در حالی که در آستانه یک سیکل سیاسی قرار داریم، مسائل سرنوشتساز کشور به موضوعی برای زد و خوردهای باندی تبدیل شده است. عدهای از مخالفان سیاسی دولت بهگونهای برخورد میکنند که گویی حاضرند کشور نابود شود تا از این طریق به حیثیت دولت آسیب برسد. در دو سال اخیر موارد بسیاری از این دست برخوردها وجود دارد و میتوان فهرست بلندبالایی از آنها ارایه داد اما واقعیت این است که روی صحبت درباره مصادیق نیست و اتفاقا رویههاست که از این منظر مورد بحث قرار میگیرند. وقتی درباره این زد و خوردهای سیاسی، با این هزینه بالا سخن میگوییم منظور به حاشیه راندن مخالفان دولت نیست. نباید ناگفته گذاشت که در میان مخالفان دولت، افراد شرافتمند و میهندوست نیز وجود دارند و برخی آنچه مطرح میشود نشان از نگرانیها و دلواپسیهایی دارد که ملی است و تلاش طرحکنندگان موضوع نیز حل مشکل برای عدم آسیب به منافع ملی است اما متاسفانه هدف برخی طرح مباحث چیزی جز زدوخورد و بیاعتباری دولت نیست ولو به بهای از دست رفتن منافع ملی و اینجاست که نگرانیها رخ مینماید. آنچه در جریان است بدون تردید نهتنها اثر بخشی چندانی ندارد بلکه به کاهش در کنار ایجاد مشکل برای دولت به بروز بحران برای کشور نیز میانجامد.
زد و خوردهایی که در این میان تدارک دیده شدهاند، هدفی جز زیر سوال بردن دولت ندارند و لازم است برای انتقاد و طرح نگرانی، نگاه به سابقه موضوع و منافع ملی مدنظر قرار گیرد. به نظر میرسد مخالفان امروز دولت به شکل غیرمتعارف و غیر منصفانه، این واقعیت را فراموش کردهاند که این دولت، یعنی دولت یازدهم میراثدار چه کارنامه فاجعه آمیزی بوده و در چه شرایطی سکان اداره کشور را در دست گرفته است. این فراموشی و سهل انگاری را من به بیتوجهی به سرنوشت کشور و مسائل ملی تعبیر میکنم، البته همانطور که گفتم برای کسانی که تنها دغدغه زد و خورد دارند. شاید اگر آقای روحانی و همفکرانشان به شکل صادقانه و عالمانه در مورد رفتارهای فاجعه آمیز دولت پیشین به مردم توضیح میدادند امروز با این بحران روبهرو نمیشدند.
من معتقدم این «باید» وجود داشت که دولت گزارشی واقعی را از عملکرد دولت پیشین با افکار عمومی در میان میگذاشت تا امروز از منظر اجتماع متهم نباشد. در این صورت مشخص میشد کانون اصلی معاوضه طلاییترین فرصتهای اقتصادی ایران با بزرگترین تهدیدها چه کسانی هستند. سوال اساسی اینجاست، مسوولیت فرصتهای از دست رفته ناشی از رویههای قانونگریزانه، علم گریزانه و برنامهگریزانه به عهده چه کسانی است؟ آیا جز مسوولان دولت نهم و دهم باید در این مورد توضیح دهند؟ کافی است فهرست بحرانها را در ایران کمی زیر و رو کنید تا حجم نگرانیهایتان بیش از پیش افزایش یابد. برای روشن شدن مساله من مثالهایی را ارایه میدهم. بحرانهایی مانند بحران نابرابری منطقهای، بحران آب و محیط زیست، بحران ورشکستگی صندوقها، بحران فساد اداری، بحران بدهی دولت، و بحرانهایی از این دست را چه کسانی رقم زدهاند
مشکلات دیگری مانند پسافتادگی تکنولوژی، فساد مالی گسترده و نفسگیر، کاهش کیفیت زندگی و مواردی از این دست هم وجود دارند که سبب شده ایران در ربع چهارمی کشورهای جهان از نظر رتبهبندی قرار داشته باشد، یعنی در میان کشورهایی که زیبنده ایران نیست در میانشان باشد.
امروز باید به این مهم توجه کرد که برخوردهای ناهماهنگ، نسنجیده، سطحینگر و غیرکارشناسی تنها میتواند گستره و عمق فجایع را افزایش دهد. این نگرانی وجود دارد که به اعتبار این بحرانها اصل بقا در کشور با خطر مواجه شود. هر کدام اینها نشان میدهد کشور در شرایط کنونی بسیار بیش از هر دوره دیگر نیازمند یک برنامه اندیشیده و مشارکتجویانه و کارآمد است. امروز بیش از هر زمان دیگری کشور نیازمند یک برنامه توسعهای میانمدت، کارشناسی و دقیق است. در این شرایط به نظر میرسد رفتارهای عملی دولت بسیار نگرانکنندهتر از رفتارهای انفعالی مجلس است، در حالی که تمام ارکان جامعه، از قوای سه گانه گرفته تا بخش خصوصی باید در تدوین برنامهای کارآمد برای مقابله با بحرانهای جدی و حل مشکلات سیاسی و اقتصادی مشارکت داشته باشند.