امروز وقتی صحبت از سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختی در آفریقا و تغییر چهره این قاره پیر مطرح میشود، باید اذعان کرد که چینیها در این زمینه گوی سبقت را از سرمایهگذاران اروپایی و آمریکایی ربودهاند.
سرمایهگذاران چینی با بهرهگیری از الگوهای برتر کسبوکار نهتنها از همتایان اروپایی و آمریکایی خود در بازار آفریقا پیشی گرفتهاند، بلکه با افزایش پرشتاب سرمایهگذاریهای خود در زیرساختهای آفریقا، کشورهای این قاره را نیز در نقشه «جهانی شدن» گنجاندهاند.
بر اساس گزارش سال 2018 کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد (آنکتاد) از وضعیت سرمایهگذاری در جهان، میزان سرمایهگذاری چینیها در پروژههای جدید در کشورهای آفریقایی طی دوره 2017-2016 حدود 45.1 دلار بوده است. این در حالی است که طی همین دوره سرمایهگذاران کشورهای عضو اتحادیه اروپا مجموعاً 34.6 میلیارد دلار و سرمایهگذاران آمریکایی 7.5 میلیارد دلار در کشورهای آفریقایی سرمایهگذاری کردهاند.
اما چه چیزی باعث شده است که سرمایهگذاران چینی بتوانند بیش از سرمایهگذاران اروپایی و آمریکایی در پروژههایی بزرگ آفریقایی سرمایهگذاری کنند؟ «ان جی آیوک» مدیرعامل مؤسسه حقوقی پان آفریکن در آفریقای جنوبی، در این خصوص میگوید: «الگوی همکاری چینیها بسیار جذاب است، زیرا آنها برخلاف سرمایهگذاران برخی کشورها و یا سازمانهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، هیچ شرط و شروطی برای سرمایهگذاری نمیگذارند. سرمایهگذاران و شرکتهای چینی در واقع کسبوکار را معنا میکنند. آنها بدون تعیین شروطی در زمینه مسائل اقتصادی و سیاسی اقدام به تزریق سرمایه به پروژههای جدید در کشورهای آفریقایی میکنند. از طرفی مسئله دخالت خارجی که گاهی موجب انتقاد از آمریکا و کشورهای اروپایی میشود، در مورد چین صدق نمیکند.»
عامل دیگری که باعث برتری شرکتهای چینی در آفریقا شده است، اتخاذ رویکرد «طرف عرضه» از سوی این شرکتها چه در سرمایهگذاریهای داخلی و چه در سرمایهگذاریهای خارجی است. در واقع این شرکتها به ظرفیتها و منابع خود بیش از نیازها -که در رویکرد طرف تقاضا اهمیت بیشتری دارد- توجه نشان میدهند. در چین شرکتهای ساختمانی و عمرانی قدرتمندی وجود دارد که قادرند پروژههای بزرگ را به انجام برسانند. علاوه بر این، بانکهای بزرگ دولتی در چین آمادهاند تا تأمین مالی پروژههای خارجی را بر عهده بگیرند.
این رویکرد شرکتهای چینیها باعث میشود که بسیاری از پروژههایی که برای شرکتهای اروپایی و آمریکایی توجیه اقتصادی ندارد، برای آنها همچنان جذاب باشد. ان جی آیوک در این خصوص نیز خاطرنشان میکند: «چینیها در قیاس با اروپاییها و آمریکاییها اشتهای بیشتری برای سرمایهگذاری دارند و تمایل بیشتری به انجام ریسکهای بزرگتر در آفریقا از خود نشان میدهند. شرکتهای چینی این توانایی را دارند که در پروژههای بزرگ چند میلیارد دلاری مانند احداث خطوط راهآهن و یا سدهای برقآبی که از اهمیت ویژهای برای کشورهای آفریقایی برخوردارند، سرمایهگذاری کنند. توانمندی چینیها در این زمینه باعث شده است که آنها به رقیبی سرسخت برای سرمایهگذاران آمریکایی و اروپایی فعال در آفریقا تبدیل شوند و همواره شانس زیادی برای برنده شدن [در مناقصات] داشته باشند.»
در عین حال سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختی کشورهای آفریقایی امکان نفوذ سیاسی و دیپلماتیک چین را در این کشورها فراهم میکند؛ همان اتفاقی که در کشورهای جنوب شرق آسیا نیز رخ داده است. به عنوان مثال، چین میتواند با استفاده از روابط دیپلماتیک تازه خود با کشورهای آفریقایی، رأی مثبت این کشورها را در برخی موضوعات حساسی که در سازمان ملل متحد به رأی گذاشته میشود، کسب کند.
آیا این سرمایهگذاری گسترده چینیها در پروژههای زیرساختی در آفریقا، برای دو طرف یک بازی برد-برد است؟ آقای آیوک نظر مثبتی به این قضیه دارد. وی میگوید: «اینکه چینیها بخش زیادی از سرمایه موردنیاز برای اکتشاف و استخراج منابع طبیعی در آفریقا را تأمین میکنند، یک سرمایهگذاری برد-برد است. از طرفی سرمایهگذاری آنها در زیرساختهای حیاتی مانند خطوط راهآهن، بنادر و جادهها که نقش بسیار مهمی در رشد اقتصادی قاره آفریقا دارند نیز یک سرمایهگذاری برد-برد به شمار میآید. اما منافع پروژههایی که شرکتهای چینی در آفریقا اجرا میکنند برای کسبوکارهای آفریقایی محدود است، زیرا در این پروژهها اغلب از پیمانکاران چینی استفاده میشود. شرکتهای چینی کالاها و خدمات محدودی را از کسبوکارهای محلی میخرند و در نتیجه شغلهای زیادی در منطقه فعالیت خود ایجاد نمیکنند؛ هرچند این رویه به آهستگی در حال تغییر است.»
اما چگونه؟ آقای آیوک توضیح میدهد: «کشورهای آفریقایی به مذاکرهکنندگان بهتری تبدیل شدهاند و مهارتهای آنها در زمینه مذاکره در حال بهبود است. علاوه بر این اخیراً قوانین و مقررات زیادی برای حمایت از توسعه کسبوکارهای محلی و استفاده از ظرفیتهای داخلی در این کشورها به تصویب رسیده است؛ قوانین و مقرراتی که بهرهمندی آفریقاییهای بیشتری را از مزایای سرمایهگذاری خارجی تضمین خواهد کرد.»
با این حال، رویکرد «طرف عرضه» چینیها به سرمایهگذاری میتواند تعداد زیادی پروژه غیرضروری را روی دست کشورهای آفریقایی بگذارد و آنها را مانند برخی از کشورهای جنوب شرقی آسیا بهشدت به بانکهای چینی بدهکار کند. همه ما میدانیم که این چه معنایی دارد.