مهمترین رویدادهای اتاق ایران در هفته‌ اول دی‌ماه

سیاست پولی ضدتولید

اگر دید کلانی به پدیده رشد اقتصادی داشته باشیم، درمی‌یابیم سیاست انقباضی که کنترل تورم را در اولویت قرار دهد، می‌تواند مفیدتر باشد.

پویا جبل‌‏عاملی

اقتصاددان
23 بهمن 1400 - 10:20
کد خبر : 41581
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک

معمولا اقتصاددانان طرفدار سیاست‌های انقباضی از سوی کسانی که می‌توان آنان را «تورم‌گرا» نامید، مورد نقد هستند که به فکر تولید و رشد اقتصادی نیستند. تورم‌گرایان کسانی هستند که می‌خواهند مشکل تولید را در ایران با وام‌های ارزان‌قیمت حل و فصل کنند. با وجودی که می‌دانند ما دهه‌هاست که این راه بدون ثمر را رفته‌ایم و چیزی جز تورم‌های افسارگسیخته عایدمان نشده و به کشوری با مداوم‌ترین تورم دورقمی تاریخ بدل شده‌ایم.
در مقام پاسخ به تورم‌گرایان باید گفت سیاست‌های انقباضی نه تنها می‌تواند یکی از مشکلات عمده اقتصاد ایران یعنی تورم را حل کند، بلکه بر عکس آنچه همگان می انگارند، اثری مثبت بر تولید ملی خواهد داشت. یکی از جنبه های کاهش تورم از سطوح فعلی بر رشد اقتصادی و سرمایه‌گذاری پیش از این بارها مورد اشاره قرار گرفته و آن، کاهش سطح ریسک و پیش‌بینی‌پذیری بیشتر اقتصاد است که می‌تواند بر تصمیم‌های سرمایه‌گذاری و در نتیجه رشد اقتصادی موثر باشد؛ اما جنبه دیگری از آن کمتر مورد توجه بوده است.

تورم مزمن دورقمی در بلندمدت باعث شده است تا منابع از بنگاه‌های کارآمد به سمت بنگاه‌های ناکارآ و دارای قدرت چانه‌زنی بالا برای جذب منابع حرکت کند. از این رو، تورم مزمن موجب افت بهره‌وری در اقتصاد ایران شده است. اما تورم چگونه ساختار تولید را به نفع بنگاه‌های ناکارآمد برهم‌می‌زند؟

فرض کنید دو گروه از تولیدکنندگان الف و ب را داریم. گروه الف، گروهی هستند که به‌دلیل ناکارآمدی همواره نیاز به اعتبار دارند؛ اما در عین حال قدرت چانه‌زنی و لابی بسیار بالایی برای کسب اعتبار از سیستم دارند. گروه ب، شامل بنگاه‌هایی می‌شود که به‌دلیل کارآمدی تقاضای کمتری برای اعتبار دارند و در عین حال به‌دلیل آنکه قدرت لابی گروه الف را ندارند، به‌طور متوسط کمتر از گروه نخست می‌تواند اعتبار کسب کند. با وام‌دهی به گروه الف برای سرمایه در گردش، عرضه پول افزایش می‌یابد. وقتی آنان، این اعتبار را دریافت و شروع به خرج می‌کند، هزینه پرداختی بر مبنای قیمت‌های گذشته است. اما با ورود این پول در جامعه، قیمت‌ها شروع به افزایش می‌کند، فرض کنید پس از ۶ماه اثر این پول جدید روی قیمت‌ها به‌طور کامل تخلیه شود. اگر گروه ب، در ماه سوم با اعتبار تزریق‌شده در اقتصاد اقدام به خرید کند، ۵۰درصد افزایش قیمت بروز یافته است و در نتیجه قدرت این گروه به این میزان نسبت به گروه الف کاهش می‌یابد. هرچند بعد از ۶ماه هر دو گروه با افزایش کامل قیمت‌ها به‌واسطه اعتبار تازه، مواجه هستند؛ اما در طول پروسه، بنگاه‌های گروه الف که دروازه ورود اعتبار خلق شده بودند، منابع بیشتری از گروه ب جذب می‌کنند. به عبارت دیگر تورم، ساختار تولید را به نفع گروه الف یعنی گروه ناکارآمد تغییر می‌دهد. هرچند ممکن است گفته شود که وقتی گروه ب، وامی دریافت می‌کند این پروسه معکوس می‌شود؛ اما ما می‌دانیم که به‌طور خالص گروه الف، بیش از گروه ب اعتبار دریافت می‌کند و این مساله، تحلیل ارائه‌شده را به چالش نمی‌کشد.

از این روست که اعتبارات خلق‌شده موثر بر تورم به‌طور مداوم در حال بازتوزیع منابع از سمت بنگاه‌های بهره‌ور به سوی بنگاه‌های ناکارآمد است؛ به‌ویژه وقتی تورم مزمن و همیشگی شود.

سیاست انقباضی ضدتورمی، جلوی تداوم تغییر ساختار تولید را می‌گیرد و باعث می‌شود صنایع به شکل کارآمدتری تولید کنند و بهره‌وری بالا رود. افزایش بهره‌وری یعنی از منابع یکسان، تولید بیشتری حاصل می‌شود و این موجب رشد و رفاه بیشتر می‌شود.

هرچند اکثرا فکر می‌کنند با وام‌دهی، خلق اعتبار و هدایت نقدینگی می‌توان به تولید کمک کرد. اگر دید کلانی به پدیده رشد داشته باشیم، درمی‌یابیم سیاست انقباضی که کنترل تورم را در اولویت قرار دهد، می‌تواند مفیدتر باشد؛ هرچند به دهان گروه‌های ذی‌نفع شیرین نیاید.

در همین رابطه