کم آبی یکی از بحرانهایی است که کشورهای زیادی در خاورمیانه را گرفتار کرده؛ دلیل هم نداشتن منابع آبی عنوان میشود. به دلایل مختلف چندین سال است ایران هم با این بحران روبرو شده است، بحرانی که پیامدهای آن خشکی دریاچه ارومیه، خشک شدن زاینده رود، مهاجرت مردم به شهرهای بزرگ و ... حتی برخی از کارشناسان پیشبینی کردهاند که تا 7 سال دیگر منابع آبی ایران تمام میشود،
چندین سال است که ایران درگیر بحران آب است اما چرا به تازگی از این موضوع حرف زده میشود؟
2 یا 3 سال است که می گوییم ایران درگیر بحران آب است، علت آن هم تغییر دولت نیست بلکه علت این است نه روستاها بلکه شهرهای بزرگ هم دیگر آب ندارند.
پیش از این چگونه اجازه نمیدادیم بحران آب وارد شهرهای بزرگ شود و چرا الان نمیتوانیم این کار را انجام دهیم؟
قبلاً هر شهری که میگفت آب ندارد وزارت نیرو، آب کشاورزی یا هر حوزه دیگری را میبست و وارد آن شهر میکرد، اما الان دیگر آبی برای اینکار وجود ندارد.
در رابطه با پایتخت شرایط چگونه است؟
تهران الان فقط 5 سد دارد و منبع آب دیگری هم ندارد، و تنها راه حل برای حل مسئله آب پایتخت قرار دادن راکتور اتمی در کنار دریای خزر و شیرین کردن آب است. پیش از این آب رود لار که برای مازندران بود، رود جاجرود، رود کرج هم فقط اسمش کرج است و آب سد شاهرود را هم به تهران منتقل میکردند ولی الان دیگر آبی در تهران وجود ندارد. وضعیت ما الان مثل شوهری است که دیگر پول ندارد و به همسر خود میگوید که باید فقط صرفه جوی کند و اگر این کار را انجام ندهد هم میزان آبی که به خانه میرسد را کم میشود هم قیمت آن را زیاد شود.
چه کارهایی برای حل بحران آب انجام دادیم؟ و کدام یک از اقدامات این بحران را شدیدتر میکند؟
در شهرها برای حل بحران آب هیچ کاری انجام ندادیم و شهرها دارند به روند قبلی ساخت و ساز خود ادامه میدهند. الان خانه من که قبلاً یک طبقه بود 10 طبقه شده است. شهرداری پول تراکم میگیرد از سویی وزارت نیرو هم که باید با شهرداری مخالفت میکند چون منابع آبش تمام شده است، شهرداری را به انجام این کار تشویق میکند به دلیل که به فکر پول است. در واقع از ساخت و ساز شهرداری و وزارت نیرو پول میگیرند؛ شهرداری پول تراکم میگیرد و وزارت نیرو از سه انشعاب پول میگیرد، یکی وصل کردن انشعاب آب که بسیار گراناست، دومی هم وصل کردن فاضلاب و الان 70% قبض آب شما برای فاضلاب است. پس ساخت و ساز بیشتر یعنی پول گرفتن بیشتر.
یک مسئله دیگر هم صرفه جویی است، آیا صرفه جویی کردن برای حل بحران آب کافی است؟
مسئولان فقط می گویند صرفهجویی کنید، ولی به مردم برای صرفهجویی در مصرف آب هیچ امکاناتی نمیدهند. مثلاً من که میخواهم صرفه جویی کنم، یک لگن داخل دست شویی خانه خودم قرار دادم، که آبی اسراف نشود. هنگام حمام آب را در سطل میریزم. ولی بهتر بود به جای این سیستم کنتور آب وجود داشت. دارند به ساخت و ساز ادامه میدهند و هیچ خبری هم از کنتور آب وجود ندارد. الان فقط در روستاها این کار را انجام میشود، چون اعلام کردهاند که کشاورزها 90 درصد آب را مصرف میکنند، اما نه اصلاً چنین چیزی درست نیست. مثلاً در همین استان تهران، چگونه 90 درصد آب در کشاورزی مصرف میشود؟ 10 درصد آب استان تهران وارد روستاها هم نمیشود، استان البرز هم همینطور. اینها همه دروغ هستند و عامل آن هم ستاد احیا دریاچه ارومیه است که تقصیر را به گردن کشاورزی انداخته است. الان هم می گویند که دریاچه ارومیه باید برای همه ایران الگو باشد، من مدارکی هم دارم که گفتند دریاچه ارومیه را کشاورزها بلعیدند و باید از آنها این آب را پس بگیریم.
شما گفتید که ساخت چاهها یکی از عوامل بحران آب در ایران است، چه اقداماتی برای حل این قسمت انجام شده است؟
الان در روستای من هم در چاهها بسته میشود، اما این چاه برای 20 خانوار است و زندگی آنها تحت تأثیر قرار میدهد. 20 خانوار حال باید به کجا بروند؟ بدون این که فکر کنند این افراد چه کار میشوند، به شهرها میروند و جمعیت شهرها زیاد میشوند و... در چاهها را پی در پی میبندند. مثلاً الان بیایند در یک روزنامه را ببندند با این وجود همه افراد شاغل در آنجا کار دیگری هم جز روزنامه نگاری بلد نیستند. از سوی دیگر که در روستاها چاهها بسته میشوند، در شهرها سعی میکنند که به هر شکلی برای مردم آب فراهم کنند و این باعث ضد که جمعیت پایتخت در 3 ماه 600 هزار نفر زیاد شود، سپس برخی از مردم هم به تبریز رفتند.
کار دیگری هم کردند استفاده از کنتور برای چاهها و حتی چاههای مجاز و پروانه دار است، به صاحب چاه می گویند میخواهند وضع منبع آبیش را بهتر کنند، مثلاً کشاورز را مجبور میکنند آبیاری قطرهای و بارانی انجام دهند. اما این روش همیشه جواب نمیدهد مثلاً جهرم با آبیاری قطرهای نابود شد. آبیاری بارانی هم درجایی که باد بیاید درست صورت نمیگیرد، مثلاً در گرمسار این کار را اصلاً نمیتوان انجام داد. پس با این دو روش هم نمیتوان مسئله آب را حل کرد. یکی از روشهای دیگر هم که انجام شده، این است که به کشاورز گفته شده از ابتدا تا انتهای سال آبی باید با مقدار مشخص شدهای آب زندگی کند، در این صورت کشاورز صرفه جویی میکند. اما در اینجا هم باز به روستا فشار آوردهایم و در شهر هیچ کاری انجام ندادهایم این در حالی است که روستاها زنده هستند و اگر آب زیادی مصرف میکنند، مواد غذایی برای ما تهیه میکنند.
چرا در رابطه با بحث کم آبی فشار زیادی روی قسمت کشاورزی است؟
می گویند که 90 درصد آب را روستاها و کشاورزان مصرف میکنند، اما 90 درصد درست نیست برای مثال معاون وزیر کشاورزی گفته است که در بسیاری از جاها این میزان 40 درصد است. از سوی دیگر برخی می گویند در کشورهای خارجی با میزان آبی مشخص 5 برابر ایران محصول تولید میشود، اما مقصر چه کسی است؟ مقصر وزارت کشاورزی است، شرایط صنایع بد شده بود و چندی بعد امکانات داده شد تا شرایط بهتر شود اما برای کشاورزی این کار را انجام نمیدهند. یک کشاورز که 3 تن گندم تولید میکند میتواند 13 تن گندم تولید کند، ولی وزارت کشاورزی باید این کار را انجام دهد. الان در استرالیا این یک قانون است که در این کشور که در شهرهایی که آب ندارد دسترسی به آب کشاورزی را نصف میکنند و به ازای آن وزارت کشاورزی این کشور به کشاورزان امکانات میدهد تا تولید کشاورز دو برابر شود. پس نباید بگویند که مقصر این موضوع کشاورزان است، مقصر دولت و وزارت کشاورزی است. الان شرایط ما مثل فردی است که 3 بچه دارد؛ به دو فرزند خود که شهر و صنعت است هیچ چیز نمیگوید و بچه دیگر که روستا است را اذیت میکند.
آیا این اقدامات ما فایدهای هم داشته است؟
تا حالا مدیریت در مورد کشاورزی، چاه، آب و... غلط بوده و فقط به فکر به توسعه بودیم؛ میگفتند کارخانهها را زیاد کنید، کشاورزی را گسترش بدهید و ... مثلاً صنایع در شعاع 50 کیلومتری اصفهان و شعاع 25 کیلومتری تبریز قرار دارند. کشاورز و کارخانه دار هم مقصر نیستند چون ما فقط به آنها گفتیم توسعه بدهید و به آنها هیچ راه کاری پیشنهاد ندادیم. الان به جایی رسیده که تازه دارند درب چاهها را میبندند، در مصرف شهری به مردم می گویند در مصرف آب صرفه جویی کنید، در صنعت هم همینطور. اما نه، فقط گفتن فایدهای ندارد. رسانهها هم فقط مسائل را می گویند و هیچکس نمیگوید چه اقداماتی باید انجام بدهیم.
واردات غذا چطور، آیا این کار میتواند مصرف آب را کاهش دهد؟
چند روز پیش شنیدم که وزیر کشاورزی گفته است که نباید گندم بکاریم ولی من مخالفم چون اگر کشاورزی آب زیادی مصرف میکند غذا تولید میکند. مهمترین مسئله وابستگی غذایی است، اشتباه است که می گویند اول هوا مهم است بعد آب و بعد غذا، چون از گارگر تا رئیس جمهور شب باید به خانه غذا ببرد، میتوان به بیرون رفت و تنفس کرد یا برای مصرف آب از گالون استفاده کرد اما هیچ کاری برای غذا نمیتوان انجام داد. حال وقتی آب را برای کشاورز کم میکنیم، او غذای خود را باید از کجا تأمین کند؟ کشاورز تولید کننده است و خود هم به یک مصرف کننده تبدیل میشود، کشاورز باید غذای خود و دامش را تأمین کند.
ما الان بیش از 90 درصد مواد غذایی را از خارج وارد میکنیم، اتفاقاً دلیل هم میاورند که چون پول نداریم دیگر گندم نکاریم و واردات آن برای ما ارزانتر است. ولی این کار اشتباه است، این کار مثل این میماند که فردی ثروتمند شده باشد و بخواهد ازدواج کند و به او بگویند این دختر خانه دار نیست و او در جواب بگوید من پول دارم و بعد از 20 سال که غذا از بیرون خریده و حالا وضع مالی او بد شده است. به کشاورزها می گویند برنج نکارند و به او حتی نمیگویند به جای برنج چه چیزی بکارند، کشاورزی یک فعالیت اقتصادی است اگر به کشاورز می گویید برنج نکار باید به او بگویید چه چیزی بکارد تا برای کشاورز به اندازه برنج درآمد داشته باشد. یک اشتباه دیگری هم که در کشور در حال انجام است این است که به بهانه اینکه آب نداریم به 5 کشور دیگر برای کشاورزی رفتهایم، این بزرگترین خیانت است. 5 سال پیش وزیر قبلی کشاورزی به گرجستان رفت و در آنجا 2 هزار هکتار زمین خرید و در آنجا شروع به تولید انگور کردند. همین آقای وزیر کشاورزی 3 سال پیش گفت که ایرانیها در حال کشاورزی در 500 هزار هکتار از زمینهای کشاورزی در خارج هستند پس ما ذرت، گندم و ... را خود تولید کنیم و بیاوریم. من هم در جواب گفتم که آیا این آدمهایی که در مساحت 500 هزار هکتاری در خارج از کشور کشاورزی کردهاند یک گندم به ایران آوردهاند؟ این افرادی که به خارج از ایران میروند کسانی هستند که اگر به در ایران به آنها امکانات داده شود ایران را آباد میکنند.
پس باید چه کاری انجام بدهیم؟
باید سرمایه که ما داریم میبریم قزاقستان تا کشاورزی سنتی آنجا را صنعتی کنیم به کشاورز ایرانی بدهیم و به جای آن میزان آب داده شده به او را نصف کنیم. استرالیا هم همین کار را کرده است، این کشور میزان منابع آب در دسترس برای کشاورزها را نصف میکند و به جای آن وزارت کشاورزی استرالیا بذر اصلاح شده، کود، امکانات و ... به کشاورز میدهد. این کار باعث میشود تولید دو برابر و یا حتی 4 برابر بشود. اما الان میزان تولیدات ما کم است، کشاورز من الا 7.5 هکتار گندم کاشته است اما به ازای هر هکتار 1 میلیون گندم تولید نکرده است. مقصر هم وزارت کشاورزی است، الان منابع آب ما را نصف میکنند، چاهها را میبندند اشکالی هم ندارد. من اصلاً می گویم دسترسی ما به به منابع آب را بیشتر هم محدود کنند برای مثال در ده کردوان از 3 چاه دو چاه را ببندید و یکی از آنها را نگه دارید ولی با این یک چاه کاشت داشت را مکانیزه کنند، بذر اصلاح شده به کشاورز بدهند و ... تا 2 تن تولید گندم به بیش از 8 تن برسد. پس دسترسی کشاورزی به آب را نصف بکنند و به جای هزینههایی که برای کشاورزی در خارج از کشور میکنند به کشاورز امکانات بدهند تا تولیدات محصولات بیشتر شود.
دسترسی شهرها و صنایع به آب باید چگونه باشد؟
راه کلی این است که آب را برای شهرها، صنایع و کشاورزی نصف کنیم، اما ما این کار را انجام نمیدهیم و فقط در کشاورزی آب را نصف میکنیم.
اینکه می گویید آب را نصف کنیم یعنی آب را نصف الان تحویل دهند؟
یعنی چاهها را ببندیم یا مثلاً اگر هر ثانیه 10 لیتر بر ثانیه آب به جایی میرود آن را به 5 لیتر بر ثانیه تبدیل کنیم. اما کنار این کار اقداماتی دیگر هم باید انجام شود.
چه اقداماتی؟
الان وزارت نیرو فقط دسترسی به آب را نصف میکند و هیچ اقدام دیگری هم انجام نمیدهد، اما درست مثل کشورهایی که اینکار ها را انجام دادهاند وزارت نیرو وقتی میخواهد دسترسی منطقهای را به آب را محدود کند باید چند ماه قبل با وزارت کشاورزی تماس بگیرد تا امکانات لازم برای کشاورزی در این منطقه فراهم شود تا بلافاصله با قطع شدن آب در یک منطقه شیوه آبیاری قطرهای در آنجا در دسترس باشد. همچنین وزارت کشاورزی باید به کشاورز بذر اصلاح شده و کود بدهد تا تولیدی آن پایین نیاید.
نکاشتن محصولاتی که آب زیادی مصرف نمیکنند مثل چغندر چطور، آیا به نظر شما این کار در کمتر مصرف کردن آب مؤثر است؟
الان شرایط به جایی رسیده است که می گویند دیگر چغندر هم کاشته نشود، در حالی که مثلاً یک زمانی بهترین محل برای کاشت چغندر خراسان بود، اما آنقدر چاه در اینجا زدند که دیگر آبی در این منطقه وجود ندارد تا چغندر کاشته شود. هم اکنون بهترین محل برای تولید این محصول اهواز و بعد از آن آذربایجان است و نمیتوانیم بگوییم چغندر کاشته نشود چوناین محصول درآمد دارد. مثلاً در ارومیه 5 کارخانه چغندر قند وجود دارد و نمیتوانیم به آنها بگوییم چغندرقند کاشته نشود تا آب آن را به دریاچه ارومیه بریزیم، دریاچهای که دیگر امکان ندارد احیا شود. خوزستان هم در این رابطه شرایط خوبی دارد، از خیلی قبل در تمام ایران ما در بهار چغندر میکاریم اما در خوزستان در پاییز چغندر کاشته میشود. در این فصل آب فراوان است و باراندگی هم زیاد است. پس بر میگردیم به حرف قبلی من که گفتم دسترسی به آب را نصف کنیم و به جای آن امکانات را افزایش دهیم، اگر این کار انجام نشود وضعیت منبع غذایی ما که مهمترین وابستگی ما است خراب میشود. همچنین اگر به کشاورز می گویند این گیاه را نکارد چون آب زیادی مصرف میکند به او گیاهانی را پیشنهاد کنند که آب کمتری مصرف کنند و برای کشاورز هم سود دارد، مثلاً به کشاورزها می گویند به جای برنج پنبه بکارند، اما آنها قبول نمیکنند چون هنگامی که پنبه را بچیند کسی از او این محصول را نمیخرد. ولی اگر دولت تعهد بدهد که پنبه را خریداری میکند، کشاورز هم شروع به کاشتن پنبه میکند. ما که نمیتوانیم در کل کشور برنج یا زعفران بکاریم، باید گفته شود که به چه چیزی احتیاج داریم. اتفاقاً پنبه محصول خوبی است زیرا هم کشت و هم صنعت میشود. اگر در کنار جایی که گفته میشود پنبه کاشته شود یک کارخانه هم ساخته شود میتوانیم از آن استفادههای زیادی در بخشهای مختلف انجام دهیم. اما ما که این کارها را انجام نمیدهیم، الان وزارت نیرو فقط منابع آب را محدود میکند و هیچ اقدام دیگری هم انجام نمیدهد. پس به کشاورزان هم باید امکانات داده شود و هم محصولاتشان خریداری شود.
در شهرها چطور چه اقداماتی در کنار نصف کردن عرضه آب باید صورت بگیرد؟
ما در شهرها سه منطقه مختلف مصرف داریم؛ شهرداری، ادارات و مناطق مسکونی که باید آب این مناطق را نصف کنیم و به جای آن به آنها امکانات بدهیم. در قسمت فضای سبز شهرداری باید به شهرداری بگوییم که چمن کاشته نشود و گیاهانی را بکارد که آب کمتری مصرف میکند حتی در درختان هم این موضوع صدق میکند. چمن هم گرمتر شدن کره زمین کمک میکند هم سرطان زا است. همچنین شهرداریها باید فاضلاب خود را تصفیه کنند تا از آب فاضلاب خود برای آبیاری فضای سبز استفاده کنند و مازاد آن آب را هم به کشاوزی بدهند. 50 سال قبل این کار را کشورهای خارجی انجام میدادند اما ما که این کار را انجام نمیدهیم. در مناطق مسکونی ما هیچ اقدامی برای کمتر شدن مصرف آب انجام نمیدهیم، اکنون بر خانههایی که تازه میخواهند بسازند 3 سازمان باید نظارت کنند؛ شهرداری، وزارت نیرو و سوم نظارت ساختمانها. این سه سازمان باید اولاً کاری کنند در خانهها کنتور درست شود. سپس کاری کنند که در خانهها شیر و دوش کم مصرف ایجاد شود، الان با باز کردن شیر آب زیادی مصرف میشود و نمیتوان در مصرف آب صرفه جویی کرد. حتی در دستشویی کاری کنند که آبی که مصرف میکنیم را بتوانیم دوباره در خانه مصرف کنیم. مثلاً ژاپنیها دستشویی خود درجایی که ارتفاع بیشرپ قرار دارد میسازند تا هنگامی که صورت خود را شستند آب وارد سیفون توالت بشود. یک اقدام دیگر برای کمتر مصرف کردن آب در خانهها هم جمع آوری آب باران است. الان در دنیا در پشتبام آب باران را جمع میکنند و این آب را وارد آب انبار خود میکنند که حداقل از آن میتوان برای تأمین آب فضای سبز خانه استفاده کرد.
آموزش دادن شهروندها برای کمتر مصرف کردن آب هم اقدام مهمی است، مثلاً در خانه در حمام آب زیادی مصرف میشود در صورتی که در بسیاری از مواقع میتوانیم شیر آب را ببندیم. در حیاط خانهها هم باید اقدامی صورت بگیرد که شیب حیاط به سمت فضای سبز باشد تا آبی تلف نشود. من خودم در استرالیا منطقهای را دیدم که میزان باراندگی در آن اندازه تبریز بود اما در آن هیچکسی به حیاط خانه خود آب نمیداد. در آنجا گیاهانی کاشته بودند که آب کمتری مصرف کنند و از آب باران برای آبیاری آنها استفاده میکردند. در خانهها هم نمیتوان بدون امکانات دادن به مردم از آنها بخواهیم در مصرف آب صرفه جویی کنند.
پس صنایع هم باید در کمتر مصرف شدن آب در مناطق مسکونی همکاری کند و مثلاً شیر و دوش آب پر مصرف تولید نکند. باید صنایع را مجبور کنند تا همهٔ شیرهای پر مصرف را نابود کنند، تا کارخانهها مجبور شوند شیر و دوش کم مصرف تولید کنند. ضمناً وزارت نیرو اعلام کرده که الان در شهرها 19 هزار کیلومتر لوله پوسیده داریم، وقتی این را درست نمیکنند چون هزینه زیادی دارد چگونه میتوان به شهروندان بگوییم صرفه جویی کنیم؟ در ادارات از خانهها هم آب بیشتری مصرف میشود، حتی افراد در خانه ماشین خود را نمیشویند ولی در اداره خود این کار را انجام میدهند. در زمینه آب و برق هم باید اقدامی انجام دهند که هم تهدید باشد، هم تشویق؛ یعنی به کارمندان بگویند که اگر آنها مصرف آب و برق را کم کردند 50 درصد پول آن برای خودشان باشد. اما بعد از یک مدتی هم میتوان این پول به آنها داده نشود و به آنها گفته شود اگر مصرف خود را بیشتر کنند جریمه هم میشوند.
صنایع چه اقداماتی برای کمتر مصرف شدن آب باید انجام دهد؟
الان مهمترین صنعت در ایران که آب را مصرف میکند نیروگاهها هستند، این یک خیانت است که در ایران نیروگاههای ما فسیلی باشد؛ چون آفتاب و باد زیادی داریم و میتوانیم برق زیادی با انرژیهای تجدید پذیر تولید کنیم. در واقع نیروگاهها دو مشکل بزرگ دارند در هرکجا که نیروگاهها باشند آب آنجا تمام میشود و همینطور منجر به آلودگی هوا هم میشود. همچنین در کشورهای دیگر در کنار رود و دریا صنایع فولاد، پتروشیمی و ... ساختند و این منجر به توسعه آنها شده است. اما ما اینکار را نکردیم و مثلاً در یزد که میزان بارندگی در آن کاهش هم پیدا کرده کارخانه فولاد درست کردیم این باعث شده تا همهٔ آب زیر زمینی در این منطقه تمام شود. یا در سیرجان شهرهای عظیمی صنعتی درست کردند و میلیونها دلار هزینه آن کردند و حال آب برای آنها تمام شده است. در مس سرچشمه هم اینکار را انجام دادند. در این سه منطقه صنایع بزرگی درست کردند که به آب نیاز دارند و حال میخواهند آب را از بندر عباس به این مناطق ببرند.
آیا این کار فایدهای دارد؟
نه چون باید صنعت را به کنار آبها برد نه اینکه آب را به کنار صنعت. در این رابطه سازمان محیط زیست هیچ حرفی نمیزند اما با انتقال آب به دریای خزر سازمان محیط زیست مخالف کرده است. با اینکه شوری آب خلیج فارس 4 درصد است اما شوری آب مازندران 1.1 درصد است، مسیر انتقال آب خلیج فارس 740 کیلومتر است و مسیر انتقال آب مازندران 160 کیلومتر است. حتی از آب دریای خزر میتوان در استان مازندران برای کشاورزی استفاده کنند. البته فقط از آب دریای خزر میتوان این استفاده را کرد و با هر آبشوری نمیتوان این اقدام را انجام داد.
چرا؟
چون در دریای خزر موادی مثل کلسیم و منیزیم وجود دارد که به کشاورزی کمک میکند.
پس چرا با این انتقال آب مخافت میکنند؟
می گویند خلیج فارس وصل به اقیانوس است اما دریای خزر یک دریاچه است و آب برداشتن از آن اجازه میخواهد ولی داغستان روسیه از سال 1975 از این آب دارد استفاده میکند. از سویی دیگر می گویند اگر آب دریای خزر را مصرف کنیم شوری آب آنقدر غلیظ میشود که حیوانات میمیرند. اما این درست نیست اصلاً آبی وجود ندارد که حیوانها بمیرند و اصلاً شوری تاثیری ندارد. همچنین اگر آب را میآورند نباید آب را در لوله به مردم دهند، مثل زمان قبل که آبشیرینکنها را در گالون به مردم میدادند این آب هم باید در گالون به مردم داده شود.
پس می گویید آب شیرین نباید وارد لوله شهری شود؟
به عقیده من فقط از این آبها به عنوان آب شرب استفاده کنند، اگر آب وارد لوله شهری شود دوباره آب زیادی مصرف میشود. در آینده در قسمتهای مرکزی ایران آبها تمام میشود و اصلاً فکر روستاها نیستند. من طرح دارم که هر منطقه میتواند خودش آب خود را تولید کند.
چه طرحی؟
مثلاً در همدان که میزان بارندگی 300 میلیمتر است یکخانهای که پشتبام کوچکی دارد میتواند با استفاده از آب آن باران آب خود را تأمین کند، تمیزترین آب هم آب باران است یا درجایی که آبشور است هم میتوان از آبشیرینکن شیشهای استفاده کرد. روستاها در هرکجا باشند من طرحی برای حل مسئله آب آنها بهطور مستقل دارم.