آنچه بر اقتصاد ایران گذشت و آنچه به انتظار نشستهایم؛ پرسشی است که محمدقلی یوسفی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی به آن پاسخ میدهد.
او در گفتوگو با پایگاه خبری اتاق ایران میگوید: «سال گذشته سال برجام بود، سال تأیید شدن و تأیید نشدن آن توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا و هنوز هم این مسئله ادامه دارد. اگر دونالد ترامپ، همانطور که خود اعلام کرده، برجام را لغو کند و کنگره هم تحریمها را به حالت قبل برگرداند، در این صورت آنچه مهم است تصمیم و رفتار کشورهای بزرگ اروپایی و آسیایی است که آیا میخواهند مناسبات اقتصادی خود را با ایران ادامه دهند یا نه؟» به گفته یوسفی، این بلاتکلیفی اقتصاد ایران را در شرایط مبهمی نگه داشته است.
او معتقد است: «اقتصاد عرصه هزینه و فایده است. اگر این ادامه روابط اروپا با ایران، فایده بیشتری از روابط اروپا و آمریکا داشته باشد حتماً آن روابط ادامه خواهد داشت؛ وگرنه ممکن است آنها رفتار دیگری در پیش گیرند. آنچه مشخص است این که فعلاً کشورهای اروپایی، اتحادیه اروپا، چین و روسیه حامیان اصلی برجام هستند. آنها میخواهند ترامپ پایبندی ایران به برجام را تأیید کند. این به معنای این است که آنها نفع خود را در ادامه حیات برجام و ادامه همکاری با ایران میبینند. اما این باید به همه تعهدات بینالمللی خود پایبند بماند.» یوسفی از اثرات برجام و برداشتن شدن تحریمها بر اقتصاد ایران میگوید و تاکید میکند اگر برجام به راه خود میرفت، حتماً اقتصاد ایران روزهای بهتری را شاهد بود. او این شکوفایی را در سرمایهگذاری خارجی در ایران، رشد و اشتغال جستوجو میکند.
یوسفی معتقد است که رشد پایدار اقتصادی برای اقتصاد ایران ضرورت دارد؟ او در پاسخ این گفته خود، تصریح میکند: «دستیابی به رشد اقتصادی بالا و پایدار در حوزههای مختلف برای اقتصاد ایران ضرورت دارد. اقتصاد ایران برای ایجاد اشتغال، افزایش رفاه خانوار و همچنین حفظ جایگاه خود در منطقه و جهان به رشد اقتصادی بالا نیاز دارد. اما عوامل متعدد داخلی و خارجی مانع این رشد پایدار هستند.»
یوسفی از توم مزمن و رکود در بنگاههای کوچک و متوسط میگوید. او معتقد است: «بازارهای مالی در ایران ناکارآمد است. وجود مشکلات ساختاری در نظام بانکی کشور منجر به فریز شدن دارایی بانکها و کاهش توان تسهیلاتدهی سیستم بانکی شده است.»
به گفته یوسفی ضعف زیرساختها، سیاستهای ارزی ناکارآمد، در مقاطع مختلف موجب تاثیرگذاری منفی بر رشد اقتصادی بوده است. در برخی مقاطع با سرکوب نرخ ارز و تثبیت نرخ ارز اسمی توسط سیاستگذار، عملاً قدرت رقابتپذیری بنگاههای داخلی کاهش یافته است که نتیجه آن، کاهش صادرات و در نهایت کاهش رشد اقتصادی بوده است.
او عوامل داخلی دیگری چون محیط نامساعد کسب و کار، مشکل ارتباط بانکی با نظام بینالمللی، اقتصاد رانتی و دولتی و ضعف بخش خصوصی را از موانع جدی این رشد اقتصادی در ایران میداند.
یوسفی تاکید میکند: «در این شرایط است که اقتصاد ایران غیرقابل پیشبینی میشود. ما هنوز چشمانداز روشنی از آینده اقتصاد کشور نداریم و نمیتوانیم بگوییم سال 1397 سال معجزه اقتصادی است.»
او درباره شاخص رشد اقتصادی که در سال گذشته بالای 4 درصد بود میگوید: «اگر شرایط به همین صورت ادامه پیدا کند و بازار ارز به ثبات نرسد و برجام در معرض خطر باشد، امکان اینکه این شاخص پایینتر بیاید وجود دارد؛ اما آنچه درباره اقتصاد ایران باید گفت این است که باید اصلاحات را از داخل شروع کرد.»
به گفته استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، اولین گام در این اصلاح، اجرای قانون چه در حوزه بانکی و چه در حوزه محیط کسب و کار است. باید گام بعدی را از اصلاً بازار ارز آغاز کرد. باید این مشکل تکراری راهحلی داشته باشد و البته برای این مشکل راهحل هست، به شرط اینکه گوش شنوایی باشد.
او تاکید میکند: «باید پذیرفت که برخی تصمیمات اقتصادی نهتنها به بهبود قطعی شرایط عمومی اقتصادی و اجتماعی کشور منتهی نشده، بلکه خود به ایجاد و تشدید مشکلات منجر شده است. ما باید در چارچوبی وسیعتر و متفاوت از گذشته به تصمیمات روزانه اقتصادی بنگریم. باید بتوان اقتصاد ایران را پیشبینی پذیر کرد و این جز با اصلاح ساختارها در داخل راهحل دیگری ندارد.»»