کدام دسته از بنگاههای اقتصادی ورشکسته میشوند و چرا؟ محمدقلی یوسفی در گفتوگو با پایگاه خبری اتاق ایران، از دلایل ورشکستگی واحدهای کوچک و متوسط صنعتی میگوید: «در کشور ما به دلیل نبود استراتژی مدون و بلندمدتی برای صنعت، برنامهریزیها برای حل مشکلات آن گذرا و سطحی است. باوجود اینکه میلیاردها تومان برای حل مشکل صنعت هزینه میشود ولی همچنان مشکلات پابرجاست و تکراری؛ نه بنگاهها از این وضعیت نفع میبرد و نه کشور.»
علت نبود استراتژی بلندمدت از طرفهاچیست؟
برای حل هر مشکلی باید صورتمسئله را شناخت، عدم شناخت یا شناخت نادرست نتیجه بدی در پی خواهد داشت. سیاست غلط ثمر نخواهد داشت. او به سیاستهای دولت و وزارت صنعت، معدن و تجارت در قبال صنایع کوچک و متوسط اشاره میکند: «صنایع کوچک و متوسط تاثیرات زیادی بر اقتصادی دارد؛ نحوه ادامه حیات و وضعیت آنها به سیاست و استراتژی کلان کشور بستگی دارد. اما هیچ سیاستمداری تمایل توسعه صنعت و کشاورزی را ندارد.»
چرا؟
چون صنعت و کشاورزی دیر بازده هستند؛ سیاستمدارها، دولت، سیاستگذارها و بانک علاقمند هستند در حوزههای زودبازده سرمایهگذاری کنند و این حوزهها تجارت، بازرگانی، خدمات بورس و مسکن است. صنعت به حجم کلانی پول نیاز دارد و دیربازده است و چند سال برای نتیجه دادن آن زمان لازم است. دولتمردان میتوانند با رشد سریع حوزههای زودبازده از اثر سیاستهای خود در کنترل تورم و رشد اقتصادی بگویند درحالیکه رشد واقعی در صنعت و کشاورزی اتفاق میافتد.
نقش متولیان بخش صنعت چه نقشی در مشکلات حوزه خود دارند؟
همه مشکلات به حوزه سیاستهای کلان برنمیگردد؛ نقش خود بنگاهها و صاحبان صنایع هم خیلی مهم است. خیلی از فعالان این حوزه صلاحیت لازم کار را ندارند. صنعتگران ما با مشکلات جدی روبرو هستند. اینها حوزه کاری خود، بازارهای هدف، ارتباطات بینالمللی و دانش و نیاز روز را بهخوبی نمیشناسند. از طرف دیگر، علیرغم اینکه بانک مرکزی اعلام میکند پولهای زیادی در اختیار واحدهای اقتصادی گذاشته ولی به واحدها کوچک و متوسط این پول نرسیده است و این تناقض در رفتار هم وجود دارد.
صنعت کوچک و بزرگ و درهمآمیختگی مشکلات
یوسفی میگوید: «ما نباید صنایع بزرگ، متوسط و کوچک را جدای از هم بدانیم؛ مشکلات اینها جدای از هم نیستند. وقتی صنعت بزرگ مشکل دارد حتماً صنایع کوچک و متوسط هم مشکل خواهد داشت. اگر صنایع بزرگ نتوانند کار کنند، صنایع کوچک سربار جامعه خواهند بود. صنایع کوچک پیمانکار صنایع بزرگ هستند؛ اگرچه چابکتر هستند اما بدون توجه به صنایع بزرگ نمیتوانند سرپا بماند. اگر صنایع بزرگ بیمار باشد و بخواهیم از طریق صنایع کوچک اقتصاد را توسعه بدیم هرگز ممکن و شدنی نیست.»
او درباره چرایی آن میگوید: «برای اینکه صنایع کوچک ما تکنولوژی و نه توان مالی لازم را ندارد که قطعات موردنیاز خود را تولید کنند و نه به بازارای بینالمللی دسترسی دارند. اینها باید با صنایع بزرگ پیوند داشته باشند وگرنه نمیتوانند سرپا بمانند. »
نگاه مسئولان به صنایع کوچک غلط است
دولتها به صنایع کوچک نگاه درستی ندارند؛ آنها وضعیت و پیوند این حوزهها را بهدرستی نشناختهاند؛ برای همین هیچکدام از سیاستهای دولتها در قبال این صنایع بهدرستی و بهطور کامل نتیجه نمیدهد. باید مطالعه علمی در قبال این صنایع صورت گیرد و برای همین مسئولان درک درستی از مشکلات صنایع ندارند. این ضعف وزارتخانه است.
علم و عمل فاصله دارد
دولت و وزارت صنعت، معدن و تجارت به تولید دانشگاه بیتوجه است و دانشگاه نیاز صنعت را پاسخگو نیست؛ هرکسی کار خود را انجام میدهد؛ عمل در تاریکی و عدم شناخت همان تاریکی است. نحوه کاربرد نظریات، نیاز به ارتباط تنگاتنگ وزارتخانه و بنگاههای صنعتی دارد؛ اما چنین امکانی وجود ندارد. پروژههای صورت گرفته هم خیلی جدی نیست و بیشتر بهصورت رانتی است که در اختیار افراد قرار میگیرد. نتیجه این تحقیقات هم در برنامهریزی استفاده نمیشود.
تحقیقات ما رانتی است
یوسفی میگوید: «آنچه مشخص است این است که خیلی از سیاستهای اتخاذشده در قبال صنعت، نادرست است. اما مدیریت صنعت ما قادر نبوده که در این زمینه تحقیقی جامع انجام دهد و مشکلات واقعی خود را بشناسند. دولتها هم در خلأ تصمیم گرفتهاند. باید برای مشکلات نگاه فراتری داشته باشند و موضوع را علمی و کارشناسی نگاه کنند. بهجای توزیع رانت تحقیق، تحقیقات را به افراد متخصص بدهند و نتیجه این تحقیقات در عمل به کار گرفته شود. خیلی از تحقیقات ما نه به درد دانشگاه میخورد نه به درد صنعت و در نهایت صنعت در گردابی از مشکلات گرفتار میشود؛ با این حجم از مشکلات ورشکستگی در کمین بنگاههاست.