نزدیک به چهار سال از رویکار آمدن دولت یازدهم میگذارد. دولت روحانی با توجه به اقتصادی که از گذشته به ارث برده بود زمان زیادی را برای ترمیم و بازسازی نیاز داشت و دقیقاً به همین ترتیب بودجه و وقت زیادی را برای نوسازی اقتصاد کشور گذاشت. یکی از وزارتخانهای که به نظر میرسد توانسته عقب ماندگی ۸ سال دولت گذشته را جبران کند، وزرات نفت است. وزارت نفت با توجه به میزان کاهش تولیدی که در قبل بوده قادر به افزایش سریع تولید در بازار شد و خارجیها را شگفت زده کرد. اما همچنان در زمینههای بهرهوری و برداشت از مخازن مشترک از کشورهای دیگر وزارت نفت عقب است و به گفته برخی فعالان اقتصادی باید بیشتر دولت بر این موضوع تمرکز کند. به همین ترتیب برخی کارشناسان اشکالاتی را در عملکرد این وزارت خانه همچنان میبینند.
عملکرد وزارت نفت در سه سال گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟
عملکرد وزارت نفت در سه سال گذشته دارای جنبههای مثبت و منفی بوده است. اینکه وزارت نفت توانست بخش استخراج و تولید را آماده کند که به محض رفع محدودیتها تولید را به رکوردهای قبلی برساند و اینکه توانستند بازارهای مقصد نفتخام ایران را به سرعت احیا کنند مثبت بوده است. تحرک نسبی که در پیشرفت فازهای میدان گازی پارسجنوبی بوده مثبت بوده است.
اما جنبههای منفی نیز وجود داشته است: در رابطه با سرمایهگذاری روی میادین نفتی بیش از یک سال وقت صنعت نفت و کشور صرف یک جهتگیری غلط و یک مدل قراردادی مبهم شد. در مورد لایه نفتی پارسجنوبی که با قطر مشترک است و رقیب به سرعت در حال تخلیه آن است، هنوز اقدام جدی نشده است. علاوه بر این در این سه سال بسیاری از بخشهای صنعت نفت رها شده بودهاند، شرکت ملی صنایع پتروشیمی نتوانسته است جایگاه خود را در شرایط پس از سیاستهای ابلاغی اصل ۴۴ و واگذاری پتروشیمیها پیدا کند. تصمیمگیریهای نهچندان درست و هزینهساز نیز وجود داشته است شاید یکی از مشخصترین مصادیق آن طرح پالایشگاههای هشت گانه سیراف باشد، طرحی که بدون مطالعات جامع در مورد تأمین خوراک و آینده بازار محصولات و مقیاس بهینه اقتصادی و توجیه اقتصادی و غیره، شروع شد و هزینههای زیادی روی آن شده و حال به مشکلات برخورد کرده است.
در مورد امر بسیار مهم بهرهوری انرژی نیز دولت ابتدا برخورد جدی نشان داد و در طرح خروج غیرتورمی از رکود و بودجه سال جاری موارد مهمی در نظر گرفته شده بود ولی عملکرد در این مورد ضعیف بوده است. معضل سوزاندن گازهای همراه نفت نیز هنوز وجود دارد و از همه مهمتر در امر خطیر تزریق گاز کافی به میادین نفتی برای تولید صیانتی و افزایش بازیافت، هنوز کوتاهی زیادی وجود دارد.
از نظر دیپلماسی نفتی نیز به نظر من صنعت نفت عملاً هنوز از لاک انفعال دوران تحریم خارج نشده و یک برخورد فعال را پیش نگرفته، به عنوان مثال با رفع بهانه تحریم، ما باید تکلیفمان را زودتر با قرارداد صادرات گاز به پاکستان روشن میکردیم یا میتوانستیم در همکاریهای منطقهای انرژی مثل خطلوله موسوم به «تاپی» برخورد فعالتری داشته باشیم.
هفده تفاهم نامه بعد از توافق برجام امضا شده، اما هنوز در مرحله تفاهم نامه است و برخی تحلیل گران نسبت به اجرای آنها چندان امیدوار نیستند. به نظر شما علت عملیاتی نشدن این تفاهم نامهها چیست؟ وآیا برای صنعت نفت تبعاتی در پی خواهد داشت؟
با یک جستجوی اینترنتی میتوان در ده دوازده سال گذشته انبوهی از تفاهم نامههای نافرجام را در صنعت نفت پیدا کرد. متاسفانه آمار این تفاهم نامهها که بعضاً هم قرارداد جلوه داده میشود خودش به یک شاخص عملکرد و رقابت بین دولتها تبدیل شده است درصورتی که تفاهم نامهای که بتواند به فرجام برسد مهم است.
گاهی شرکتها به انگیزه روزآمد کردن اطلاعات خود و سنجش وضعیت و حتی گاهی برای امتیاز گرفتن از مخالفین و رقبای ایران، میآیند و تفاهم نامه امضاء میکنند.
وزارت نفت در یک هماهنگی فعال با دستگاه دیپلماسی کشور یعنی وزارت خارجه، باید بتواند قبل از امضاء تفاهم نامهها از وضعیت و نیت شرکتی که میخواهد با آن تفاهم نامه امضاء کند آگاه شود. زیاد شدن تعداد تفاهمنامه های نا فرجامی که به قرارداد منتهی نمیشود نیز میتواند به نوبه خود فضای کسب و کار کشور را بد جلوه بدهد.
چرا وزارت نفت از ظرفیتهای خالی پیمانکاران و سازندگان داخلی استفاده نمیکند؟ دلیل این مشکل سیاستهای وزارت نفت است؟ یا توان شرکتها پایین است؟
ممکن است توان پیمانکاران نیز پائین باشد اما به نظر من اراده جدی نیز در حمایت از پیمانکاران داخلی وجود ندارد. به عنوان شاهد شما میبینید که برای تجدید نظر در قراردادهای خارجی کمیته ویژه درست میشود و کلی همایش و سمینار برگزار میشود و وقت بسیار زیادی مصروف میشود، اما تلاش زیادی در جهت حل مشکلات پیمانکاران داخلی و تقویت و حمایت از آنها نمیشود و به محض این که احتمال آمدن خارجیها مطرح میشود داخلیها فراموش میشوند و بعضاً حتی مناقصههای رسمی باطل میشود. من بارها عرض کردهام که اگر بخواهیم کشور در مسیر رشد و توسعه قرار گیرد و از وابستگی به تک محصولی نجات یابد و صنعت نفت بجای این که موتور تشدید این وابستگی باشد به لوکوموتیو توسعه تبدیل شود، باید تقویت توانائیهای داخلی بسیار جدی گرفته شود.
به نظر شما وزارت نفت باید برای طرحهای نیمه تمام به خصوص در صنعت پتروشیمی و پالایش چه تدبیری بیاندیشد؟
واقعیت این است که شواهد زیادی وجود دارد که در سی سال گذشته اغلب قریب به اتفاق طرحها و پروژههای صنعت نفت مبتنی بر مطالعات جامع و کامل و درستی نبوده است ولذا به نظر من قبل از هرچیز باید در مورد این طرحها و پروژهها تجدیدنظر اساسی صورت گیرد و بسته به میزان پیشرفت کار این طرحها و پروژهها و میزان هزینهای که شده است، متوقف و یا اصلاح شوند و صرفاً آنهائی که معلوم شد منطقی و اقتصادی هستند اولویت داده شود. همچنین به نظر من تا وقتی که بحرانهای جدی در اقتصاد و محدودیت سرمایه و امکانات در کشور وجود دارد و انبوهی از طرحها و پروژههای نیمه تمام روی دست کشور است، شروع کردن طرحهای جدید و مثلاً هر روز یک منطقهای را قطب سوم و چهارم پتروشیمی اعلام کردن بسیار غلط است و قطعاً بر انبوه طرحهای نیمه تمام خواهد افزود معمولاً این طرحها در تسطیح زمین و مقداری از کارهای ساختمانی پیش میرود ولی در اصل کار که نصب ماشین آلات و تاسیسات است گیر میکند و البته فرصت زمین و بازی جاذبه مستغلات برای عدهای فراهم میکند.
در حال حاضر تولید عراق ۲۵ درصد بیشتر از ایران در زمینه نفت خام است، ایران در سال جاری از تمام ظرفیتهای خود برای تولید نفت بهره گرفت با توجه به تصمیم اوپک مبنی بر مستثنی قراردادن ایران از طرح کاهش تولید نفت اگر ایران درافزایش ظرفیت از کشورهای همسایه جا بماند چه تبعاتی برای اقتصاد ایران در پی خواهد داشت؟
بر اساس آخرین گزارش ماهانه سازمان اوپک در ماه فوریه 2017، تولید نفت ایران کمی کمتر از 3.8 میلیون بشکه در روز و تولید نفت عراق کمتر از 4.5 میلیون بشکه در روز بوده است یعنی تولید نفت عراق حدود 18 درصد بیشتر از ایران بوده است. البته ایران بیش از 500 هزار بشکه در روز هم تولید میعانات گازی دارد که عراق ندارد. از نظر من جا ماندن از افزایش ظرفیت از کشورهای همسایه هیچ اهمیتی ندارد چرا که ظرفیت تولید یا میزان تولید هر کشور بستگی به عوامل زیادی مانند سیاست اقتصادی کشور، میزان ذخائر نفت و گاز، سیاستهای انرژی و غیره دارد. آنچه که مهم است جا نماندن از کشورهای رقیب در بهره برداری از مخازن مشترک است. ممکن است سیاست یک کشور این باشد که بیش از حد اقتصاد خود را وابسته به نفت نکند و ذخائر را برای نسلهای آینده نگهدارد یا ممکن است کشوری مانند ما ذخائر عظیم گازی داشته باشد و در داخل گاز را جایگزین مصارف نفتی کند و نفت بیشتری را برای صادارت آزاد کند بنابر این مقایسه صِرف ظرفیت یا میزان تولید نفت خام و رقابت در این زمینه از نظر من کاذب است، اما در مخازن مشترک اگر ما از کشور مقابل عقب بیافتیم هرگز قابل جبران نیست و متاسفانه در اغلب مخازن مشترک عقب هستیم و در مخازن مشترک با عراق هم این اتفاق در حال رخ دادن است.