«با ۱۰ میلیون تومان برای خودت شغل خانگی پردرآمد بساز ... با این آموزشها روزی یکمیلیون تومان درآمد داشته باش ... فقط با گوشی خودت ماهی ۳۰ میلیون تومان درآمد کسب کن ... با نمایندگی ما درآمد دلاری داشته باش ...» اینها فقط چند تا از شعارهایی است که صفحههای کاریابی و مشاوره کسبوکار در شبکههای اجتماعی برای به دام انداختن کارجویان خسته و ناامید سر میدهند.
بسیاری از این شعارها، ظاهراً درست هستند یا آدمهای پشت پرده آنها میتوانند شما را قانع کنند که کارشان درست است. حتی ممکن است کاملاً این شعارها حقیقت داشته باشند؛ اما بازهم هیچکدام نمیتواند به نتیجهای که در ابتدای راه به افراد نشان داده شده است، برسد. در بهترین حالت، این کارها میتواند به درد عدهای خاص بخورد و همهشمول نیست.
از سالها پیش، معرفی کسبوکارهای کم سرمایه و پربازده به آدمهایی جویای کار، رونق داشت. ورمی کمپوست، پرورش زالو، دستگاه قندشکن، دستگاه جوراببافی، سفره یکبارمصرف و ... نمونههایی از این کسبوکارهای کم سرمایه هستند که بسیاری وارد آن شدهاند؛ اما بهواسطه اینکه از معیارهای ضروری شغل و کسبوکار برخوردار نبودند، نتوانستند شاغلان خود را به آمال و آرزوهای موعود برسانند.
کجای کار میلنگد؟
یک شغل یا کسبوکار، باید پایدار و مدتدار باشد و درآمد مکفی برای گذران معیشت فرد را برای او فراهم کند؛ نه اینکه بر پایه مفروضات و فقط بر پایه نسبت سود به اصل سرمایه، اقتصادی و بهصرفه به نظر برسد. مثلاً اینکه فرض شود با خرید یک دستگاه کمقیمت، بتوان محصولاتی را تولید کرد و فقط در یک ماه کل ارزش دستگاه را برگرداند، گرچه ظاهراً اقتصادی به نظر میرسد اما در عمل بهواسطه نادیده انگاری نیروی کار و زمان اختصاص یافته به کار، اقتصادی است و به همین دلیل نمیتواند شغل محسوب شود.
در واقع کاری که کمترین سرمایه شما را مشغول کند و حداقل مزد هم نصیب شما نشود، یا کاری که ظاهراً درآمد آن بالاست؛ اما بازار تقاضا ندارد، هرگز نمیتواند یک شغل اقتصادی باشد.
یک برنده و لشگر بازندگان
برخی از کسبوکارهای کم سرمایه که بهویژه در فضای مجازی و توسط اساتید کلاسهای انگیزشی برجسته میشود، فقط به دنبال فروش دستگاه و مواد اولیه به کارجویان است و از این محل فرد فروشنده به درآمد حسابی میرسد؛ اما درنهایت باوجوداینکه خرید محصول نهایی را تضمین کرده و روی کاغذ همه معادلات درست است، کارجوی متوسل شده به این افراد، بازنده خواهد شد.
این افراد رؤیافروشی میکنند و فقط به دنبال کسب درآمد از لشگر جویندگان درآمد راحت هستند. آنها متقاضیان را با چیزی که نمیتواند وجود داشته باشد، فریب میدهند و متقاضیان غافل از اینکه پنیر مفتی فقط در تلهموش است!
عضوگیری در شبکههای هرمی، کانالهای پامپ و دامپ ارز مجازی، کلاسهای آموزشی ثروتسازی در وب، شرکتهای برندساز و ... همگی به دنبال آدمهایی هستند که مشتاق درآمد راحت و بالا باشند و رؤیایشان را به آنها میفروشند.
کارسازی خواص استثنایی
افرادی که ایده ناب و ذهن خلاق داشته باشند، از هر فرصتی برای ترقی و تعالی استفاده میکنند و بسیاری از آنها صاحب کسبوکارها پررونق هستند؛ درحالیکه این فرصتها قبل از این افراد هم برای بسیاری وجود داشت و از آن استفاده نکردند.
در بحث مشاغلی که این روزها در فضای مجازی تبلیغ میشوند هم شاید بسیاری از آنها ایده خواص استثنایی است که یک شغل کم سرمایه تعریف کردهاند و با جذب جمعیتی از کارجویان، یک زنجیره تأمین کمهزینه و خوداتکا به دست آوردهاند که انحصار تولید و توزیع محصولاتی را در اختیار آنها قرار داده است.
رؤیا فروشی به کارجویان
جامعه هدف اغلب مشاغلی که بهعنوان کارهای سودآور و راحت تبلیغ میشوند، افرادی هستند که میخواهند راه صد ساله را یکشبه بروند؛ اما برخی کارجویان نیز فقط برای راهاندازی کسبوکار خود درگیر این تبلیغات میشوند و ممکن است باخت بدی برای آنها رقم بخورد.
یک مشاور اقتصادی و سرمایهگذاری میگوید: با فرض اینکه تبلیغات شغل کم سرمایه، کلاهبرداری نباشد، متأسفانه اغلب آنها واجد تعریف شغل نیست و در بهترین حالت میتواند فقط یک مشغله پارهوقت و کمکخرج باشد.
فرید اسماعیلیان در گفتوگو با همشهری، میافزاید: شرایط اقتصاد کلان ما با توجه به شرایطی که دارد، برای رؤیا فروشی مساعد است؛ این ماجرا در یک دوره با کلاسهای زرد موفقیت داغ شد، در دورهای با تبلیغات ارزی مجازی و در دورهای هم با درآمد آسان و بالا در کارهای ساده و راحت.
اسماعیلیان با بیان اینکه از مدل ۵ عاملی مایکل پورتر، (اقتصاددان و استراتژیست) دو عامل در اغلب مشاغل کم سرمایه اصلاً وجود ندارد، میگوید: وقتی یک کار، کار خوبی است و قدرت رقابت با سایر کارها را دارد که دستش در تأمین کالا یا مواد اولیه باز باشد و فروش آن نیز به مشتری خاصی محدود نباشد؛ این درحالیکه بسیاری از مشاغل کم سرمایه، در تأمین اولیه به یکجا وابسته هستند و بدتر از آن خرید محصول تولیدی آنها نیز از یکجا تضمین میشود و این یعنی فاجعه.
او ضریب موفقیت کارجویان در مشاغل کم سرمایه را بسیار محدود میداند و میگوید: فراگرفتن یک آموزش خاص در یک دوره ۵ میلیون تومانی میتواند ارزنده باشد، اما درصد بسیار ناچیزی از آموزشدیدهها موقعیت و استعداد استفاده از این آموزش در مسیر شغلی را دارند و مابقی نمیتوانند از رؤیایی که به آنها فروخته شده کسب درآمد کنند.
این مشاور اقتصادی و سرمایهگذاری با تأکید بر اینکه اجرای ایدههای ناب و راهاندازی استارتاپ متفاوت از چیزی است که تحت عنوان مشاغل کم سرمایه تبلیغ میشود، میافزاید: افراد شاغل در کارهای کم سرمایه، عمدتاً از اعتباراتی نظیر بیمه، سابقه کار، امکان پیشرفت شغلی و... محروم هستند و غالباً جای رشد ندارند؛ درحالیکه ورود آنها به این مشاغل به امید پیشرفتهای چشمگیر بوده است.
اسماعیلیان همچنین با اشاره به اثرات ذهنی فقر و تنگنای اقتصادی، میگوید: مطالعات تحقیقی اثبات کرده است که در بزنگاهها، فقرا بهواسطه فشارهای ذهنی و در تلاش برای گریز از وضعیت موجود، ریسک بالاتری در مسائل اقتصادی میپذیرند که مثلاً نتیجهاش میشود ورود همه دارایی آنها در قله بورس، یا صرف سرمایه و عمر برای خرید رؤیاهایی که از منظر هزینه – فرصت، صرفه اقتصادی ندارند.
او با اشاره به اینکه در شرایط نامساعد اقتصادی، حتی کسبوکارها نیز در معرض سودجویی از طریق رؤیافروشی قرار دارند، میافزاید: شرکتها و افراد بسیاری هستند که از کمک به برندسازی کسبوکار و راهنمایی افراد تازهکار به تمتع مالی میرسند؛ اما در عمل کمک و راهنمایی آنها فقط برای یکطرف ماجرا، یعنی خودشان سودآور است و در اغلب موارد دستاوردی برای متقاضی ندارد.