بولتن اردیبهشتماه بررسی مسائل روز اقتصادی ایران از سوی مرکز تحقیقات و بررسیهای اقتصادی اتاق ایران منتشر شد. در این بولتن «اقتصاد دانشبنیان؛ ضرورت نگاهی عمیقتر» مورد بررسی قرار گرفته است. در این گزارش با تکیه بر ادبیات تحقیق و تجارب تاریخی به آسیب شناسی عملکرد اقتصاد ایران از منظز اقتصاد دانشبنیان پرداخته شده است. نظم اقتصادی مدرن موج سهمگینی از تغییرات را در حوزههای مختلف به وجود آورده است. این تحولات عمیق، قرصتها و تهدیدهایی بی سابقهای را در پیشروی اقتصادهای ملی قرار داده است. این امر ضرورت توجه و حرکت به سمت تحقق اقتصاد دانشبنیان را به یکی از کم مناقشهترین مباحث اقتصادی در عرصه نظری وسیاستگذاری تبدیل نموده است.
در بولتن اردیبهشتماه بررسی مسائل روز اقتصاد ایران که از سوی مرکز تحقیقات و بررسیهای اقتصادی اتاق ایران منتشرشده، به بازنگری مفاهیم بنیادین اقتصاد دانشبنیان پرداخته شده است. همچنین تلاش شد رابطهٔ درک غالب از ماهیت اقتصاد دانشبنیان و میزان تحقق این پدیده در اقتصاد ایران و نکات مغفول مانده در این حوزهمورد ارزیابی قرار گیرد.
مفهوم اقتصاد دانشبنیان
در فصل اول به بررسی مفهوم اقتصاد دانشبنیان بهمثابه یک نظام حیات جمعی که بر تمامی مناسبات اجتماعی حاکم است، میپردازیم. وجه مشخصه این نظام نیز جایگاه برتر دانش در تمامی مناسبات است. در نظر گرفتن اقتصاد دانشبنیان بهعنوان صرفاً یک شیوه تولید که در آن دانش بیشترین ارزشافزوده را کسب میکند، درکی سطحی و ناقص از این پدیده اجتماعی است. درواقع اقتصاد دانشبنیان و جامعه دانشبنیان نیز هرکدام وجوهی از یک نظام حیات جمعی واحد هستند. به عبارتی نمیتوان در یک جامعه امکان گفتوگو و تبادل آزادانه اندیشه را از افراد سلب نمود و درعینحال انتظار داشت تا انباشت و خلق دانش سودمند صورت بگیرد. همچنین بر در نظر گرفتن ابعاد تحول در این نظم اقتصادی مدرن و ریزبینیهای روششناختی در ارزیابی انقلاب دانایی تأکید شد.
ضرورت تحقیق
در فصل دوم به بررسی ضرورت پژوهش در این زمینه پرداخته خواهد شد. نشان دادهشده روند طی شده توسط اقتصاد ایران در راستای تلاش برای تحقق اقتصاد دانشبنیان نتوانسته است اهداف مورد انتظار را به میزان قابل قبولی محقق سازد و اقتصاد ایران در عمل از مزایای اقتصاد دانشبنیان بیبهره بوده است، که این امر ضرورت بازبینی در مفاهیم اولیه، ابزارها و سیاستهای اتخاذشده را ضروری مینماید. برنامهریزی اصولی و سیاستگذاریهای کلان برای تحقق اقتصاد دانشبنیان در ایران موفق نخواهد شد، مگر با بازبینی مجدد در مفاهیم بنیادی، بررسی مسیر طی شده اقتصاد ایران و یادگیری از اشتباهات گذشته بهمنظور افزایش کارایی سیاستگذاریها در این زمینه و بهرهمندی از دستاوردهای این نظم نوین.
اقتصاد دانشبنیان و برنامهریزی
در این فصل بیان میشود که اگر با یک نگرش آیندهنگرانه و از زاویه انقلاب دانایی به بررسی امر برنامهریزی بپردازیم، با دلالتهای نوینی از ضرورت برنامهریزی مواجه میشویم که ریشه در ویژگیهای ذاتی و استلزامات عملی اقتصاد دانشبنیان دارد، این ویژگیها در راستای دستیابی به اقتصاد دانشبنیان از اهمیت ویژهای برخوردارند؛ ویژگیهایی از قبیل:
1- اهمیت دانش در نظم اقتصادی نوین و ویژگیهای منحصربهفرد آن
2- تحولات فناوری در نظم اقتصادی مدرن
3- ضرورت اصلاحات فرهنگی و اجتماعی در اقتصاد دانشبنیان
شاخصهای سنجش اقتصاد دانشبنیان
در فصل چهارم بیان میشود اقتصاد دانشبنیان یک نظام حیات جمعی است که بر تمامی شئون اجتماعی زندگی انسان حاکمیت پیدا میکند. اینکه از چه زاویهای به این نظام نگاه کنیم و چطور به تعریف آن بپردازیم، مشخصکنندهٔ متغیرهای کلیدی و بهتبع آن شاخصهای سنجش وضعیت اقتصاد دانشبنیان است. باید توجه نمود که هرکدام از این شاخصها بر ویژگیهای محدودی از اقتصاد دانشبنیان متمرکزشدهاند. لذا استفاده کارایی آنها از یکسو نیازمند شناخت کامل از بافت نهادی و سازمانی جامعه موردنظر و از سوی دیگر، تسلط بر نقاط قوت و ضعف هریک از این شاخصها است. در ادامه به معرفی چند شاخص در این زمینه میپردازیم که از مقبولیت و جامعیت بیشتری نزد محافل علمی برخوردار میباشند:
1- تعداد شرکتهای دانشبنیان
2- شاخص مارپیچ سهگانه
3- شاخص بهرهوری
4- شاخص سهم تحقیق و پژوهش در سهم بودجه شرکتها
محیط نهادی و اقتصاد دانشبنیان
در فصل پنجم به اهمیت محیط نهادی در راستای تحقق اقتصاد دانشبنیان پرداخته خواهد شد. در این فصل بر دو مؤلفه نهادی که از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند، یعنی حقوق مالکیت بهویژه حقوق (مالکیت فکری) و فساد، بهطور ویژه تمرکز شده است. همچنین مجاری و کانالهایی که این دو مؤلفه نهادی بر فعالیت اقتصاد دانشبنیان تأثیر میگذارند، برجسته گردیده است. درنهایت نشان داده شد که سهلانگارانه به نظر میرسد اگر توقع داشته باشیم در نظامی که میتوان در کوتاهترین زمان از طریق مناسبات مبتنی بر رانت و فساد از برخورداریهای هنگفت و کمریسک بهرهمند شد، فعالان اقتصادی به دنبال انجام فعالیتهای تولیدی بروند که وجه مشخصه آنها ریسک بالا، سود کم نسبت به فعالیتهای رقیب و برگشت سرمایه بلندمدت است.
برداشت حاکم از مفهوم اقتصاد دانشبنیان در نظام تصمیمگیری ایران فصل ششم اقتصاد دانشبنیان در ایران مورد واکاوی قرار میگیرد. در گام نخست بر فهم نادرست حاکم بر نظام تصمیمگیری در ایران نسبت به اقتصاد دانشبنیان تأکید میگردد و با مرور تجربیات تاریخی در آستانه انقلاب صنعتی، نشان داده میشود که نظام تصمیمگیری ایران تلاشها برای دستیابی به اقتصاد صنعتی را محدود به واردات ماشینآلات و احداث کارخانهها صنعتی نمود و بعد از طی دههها، اقتصاد ایران صاحب کارخانهها متعدد شد اما همچنان نمیتوان کشور را در زمره کشورهای صنعتی برشمرد. در شرایط فعلی نیز متأسفانه همان اشتباه راهبردی در حال تکرار است و نظام تصمیمگیری برم بنای یک درک ناقص، که شامل تقلیل اقتصاد مدرن به صرفاً تعداد شرکتهای فعال در این زمینه میشود و بیتوجه به ابعاد مختلف اقتصاد دانشبنیان و نادیده گرفتن چهارچوب نهادی ویژه ایران اقدام به سیاستگذاری و برنامهریزی مینماید.
سنجش اقتصاد دانشبنیان در ایران
در فصل هفتم با بهکارگیری شاخصهایی که در فصل چهارم معرفی شد، به سنجش وضعیت اقتصاد ایران در این زمینه و مقایسه نتایج حاصل از شاخصهای مختلف پرداخته میشود. بررسی دادهها نشان میدهد که رشد نمایی تعداد شرکتهای دانشبنیان با روند سایر شاخصها در این زمینه همخوانی ندارد. باید توجه نمود که شرکتهای دانشبنیان یکی از خروجیهای یک نظام دانشبنیان است. بررسی سایر خروجیهای مورد انتظار از این نظام؛ مانند بهرهوری بالا و افزایش سهم تحقیق و پژوهش شرکتها نشان میدهد که شاخص مذکور از کارایی قابلاعتمادی برای سنجش وضعیت اقتصاد ایران برخوردار نیست. تکیه بیشازحد به شاخص تعداد شرکتها موجب انحراف سیاستها و نادیده گرفتن سایر جنبههای اقتصاد دانشبنیان شده است.
ساختار نهادی ایران و اقتصاد دانشبنیان
در بخشی از گزارش به بررسی آماری مؤلفههای نهادی در اقتصاد ایران پرداخته و تأکید می شود که در راستای حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان، شرایط ویژه چهارچوب نهادی ایران بهکلی نادیده گرفتهشده است؛ بهطوریکه از نقش و جایگاه حقوق مالکیت فکری و ایجاد یک بازار کارآمد برای دانش بهعنوان بستر و زیربنای بنیادین برای تحقق یک اقتصاد دانشبنیان غفلت شده است. همچنین پدیده فساد گسترده در اقتصاد ایران که موجب اخلال در نظام پاداشدهی و جهتگیری راستای کسب سود و انباشت دانش شده، بهکلی از تحلیلهای مربوط به اقتصاد دانشبنیان کنار گذاشتهشده است.
سیاستهای اتخاذشده برای تحقق اقتصاد دانشبنیان
در فصل نهم سیاستهای این حوزه که در حال حاضر در کشور اجرا میشود، مرور میگردد. در این بخش نشان
داده میشود که فهم سطحی از اقتصاد دانشبنیان بهمثابه تعداد شرکتهای دانشبنیان در عرصه اجرا نیز نمود
پیداکرده است. ارزیابی سیاستهای موجود حاکی از آن است که بافت نهادی و ماهیت نظاموار اقتصاد دانشبنیان در این سیاستها بهکلی نادیده گرفتهشده است.
در فصل دهم نیز بر مبنای یک گزارش میدانی نشان داده میشود که این سیاستها در عمل و بعد از اجرا نیز
نتوانستهاند اهداف از پیش تعیینشده را به نحو مطلوبی محقق سازند. همین امر باعث شده است تا فعالان
اقتصادی که قصد ایجاد ارزشافزوده و تولید در حوزه اقتصاد دانشبنیان را دارند، در عمل مقهور رانتجویانی شوند که به دنبال کسب امتیازات ویژه دولتی برای شرکتهای دانشبنیان هستند.
جمعبندی و ارائه پیشنهادهای سیاستی
در دو فصل پایانی نیز به جمعبندی و توصیه سیاستهایی در این زمینه پرداخته شد، که عبارتاند از:
-ارتقاء سطح راهبردهای تحقق اقتصاد دانشبنیان؛ از صرفاً حمایت از شرکتهای دانشبنیان به اصلاحات نظاموار که عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را در برگیرد.
-در اولویت قرار دادن اصلاحات معطوف به تضمین حقوق مالکیت، بهویژه حقوق مالکیت فکری، در تمامی سطوح و اجزاء نظام حاکم ) شامل قوه مجریه، مقننه، قضاییه و همچنین نیروهای نظامی و انتظامی و سایر نهادهای حاکمیتی(
-تدوین یک سند استراتژی توسعه صنعتی که صنایع دارای اولویتی را بر مبنای پشتوانه کارشناسی و منطق علمی درزمینهٔ اقتصاد دانشبنیان مشخص نماید.
-طرحریزی یک برنامه جامع مبارزه با فساد و اقدام هماهنگ بر مبنای آن، در راستای افزایش هزینه فرصت فعالیتهای رانتی و رقبای غیر مولد اقتصاد دانشبنیان.
-تجدیدنظر در نحوه ارزیابی وضعیت اقتصاد دانشبنیان در ایران، بهمنظور ایجاد شفافیت در نتایج بهدستآمده از راهبردهای پیشین و امکان یادگیری از تجربیات گذشته.
-طراحی یک ذخیره اطلاعاتی مشترک بین دستگاههای اجرایی، بهمنظور کاهش فساد و همچنین کاهش هزینه و زمان مربوط به طی کردن راهاندازی فعالیتهای دانشبنیان.
متن کامل گزارش در این لینک قابلدسترسی است.