایدار با این دستهبندیها درآمیختهاست؛ اهدافی که قرار است برای کل جهان باشد. همانطور که پیشتر ذکر شد، سازمان ملل هیج تعریف دقیق و مشخصی از کشورهای در حال توسعه ندارد اما همچنان کشورهای بسیاری در فهرست این سازمان جزو دسته در حال توسعه محسوب میشوند. این ریاضیدان و دانشمندِ بانک جهانی ادعا میکند با همین بیتوجهی نوعی نابرابری در میان کشورها در جهان ایجاد شدهاست. به این ترتیب او توصیه میکند که استفاده از این اصطلاح هر چه سریعتر از متون و گزارشهای مختلف نهادها کنار گذاشته شود.