دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا بارها عملکرد مناسب اقتصاد این کشور در سالهای اخیر را جزو دستاوردهای دولت خود برشمرده و حتی هفته گذشته در سخنرانی سالانه خود نیز این ادعا را تکرار کرده است.
اگرچه ترامپ نیز میتواند ادعا کند که به نوبه خود در روند رو به رشد اقتصاد آمریکا نقشی ایفا کرده است اما او نباید فراموش کند که اقتصادی را از دولت اوباما تحویل گرفت که اصطلاحاً روی ریل افتاده بود. البته به نظر میرسد ترامپ با اقدامات نابجای خود درنهایت این قطار را از ریل خارج و متلاشی خواهد کرد.
حدود یک سال قبل ترامپ با همکاری کنگرهای که اکثریت جمهوریخواه بر آن حاکم بودند، طرح کاهش نرخ مالیات را به مرحله اجرا رساند و توانست بهطور موقت بر رونق اقتصاد آمریکا بیفزاید. این اقدام دولت ترامپ اگرچه عواید بادآوردهای را نصیب بنگاههای اقتصادی و نیز خانوارهای ثروتمند آمریکا کرد اما در عوض به خالی شدن خزانه دولت انجامید و چارهای جز انتشار میلیاردها دلار اوراق قرضه برای جبران کسری بودجه را برای دولت باقی نگذاشت.
اثرات محرک اقتصادی دولت ترامپ (کاهش نرخ مالیات) به تدریج رو به کاهش نهاده و اکنون نرخ رشد اقتصادی آمریکا به دوره پیش از کاهش نرخ مالیاتها بازگشته است. ترامپ چنین استدلال میکرد که کاهش نرخ مالیات شرکتها انگیزه آنها برای سرمایهگذاریهای جدید را دوچندان خواهد ساخت و رشد پایداری را برای اقتصاد آمریکا به ارمغان خواهد آورد؛ اما حالا مشخص شده که این استدلال، خیال خامی بیش نبوده است، چرا که بهرغم نصف شدن مالیات بر سود شرکتها و رسیدن آن به کمترین میزان خود در تاریخ معاصر آمریکا، نرخ سرمایهگذاری در این کشور بسیار کمتر از آنچه انتظار میرفت، رشد کرده است.
ترامپ همچنین ادعا کرده بود که اثرات مثبت کاهش نرخ مالیاتها بر تولید ناخالص داخلی آمریکا باعث خواهد شد که درآمدهای مالیاتی دولت هیچ کاهشی نسبت به گذشته نداشته باشد؛ اما این ادعا فاصله زیادی با واقعیت دارد. آمارهای رسمی دفتر بودجه کنگره آمریکا نشان میدهد طی این یک سال درآمدهای مالیاتی دولت آمریکا به میزان قابلتوجهی کاهش یافته و کسری بودجه دائماً در حال افزایش بوده است. اگر ترامپ هرچه زودتر سیاستهای مالیاتی و بودجهای خود را اصلاح نکند، اقتصاد آمریکا به سرنوشت بدی دچار خواهد شد.
از طرفی نباید فراموش کرد که جنگ تجاری ترامپ علیه چین نیز اثرات مخربی برای اقتصاد آمریکا در پی دارد. افزایش تعرفههای وارداتی موجب افزایش هزینههای تولید شرکتهای آمریکایی شده و فشار مضاعفی را به آنها تحمیل کرده است. در تابستان سال 2018 شرکت جنرال موتورز که بزرگترین خودروساز آمریکا به شمار میرود، هشدار داد که رشد هزینه قطعات وارداتی درنهایت این شرکت را مجبور به تعدیل نیرو خواهد کرد. این سناریوی نامطلوب در اواخر سال گذشته میلادی به واقعیت پیوست و جنرال موتورز از تعطیلی چهار باب از کارخانههای خود در شمال آمریکا و اخراج چندین هزار کارگر خبر داد.
شرکتهای آمریکایی عصبی و سردرگم شدهاند زیرا نمیدانند تصمیم بعدی ترامپ در مورد نرخ تعرفهها چیست. این سردرگمی را باید جزو عوامل مؤثر بر کاهش سرعت رشد سرمایهگذاری در آمریکا دانست. اقتصاد سایر کشورهای جهان نیز از اثرات منفی جنگ تجاری آمریکا و چین بیبهره نمانده و این قضیه نیز ضربه دیگری به شرکتهای آمریکایی وارد ساخته است. در این مورد میتوان از شرکتهایی مانند اپل که فروش آنها در کشورهای خارجی کاهش یافته، نظر خواست.
رئیسجمهور آمریکا هیچ برنامه مشخصی برای اصلاح روابط تجاری آمریکا با سایر کشورها ندارد. مثلاً تنشهای او با کانادا و مکزیک بر سر قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی موسوم به نفتا درنهایت تنها به چند تغییر سطحی در این پیمان تجاری منجر شد. مذاکرات تجاری او با اتحادیه اروپا نیز تا به امروز هیچ تغییر محسوس و معناداری را در روابط تجاری دو طرف به دنبال نداشته است.
به نظر میرسد جنگ تجاری دولت ترامپ با چین نیز سرانجامی مشابه داشته باشد یعنی رئیسجمهور آمریکا پس از مدتی سینه سپر کردن در برابر چینیها، در پایان به توافقی بیاهمیت با آنها تن خواهد داد؛ توافقی که صرفاً بتواند از خدشهدار شدن وجهه ترامپ در این ماجرا جلوگیری کند. وادار کردن چین رعایت اصول تجارت منصفانه و حقوق مالکیت فکری مستلزم اتخاذ رویکردی متفاوت است و احتمالاً به دوران بعد از ترامپ موکول خواهد شد.
اصلاحات مد نظر ترامپ در قوانین مهاجرتی آمریکا نیز یکی دیگر از مسائل نگرانکننده برای کسبوکارهای این کشور است. شرکتهای آمریکایی میگویند بزرگترین مشکل آنها پیدا کردن نیروی کار شایسته و باکیفیت است؛ مشکلی که ظرف یک دهه آینده با بازنشسته شدن نسل انفجار یا بیبیبومر (متولدان نیمه اول دهه 1960) شدت خواهد گرفت و به یک چالش پایدار بدل خواهد شد. کشاورزان، صاحبان هتلها و رستورانها، شرکتهای حملونقل و شرکتهای ساختمانی در آمریکا اکنون بیش از هر زمان دیگری به نیروی کار احتیاج دارند. حتی اگر ترامپ بخواهد طرح احداث دیوار در مرز مکزیک را عملی کند، احتمالاً مجبور به استفاده از کارگران مکزیکی خواهد شد!
آمریکا بخش زیادی از پیشرفتهای اقتصادی خود را مرهون ایدههای نوآورانه افرادی است که طی دو قرن اخیر از اقصی نقاط جهان به این کشور مهاجرت کردهاند. ترامپ تنها زمانی میتواند به وعده دستیابی به رشد اقتصادی پایدار جامه عمل بپوشاند که با آغوش باز از مهاجران استقبال کند.
از همه اینها که بگذریم، جبههگیری ترامپ در برابر قوانین و سازمانهای بینالمللی که از قضا با منافع اقتصادی آمریکا همسو هستند، میتواند بیشترین آسیب را به اقتصاد این کشور وارد کند. آمریکا خود این قوانین را نوشته و این سازمانها را تأسیس کرده است؛ پس باید به آنها احترام بگذارد، حتی اگر این کار برایش خوشایند نباشد.
- برگرفته از یادداشت دکتر مارک زندی، اقتصاددان ارشد مؤسسه مودی آنالیتیکس، در پایگاه اینترنتی شبکه خبری سیانان