در فاصله سالهای 2007 تا 2009، یعنی از زمانی که برزیل برای چهارمین بار (آنها پیش از آن در سالهای 1936، 2004 و 2012 سه بار تلاش ناموفق داشتند) درخواست میزبانی خود را به کمیته بینالمللی المپیک ارائه کرد تا زمانی که میزبانی رسما به ریو داده شد؛ بزریل از تمامی جنبهها در شرایط بسیاری خوبی به سر میبرد. نرخ رشد اقتصادی این کشور به لطف افزایش قیمت و تقاضای مواد خام صادراتی (مانند نفت، اوره آهن، شکر و...) و اصلاحات اقتصادی، تنه به تنه رشد چین میزد (رکورد 7.5 درصد در سال 2010). تورم مهار شده بود و بیکاری به پایین ترین حد خود در تاریخ برزیل رسیده بود. رشد سریع اقتصادی موجبات رشد طبقه متوسط را در برزیل فراهم نمود و از طرف دیگر سیاستهای اقتصادی و اجتماعی لولا داسیلوا رئیس جمهور کاریزماتیک و محبوب برزیل از حزب کارگر، تاثیرات مثبت فراوانی بر معیشت و سطح رفاه طبقات فقیر جامعه برزیل گذاشت. در سطح بینالمللی برزیل تلاش کرد به عنوان بزرگترین اقتصاد آمریکای لاتین و به عنوان یکی از چهار قدرت اقتصادی نوظهور (BRICs) در صحنه بینالمللی نیز حضور فعال تر و پررنگ تری داشته باشد. نقشی که به طور مثال در کشمکشهای مرتبط به گرمایش جهانی زمین و یا پرونده هستهای ایران بیش از پیش به چشم آمد. شاید آخرین تلاش لولا در جهت بهبود تصویر و برند کشورش در سطح جهان به عنوان یک قدرت فرامنطقه ای، میزبانی رویدادهای پر زرق و برقی بود که نه تنها به افزایش غرور ملی برزیلی ها کمک میکرد بلکه توانایی پیشرفت و توسعه برزیل را در حوزههای مختلف به رخ جهانیان میکشید. این اتفاقها چیزی نبودند جز برگزاری مسابقات المپیک و جام جهانی فوتبال. اتفاقی که در برزیل در دو سال پیاپی رخ دادند. رویدادهایی که اسم برزیل را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت.
لولا میرود، دیلما با بحران میآید
پس از لولا معاون وی دیلما روسف به ریاست جمهوری برگزیده شد. با رای بالایی که نشان از تایید برنامههای لولا داسیلوا داشت. برنامههایی که حالا خانم روسف باید آنها را اجرا میکرد. اما همه چیز به آن خوبی که فکر میکردند پیش نرفت. موج سونامی اقتصادی جهان در سالهای 2008-2009 بالاخره به ساحل اقتصاد برزیل رسید. اقتصاد مبتنی بر صادرات مواد اولیه برزیل، ضربههای سهمگینی از افت شدید تقاضا و قیمت مواد اولیه متحمل شد. معکوس شدن روندی که برزیل را به جایگاه یک قدرت نوظهور رسانده بود؛ در عرض 5 سال برزیل را به بزرگترین رکود تاریخ این کشور از سال 1930 دچار کرد. تا اوایل سال 2016، تورم به 9 درصد رسید؛ نرخ بیکاری دو رقمی شد. 7 میلیون شغل در فاصله 2015 تا تابستان 2016 از بین رفتند. حجم سرمایهگذاری طی دو سال پیاپی رشد منفی را تجربه کرد. فساد بی سابقه در شرکتهای دولتی به خصوص شرکت نفت برزیل و شرکتهای پیمانکاری تاسیسات جام جهانی و المپیک سایه سنگینی بر سر برگزاری این رویدادها انداخت. فسادی که نشان داد سیستم و اصلاحات انجام شده در آن هنوز ناکافی و ناتمام است. اصلاحاتی که در برنامههای لولا سعی شده بود آرام و پیوسته انجام گیرد. البته در زمان برگزاری تمام رویدادهای بزرگ این چنینی، حوادثی کم و بیش مشابه برزیل در سایر کشورهای میزبان هم رخ میدهد. جام جهانی نیز با تمام این حواشی به شکل مناسبی برگزار شد. ولی ناکامیهای برزیل همچنان ادامه داشت. با کاهش درآمدهای برزیل بودجههای عمومی کاهش قابل توجهی یافتند. موضوعی که ضربه سنگینی بر برنامههای بعضا پوپولیستی حزب حاکم کارگر بود که حساب فراوانی روی همراهی تودههای اجتماعی از طبقات پایینتر جامعه باز کرده بود. این نارضایتی ها نهایتا دامن رئیس جمهور را گرفت و با باز شدن پای رئیس جمهور و اطرافیانش به پروندههای فساد دولتی، فشار بر دولت بیش از پیش شد. مسئلهای که نهایتا منجر به سقوط دولت دیلما روسف گردید. فساد دولتی در کنار مسئله کاهش بودجه رفاه و بیکاری دست به دست هم دادند تا به نارضایتی و ناآرامیهای اجتماعی دامن بزند. به طوری که در روز افتتاحیه المپیک حتی رسیدن مشعل مسابقات از بین معترضینی که در محل برگزاری تجمع کرده بودند، در هالهای از ابهام قرار گرفت. مردم معترض که در زمان اعلام خبر میزبانی در خیابانها به شادی میپرداختند، حالا در اعتراض به هزینههای سرسامآور برگزاری مسابقات به خیابانها آمده بودند. دولت در کمتر از یکسال مانده به شروع مسابقات بودجه اضطراری 850 میلیون دلاری برای تکمیل زیرساختها و امنیت ریو تصویب کرد. بودجه بسیاری از بخشها کاهش چمشگیری یافتند. با این حال در خوشبیانهترین محاسبات بودجه صرف شده 51% بیشتر از بودجه پیش بینی شده در ابتدای کار بوده است. با تمام این اوصاف شواهد همچنان بر عدم آمادگی زیرساختهای ریو حکایت داشتند. زیرساختهای حملونقل عمومی هنوز کامل نبودند؛ اتوبانهای ساخته شده فقط محلات مرفه را به هم متصل میکردند؛ اتوبوسها ناکافی بودند؛ بعضی از استادیومها و بخشی از دهکده المپیک هنوز به طور کامل آماده نبودند، مشکلی که به خصوص در مورد دهکده المپیک پس از ورود اول کاروان ورزشکاران بیش از پیش به چشم آمد. در کنار همه اینها شیوع ویروس زیکا، بلای دیگری بود که بر سر مسئولان برگزاری مسابقات نازل شد. ویروسی ناشناخته که تا چند سال پیش هیچ موردی از ابتلای انسانها به آن گزارش نشده بود. ویروسی که نه دارویی داشت و نه واکسنی. مبارزه با این بیماری 650 میلیون دلار خرج روی دست دولت برزیل گذاشت. به اینها تهدیدات تروریستی و خطرات امنیتی را نیز اضافه کنید. اولین گزارشهایی که پیش از المپیک از ریو مخابره میشود نه تنها به یکی از هدفهای اصلی برگزاری مسابقات که بهبود وجهه برزیل بود کمک نکرد بلکه تصویری ناامن، آلوده و ناتوان از این کشور ارائه کرد. تصویری که البته با شروع رقابتها، در سایه شور و هیجان مسابقات ورزشی تا حدودی فراموش شد ولی خبرهای هر روزه از سرقت یا اتفاقات مشابه خاطره ناامنی ریو را کمابیش در اذهان زنده نگه میداشت.
همیشه پای بدشانسی درمیان است
شاید با کمی اغماض بتوانیم بگوییم که بخشی از مشکلات برگزاری المپیک ریو از بدشانسی همزمانی همه اتفاقات در یک دوره زمانی خاص بوده است و برزیل به عنوان کشوری که در چند دهه اخیر از یک کشور نسبتا فقیر به یک قدرت نوظهور تبدیل کرده است، تلاش قابل ستایشی برای برگزاری دو رویداد بزرگ در فاصله کوتاهی از هم انجام داده. از طرف دیگر بخش بزرگی از مشکل به ساختار برگزاری مسابقات المپیک بر میگردد و تنها مختص به بزریل نیست. در 40سال اخیر، تمام ادوار المپیک (به استثنا المپیک 1984لسآنجلس) زیانده بوده اند. البته کمیته بین المللی المپیک مدعی است که تمام المپیک ها حداقل از لحاظ هزینه و درآمد سر به سر شده اند ولی این فقط در مورد هزینههای جاری برگزاری مسابقات صدق میکند. البته هزینه های سرمایهای صرف زیرساختهای کشور میزبان میشود؛زیرساختهایی که ظاهرا برای آن کشور و مردم شهر باقی میماند، موضوعی که البته تا حدی صحیح است ولی تمام ماجرا نیست. جدا از بحث توزیع ناهمگون این زیرساختها – مثلا دهکده المپیک نزدیک محلات ثروتمندتر ریو است و بیشتر زیرساختهای حمل و نقل ساخته شده به نفع این مناطق بوده است تا مناطق محروم شهر - موضوع دیگر این است که آیا واقعا چنین زیرساختهایی مورد نیاز است؟
دهکده المپیک شهر آتن امروز شبیه به شهر ارواح است. استادیوم المپیک شاهد هیچ رویداد بزرگی نیست و بسیاری از سالنها به دلیل عدم نگهداری مناسب رو به ویرانی نهاده اند. برگزاری پرخرج المپیک آتن (49%بیشتر از بودجه پیش بینی شده) را یکی از دلایل بحران بدهیهای سرسام آور فعلی یونان میدانند. المپیکی که قرار بود سرآغاز دوره پرشکوه تازه یونان باشد که پس از پیوستن به اتحادیه اروپا شاهد رشد اقتصادی پرشتابی بود. این مشکل فقط مختص به کشور بحران زده یونان نیست. استادیوم بسیار زیبا و منحصر به فرد آشیانه پرنده پکن با دریافت وامی 30 ساله ساخته شده است؛ استادیومی که از زمان اختتامیه المپیک 2008 تا به امروز تقریبا هیچ وقت برای هیچ رویدادی تا حداکثر ظرفیت پر نشده است. استادیوم المپیک سیدنی با هزینه نگهداری سالیانه 30 میلیون دلاری هرگز برای هیچ مسابقه یا مراسمی پر نمیشود. شهر مونترال کانادا برای برگزاری المپیک 1976 تقریبا ورشکست شد!
برگزاری المپیک واقعا سودده است؟
تحقیقات نشان داده است که حجم سرمایه گذاری انجام شده در شهرهای میزبان اگر در حالت عادی صرف ساختوساز زیرساختها و توسعه شهرهای می شدند نتایج مثبت بیشتر بر جا میگذاشتند. همچنین در مورد تعداد مشاغل ایجاد شده این نکته صدق میکند. یعنی به ازای مقدار مساوی سرمایه گذاری در برگزاری المپیک و در شرایط عادی، تعداد مشاغل بیشتری به وجود می آیند. البته دیدگاهی هم وجود دارد که بر این نکته اذعان میکند که برگزاری المپیک نیروی محرکه مضاعفی است که می تواند سرعت رشد و توسعه شهرها را سریعتر از حالت عادی پیش ببرد و با جلب توجه و سرمایه کافی و توسعه زیرساختها آینده بهتری برای شهر رقم بزند.
ولی شاید سوالی که بتوان پرسید این است که آیا هدف کشورها از برگزاری المپیک صرفا اقتصادی است؟
از نظر بسیاری از کارشناسان اقتصادی جواب این سوال منفی است. نگاهی به لیست میزبانهای المپیک بکنید و شرایط زمانی آنها را پیش از برگزاری المپیک و در زمان برگزاری مسابقات در نظر بگیرید. اولین مثال قابل توجه آلمان 1936 است. اولین المپیک با هزینههای سرسام آور که به نرخ امروز 7/1 میلیارد دلار هزینه برد. در این سال آلمان هر دو المپیک زمستانی و تابستانی را میزبانی کرد تا آدولف هیتلر ثروت و قدرت دولت آلمان نازی را به رخ جهانیان بکشد. ژاپن با میزبانی المپیک در فاصله 12 سال از پایان جنگ جهانی بازگشت پرشتاب و مقتدارانه خود را به جهان اعلام کرد. المپیکهای مکزیکوسیتی، مسکو، مونترال، سئول، سیدنی، آتن، پکن، سوچی ( المپیک زمستانی) و ریو نیز در زمانی برگزار شدند که دولتها می خواستند، در پس رشد اقتصادی مناسبی که تجربه میکردند، حضور و وجود و خود را به عنوان یک کشور قدرتمند و ثروتمند به رخ جهانیان بکشند (به عنوان یک نمونه مشابه دیگر؛ تهران شانس اصلی میزبانی المپیک 1984 بود). اگر به لیست بالا دقت کنید میبینید هر سه کشور آخر اعضای BRICs یا قدرتهای اقتصادی نوظهور هستند.
البته در اینجا می توان به المپیک بارسلون به عنوان یک نمونه موفق اشاره کرد. در واقع اصلاح زیرساختها و میزبانی بسیار خوب بارسلون باعث که در عرض چند سال تعداد توریستهایی که به بارسلون سفر میکردند چند برابر شود. بندر کمتر توسعه یافته و کثیف دیروز، امروز سالانه میزبان چند ده میلیون توریست است. مردم بارسلون از المپیک به عنوان نقطه عطفی در حیات شهرشان یاد میکنند که جانی دوباره به اقتصاد شهرشان بخشیده است.
البته تحقیقات نشان داده است که به طور معمول بورس کشورهای میزبان ظرف دو سال بعد از رویداد المپیک رشد بالاتری نسبت به میانگین جهانی داشته اند. همچنین رونق بخش املاک و مستغلات و گردشگری نیز عموما مشاهده شده است. (البته تحقیقات اقتصادی این حوزه تماما مربوط به المپیک 1976 به بعد هستند.)
هرچند اگر باز بخواهیم به ریو برگردیم باید بگویم که به نظر نمیرسد که با توجه به مشکلات امنیتی و بهداشتی پیش آمده، ریو فعلا بتواند به رشد جهشی توریسم امیدوار باشد. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که پیش از این هم ریو به عنوان یک مقصد توریستی در دو حوزه بهداشت و امنیت خوشنام نبوده است. همچنین در مورد بازار املاک مستغلات، رکود شدیدی که بر بازار ریو حاکم است حتی فروش واحدهای دهکده المپیک را در سایه تردید فرو برده است.
المپیک ریو، ضرر بزرگ!
تا اینجای کار با در نظر گرفتن جنبه های مختلف به نظر میرسد که المپیک ریو شکست بزرگی بوده است. جنبههای مثبتی که معمولا در پایان برگزاری مسابقات برای میزبان باقی میماند یا محقق نشده است یا نتیجه عکس داده است. ناآرامی های اجتماعی بیشتر شده و وجهه ریو در سایه ناامنی و بیماری خدشه دار شده است. حتی دولتی وجود ندارد که از برگزاری المپیک بهره برداری سیاسی کند. مردم ناراضی نیز توانستند حداقل طعم افتخار و غروری که معمولا تا مدتی بعد از برگزاری المپیک، کشور میزبان را در بر میگیرد بچشند. حجم سرمایهگذاری های انجام شده نیز با اینکه رقم بسیار بالایی را نشان میدهد اما در مقابل اقتصاد 5/1 تریلیون دلاری برزیل به اندازهای نیست که بتواند تلنگری به رکود اقتصادی این کشور بزند. حالا باید منتظر ماند و دید آیا در بلند مدت می توان شاهد تاثیر قابل توجهی برای برزیل و ریو بود یا خیر.