رادیو مجازی اتاق ایران - 12 آبان 1403

محسن مهرعلیزاده در گفت‌‎وگو با پایگاه خبری اتاق ایران

اصلاح برنامه توسعه با گام‌های کوچک و مداوم ممکن است

محسن مهرعلیزاده، عضو هیئت نمایندگان اتاق ایران در گفت‌وگو با پایگاه خبری اتاق ایران از نظام برنامه‌نویسی در کشور می‌‎گوید. باید از آرمان‌خواهی به سمت واقع‌گرایی حرکت کنیم.

29 تیر 1395
کد خبر : 2601
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک
محسن مهرعلیزاده، عضو هیئت نمایندگان اتاق ایران در گفت‌وگو با پایگاه خبری اتاق ایران از نظام برنامه‌نویسی در کشور می‌‎گوید. باید از آرمان‌خواهی به سمت واقع‌گرایی حرکت کنیم.

محسن مهرعلیزاده؛ رئیس کمیسیون گردشگری اتاق تهران - عکس: زهرا رمضانی

ایران تا پیش از دهه ۱۳۳۰ شمسی فاقد هر گونه نظام سازمان یافته برنامه‌ریزی برای توسعه کشور بود و طرح‌های کم‌شمار عمرانی هم عمدتاً با سلیقه‌های فردی صاحب‌منصبان از سوی شرکت‌های خارجی به اجرا درمی‌آمدند. با شتاب گرفتن اندیشه‌های توسعه، ضرورت برنامه‌ریزی بیش از پیش آشکار و سازمان برنامه و بودجه کشور تأسیس شد. سازمان برنامه و بودجه را می‌توان یکی از پایه‌های نظام اقتصادی و توسعه ایران در سال‌های پس از ۱۳۳۷ دانست. این سازمان پس از انقلاب چند بار دستخوش تغییرات سازمانی و ساختاری و در پایان منحل شد و به عنوان یکی از معاونت‌های ریاست جمهوری در هیبتی غیرمستقل به کار خود ادامه داد. سازمان برنامه و بودجه و به زبان دیگر سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور خاستگاه برنامه‌های توسعه‌ای بود که در سال‌های قبل و پس از انقلاب به اجرا درآمده است.

تفکر برنامه‌ریزی توسعه در ایران در ایران از چه سازمانی شروع شد؟ تشکیل «کمیسیون اقتصادیات» در سال ۱۳۰۳ شمسی در مجلس شورای ملی را می‌توان اولین اقدام رسمی در زمینه پیدایش تفکر برنامه‌ریزی و توجه به توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور دانست. این کمیسیون به ریاست سید حسن تقی‌زاده و عضویت ۷ تن از نمایندگان دوره پنجم مجلس برای هماهنگی در اجرای برنامه‌های عمرانی و اقتصادی تشکیل شده بود. بعد از کمیسیون اقتصادی مجلس پنجم، بار دیگر اندیشه برنامه‌ریزی در سال ۱۳۱۰ توسط مهندس علی زاهدی مطرح شد. وی در این باره، رساله نسبتاً مفصلی به نام «لزوم پروگرام صنعتی» تهیه و منتشر کرد. تلاش دامنه‌دار بعدی در سال ۱۳۱۶ توسط ابوالحسن ابتهاج آغاز شد. وی کار خود را از بانک شاهی سابق شروع کرد و فاقد تحصیلات دانشگاهی داخل و خارج کشور بود. اما چون به مقوله توسعه اقتصادی علاقه پیدا کرده بود، به مطالعه کتاب‌های اقتصادی پرداخت و خود را با مفاهیم توسعه و برنامه‌ریزی آشنا کرد. ابتهاج پس از آشنایی با تفکر برنامه‌ریزی، برای جا انداختن آن در جامعه سامان نیافته ایران به ترویج این اندیشه پرداخت؛ و این فکر را تحت عنوان نقشه به کار می‌برد که ما باید «نقشه» داشته باشیم، یعنی هدف‌مند و بابرنامه باشیم. بعد از این، از آن جا که دولت برای اجرای برنامه‌های مورد نظر در مدت پیش‌بینی شده توان مالی کافی نداشت، از بانک جهانی درخواست ۲۵۰ میلیون دلار وام کرد. بانک جهانی برای تصویب وام پرسش‌هایی را مطرح کرد و دولت تصمیم گرفت پیش از ارسال هرگونه پاسخ، طرح‌های تهیه شده را با نظر کارشناسان خبره و باتجربه مرور کند، تا پس از اصلاح و وایرش‌ها طرح‌ها، پاسخ سنجیده و آگاهانه برای بانک جهانی تهیه و ارسال کند. در پی این تصمیم و پس از بررسی ۳ مؤسسه مهندسی آمریکایی، در تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۲۵ (۱۷دسامبر ۱۹۴۶) قراردادی با شرکت «موریسن نودسن» آمریکایی منعقد کرد. در پی امضای قرارداد، شرکت موریسون نودسن هیأتی حدود ۱۰ نفر کارشناس در رشته‌های مختلف را در تاریخ ۷ دی ماه ۱۳۲۵ به ایران گسیل داشت. هیأت بدون اتلاف وقت کار خود را آغاز و پس از ۴ ماه مطالعات شتاب‌زده، در مرداد ۱۳۲۶، گزارش خود درباره برنامه توسعه و عمران ایران را تسلیم دولت ایران کرد. اگرچه مطالعه شتاب‌زده و در کوتاه‌مدت صورت گرفت، ولی به سبب خلاء هرگونه توسعه در ایران، هرآنچه آنها عجولانه پیشنهاد کردند لازم و مفید از کار درآمد. از سال ۱۳۱۶ که اندیشه برنامه‌ریزی شکل گرفت تا روزی که سازمان برنامه به طور قانونی رسمیت پیدا کرد و برنامه ۷ساله اول آغاز شد، ۱۲ سال طول کشید و ۱۷ کابینه به علت نابسامانی‌های سیاسی و اقتصادی عوض شد.  بعد از آن در ایران برنامه‌های عمرانی و بعد از انقلاب برنامه پنج ساله توسعه تدوین و تصویب و اجرا شد با رویای رسیدن به اقتصاد توسعه یافته که در سال‌های اخیر، به توسعه متوازن و همه‌‎جانبه  بدل شده است.

حلقه مفقوده نظام برنامه‌ریزی در ایران چیست؟

محسن مهرعلیزاده، عضو هیئت نمایندگان اتاق ایران و رئیس کمسیون گردشگری اتاق تهران، در گفت‌وگو با پایگاه خبری اتاق ایران، از نظام برنامه‌نویسی در کشور می‌‎گوید. او از تجربه سال‌ها حضور خود در دولت اصلاحات و از برنامه چهارم توسعه می‌گوید و استراتژی‌های این برنامه که به توسعه انسان‌محور اهمیت می‌داد. مهرعلیزاده تجربه‌ای هم در تدوین، تصویب و اجرای سند جامع و راهبردی ورزش دارد که با شروع به کار دولت نهم این سند به بایگانی تاریخ سپرده شد.

او درباره حلقه مفقوده نظام برنامه‌ریزی در ایران می‌گوید که باعث شده برنامه‌های خوب هم در عمل با مشکلاتی مواجه شود: «مشکل اصلی برنامه‌های ما شیوه برنامه‌ریزی است. ما در برنامه‌های تدوینی خود کمتر به واقعیت‌های کشور و به عدد و رقم واقعی توجه و تکیه داریم.» مهرعلیزاده معتقد است: «ما باید در زمان برنامه‌نویسی دو سال اساسی را از خود بپرسیم: اینجا که ایستاده‌ایم کجاست و چه مشخصات و ویژگی‌هایی دارد؟ و می‌خواهیم به کجا برسیم؟»

مهرعلیزاده از آفت دیگر برنامه‌نویسی در ایران به آرمان‌گرایی تعبیر می‌کند. «ما باید آرمان‌های بلندی داشته باشیم؛ اما برنامه‌نویسی با واقعیت  و آمار دقیق سروکار دارد. زبان عدد و رقم، آرمان‌خواهی نیست. اگر در هدف‌گذاری‌ها متکی به آنچه در مجموعه امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی وجود دارد و واقعیت هست را در نظر نگیریم برنامه‌های ما محکوم به شکست خواهد بود.»

آفت آرمان‌گرایی

 رئیس فدراسیون بین‌المللی ورزش‌های زورخانه‌ای معتقد است: «آرمان‌گرایی صرف، آفتی است که ما را مرحله به مرحله از هدف‌های خود دور می‌کند. وقتی برنامه‌ای به مرحله اول هدف‌گذاری خود نمی‌رسد، یعنی به مراحل بعدی هم نخواهد رسید یا به سختی راه خواهد پیمود. این همان آفت آرمان‌گرایی است که ما را به غفلت می‌برد و غافل می‌کند از وضعیت واقعی خود؛ واقعیتی که در کشور ما اتفاق افتاده است.» او تصریح می‌کند :«وظیفه اصلی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، تدوین برنامه توسعه است؛ اما در نگاه کارشناسی این سازمان قادر نیست به وظیفه محوله خود به درستی عمل کند. برای توسعه باید گام‌های کوچک و پیوسته برداشت؛ رفتار شتاب‌زده و هیجانی و نادیده گرفتن واقعیت‌ها ضد برنامه است »

عضو هیأت مدیره سازمان منطقه آزاد کیش، علت را اینگونه بیان می‌کند:‌ «عادت سازمان برنامه‌ریزی و مدیریت این شده که بودجه میلیاردی مشخص نفتی را توزیع کند؛ یعنی این سازمان به جای برنامه‌ریزی، توزیع بودجه می‌کند. ما تا زمانی که به درآمد نفتی اتکا داریم حتما، در برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری به مشکل برمی‌خوریم.»

مهرعلیزاده تاکید می‌کند: «ما باید روی ظرفیت‌های خود برنامه‌ریزی کنیم؛ باید واقعیت امروز خود را دریابیم؛ نگاه کارشناسی را فراموش نکنیم؛ سازمان برنامه‌ریزی و مدیریت هم باید مکلف باشد روی برنامه‌نویسی توجه و البته تمرکز کند.»

استثنا این است: مدیری ضدبرنامه عمل می‌کند

اما علاوه بر واقع‌گرایی، برنامه‌های ما با مشکلات دیگری هم روبرو می‌شوند. مهرعلیزاده از دلایل شکست نظام جامع توسعه ورزش می‌گوید: «گاهی نگاه کلان کشوری این می‌شود که سازمان برنامه‌ریزی و مدیریت را تعطیل کنند؛ یعنی اصلا به برنامه‌محور بودن اعتقادی وجود ندارد. در آن زمان، هر برنامه‌ای ممکن است به بایگانی سپرده شود و برای برنامه جامع 10 ساله ورزش، سند 20 ساله چشم‌انداز و برنامه چهارم توسعه این اتفاق افتاد. اما آن وضعیت استثنا بود. خود این رفتار شاید ریشه در غلبه نگاه سیاسی به برنامه‌ اقتصادی و توسعه داشته باشد. با تغییر دولت و سیاست‌های کلان، همه برنامه‎‌های کارشناسی که توسط دولت قبلی تدوین می‌شود کنار گذاشته می‌شود. این نگاهی است که باید اصلاح شود. متاسفانه در ایران و در شرایط کنونی فرهنگ برنامه‌ریزی و برنامه‌نویسی وجود ندارد. ما باید در برنامه‌نویسی توسعه سیستماتیک رفتار کنیم. باید مدیرها در مسیبر برنامه تدوین شده کار کنند.»

او به برنامه ششم توسعه هم اشاره می‌کند: «بهترین کار برای بررسی بر نامه ششم توسعه این بود که بررسی این برنامه از مجلس نهم به مجلس دهم سپرده شد؛ در این فاصله زمانی، کارشناسان و اقتصاددان‌ها می‌توانند این برنامه را مطالعه و ارزیابی و نقد کنند و این باعث می‌شود برنامه با دقت بیشتری بررسی و تصویب شود تا در این برش از تاریخ قابلیت اجرای بالایی داشته باشد.»

در همین رابطه