عصر تابستان است و گویی از آسمان آتش میبارد. زن و شوهر جوانی روی صندلیهای راحتی نشستهاند، روبهروی آنها مردی پشت میز با سیم تلفنی که روبهرویش است بازی می کند و با آنها حرف میزند. مغازه بزرگ و دونبش با شیشه از خیابان جدا شده و میتوان انواع و اقسام لوازم خانگی را در آن دید. دور تا دور مغازه گاز، یخچال، تلویزیون، ماشین لباسشویی و ماشین ظرفشویی با طرحهای مختلف چیده شده، بقیه لوازم خانگیِ خرد نیز روی قفسههای مرتبی انتظار مشتری خود را میکشند. دو نفر که به نظر میرسد شاگرد مغازهدار باشند منتظرند مشتریها داخل بیایند تا جلوی آنها بروند و همان جمله معروف «کمکی از دست من بر میاد» را بگویند. بالای مغازه روی تابلوهای بزرگ به رنگهای آبی و قرمز و طوسی دو نام به چشم میخورد: «الجی» و «سامسونگ».
اینجا بورس لوازم خانگی تهران است؛ در این خیابان هر جنسی با هر برند و مارکی از ایرانی گرفته تا خارجی پیدا میشود. این بازار از سالها پیش تا کنون تغییری نکرده اما حالوهوای آن هم به لحاظ مشتری و هم به لحاظ تولیدات داخلی با تغییرات زیادی همراه شدهاست. کنار مغازه بزرگِ دونبشی که لوازم الجی و سامسونگ میفروشد، یک باب مغازه کوچک با راهی باریک قرار دارد. بالای مغازه نام «پارسخزر» دیده میشود. داخل مغازه در حقیقت دخمهای است که در آن کارتنهای کوچک و بزرگ روی سر هم چیده شدهاند. اینجا همهچیز پارسخزر است. مردی تقریباً 35 ساله انتهای مغازه پشت میز انتظار مشتری میکشد. او در گفتوگو با «وخارزم» در مورد تقاضای مشتریان برای محصولات خود میگوید: «جنس پارسخزر به هر حال یک برند است و نسبت به بسیاری از اجناس دیگر، مشتری خودش را دارد.» این حرف را بسیاری از مشتریها نیز تأیید میکنند. راضیه 23 ساله که در حال خرید جهیزیهاش است میگوید: «من سعی کردم خیلی از کالاهای خرد مورد نیازم مثل چرخگوشت را از برندهای داخلی مثل پارسخزر تهیه کنم اما برای یخچال چون جنس ایرانی خوب که کسی از آن تعریف کند وجود نداشت؛ سراغ خارجیها رفتم.»
مسئله اجناس تولید داخل همین یک «اما» است. شاید برخی از جنسهای کوچک داخلی مورد استقبال مشتریها قرار بگیرند اما در مورد اجناس بزرگ مانند یخچال تنها به تولیدات خارجی اعتماد میکنند. البته همین کالاهای خرد ایرانی نیز همچنان باید با انواع خارجی رقابت کنند تا بتوانند بازار خود را حفظ کنند. یکی از فروشندگان لوازم خانگی میگوید: «اکثر مشتریها به دنبال جنسی هستند که مارک باشد، خارجی باشد، ارزان باشد و در عینحال کیفیت داشته باشد؛ همه اینها باعث میشود کالای خارجی را به داخلی ترجیح بدهند.» به اعتقاد برخی از این فروشندگان، باید فرهنگسازی در این زمینه صورت بگیرد تا مشتریها به کالاهای داخلی جذب شوند اما برخی دیگر معتقدند این کیفیت کالاهاست که تولیدکننده باید به آن بپردازد.
چند روی یک بازار
«هر روز بدتر از دیروز؛ امیدی نداریم بهتر بشود فقط امیدواریم بدتر نشود» این را یکی دیگر از فروشندگان لوازم خانگی در تهران میگوید. کِرکِره مغازهها و فروشگاههای این بازار جمعهها و سایر روزهای تعطیل پایین است. یکی از فروشندگان که ظاهراً نمایندگی اسنواست اما در مغازهاش همه جنسی از سامسونگ گرفته تا دوو پیدا میشود، میگوید: «من 25سال است که در این مغازه کار میکنم؛ قبل از من هم پدرم کار میکرده؛ جمعهها کلا تعطیل میکنم، نیازی ندارم تعطیلات هم کار کنم؛ همین که از ساعت نه صبح تا هشت شب اینجا هستم کافیه.» بر خلاف ادعای این مغازهدار که ظاهراً به دلیل عدم احتیاج کرکره مغازه را پایین نگه میدارد، فروشندهای دیگر میگوید: «هر اتفاقی میافتد سریع بازار را تعطیل میکنند از بس مشتری نیست و قدرت خرید پایین است کسی به خودش زحمت نمیدهد بیاید سر کار!». همین اظهارات ساده فروشندگان، یک بام و دو هوا و حتی چند هوای این بازار را بر ملا میکند.
بازار دیگر آن بازار سابق نیست. طبق گفته یکی از فروشندگان، این مغازهها که زمانی اجناس خود را به سایر شهرهای ایران نیز ارسال میکردند این روزها گاهی اجناسی را از دیگر شهرها هم خریداری میکنند. ساختار بازار به کلی عوض شده و بازاریها حوصله تغییر ندارند. یکی از آنها میگوید: «همین که این دو سال گذشته آرامش به بازار برگشته خودش کافیه!» برای آنها بازار آرام باشد کافی است، تولید داخلی یا خارجی دغدغه آنها نیست فقط خیلی ساده میتوانند بر اساس تجربه خود بگویند مشتریها دنبال جنس باکیفیت و ارزان هستند که این نیازشان را اغلب تولیدات داخلی برآورده نمیکند. نهایت این ماجرا هم این میشود که کارتن اجناس ایرانی داخل مغازهها خاک میخورد و مشتری با قدرت خرید پایینی که دارد به اجناس خارجی هرچند قسطی روی میآورد.
غروب شده و مغازهدارها کمکم کرهکرهها را پایین میکشند. زن و شوهر جوانی که در مغازه دونبش روی صندلی نشسته بودند حالا از جایشان بلند شدهاند و فاکتوری در دست دارند. احتمالاً به زودی لوازم جدید خارجی که از مغازه خریداری کردهاند را به خانه ایرانی خود میبرند و لابد یکی از همین شبهای گرم تابستانی هم از تلویزیون الجی خانه خود تبلیغات «حمایت از تولید داخل» را تماشا میکنند.