هفته بسیج گرامی باد

رادیو مجازی اتاق ایران 30 آبان 1403

اکونومیست پاسخ می‌دهد

چرا سرمایه‌گذاران به پوپولیست‌های حامی اقتصاد متعارف علاقه‌مندند؟

امروزه بسیاری از پوپولیست‌های بالقوه ترجیح می‌دهند سیاست‌های اقتصادی متعارف را دنبال کنند و این رویکرد می‌تواند باعث حفظ ارزش پول ملی و جلب نظر سرمایه‌گذاران شود.

30 مرداد 1398
کد خبر : 29973
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک

برخی صاحب‌نظران می‌گویند اگر بخواهیم بحثی را آغاز کنیم که هرگز به پایان نرسد، می‌توانیم درباره تعریف واقعی «پوپولیسم» بحث کنیم!

فرهنگ‌های لغت اغلب در تعریف واژه پوپولیسم می‌نویسند: سیاست‌های معطوف به افراد عادی که احساس می‌کنند مورد غفلت نخبگان سیاسی قرار گرفته‌اند. این تعریف نشان می‌دهد که پوپولیسم تنها به اقتصاد مربوط نمی‌شود. در دهه 1990 میلادی «سباستین ادواردز» اقتصاددان ارشد بانک جهانی در حوزه کشورهای آمریکای لاتین و دریای کارائیب و «رودیگر دورنبوش» استاد فقید دپارتمان اقتصاد انستیتو فناوری ماساچوست (MIT) مقاله‌ای درباره معنای پوپولیسم اقتصادی منتشر کردند. آنها در این مقاله – که بیشتر به مطالعه دولت‌های پوپولیست آمریکای لاتین که برای تأمین مخارج عمومی اقدام به چاپ پول می‌کردند و این کارشان در نهایت به فاجعه ختم می‌شد، اختصاص داشت- تأکید کردند که کسری بودجه و تورم لزوماً مانعی برای رشد اقتصادی نیست.

در کشورهای دارای سطح درآمدی متوسط هنوز هم دولتمردان بسیاری وجود دارند که می‌توان آنها را طبق تعاریف مطرح شده در فرهنگ‌ها لغت، پوپولیست خواند؛ اما در عین حال پوپولیسم اقتصادی خالص در حال حاضر بسیار نادر است و شاید تنها بتوان آن را در ونزوئلا مشاهده کرد. امروزه بسیاری از پوپولیست‌های بالقوه ترجیح می‌دهند سیاست‌های اقتصادی متعارف را دنبال کنند؛ سیاست‌هایی مانند هدف‌گذاری تورم، اعمال محدودیت‌های مالی، نظام ارزی شناور و مواردی از این دست. آنها با کمال میل به تکنوکرات‌ها میدان می‌دهند.

این وضعیت باعث بروز سردرگمی خفیفی برای سرمایه‌گذاران در کشورهای ثروتمند جهان می‌شود که البته این سردرگمی به‌راحتی قابل رفع است. ممکن است سرمایه‌گذاران از سیاست‌های اجتماعی و همچنین سیاست خارجی این پوپولیست‌های بالقوه وحشت کنند و از تورم بالا، ناتوانی در بازپرداخت بدهی‌ها، کاهش ارزش پول ملی و نوسانات سیاسی نگران باشند؛ اما علاقه این سیاستمداران پوپولیست به کار کردن به تکنوکرات‌ها باعث جلب نظر آنها (سرمایه‌گذاران) خواهد شد.

یکی از سیاستمدارانی که غربی‌ها چندان علاقه‌ای به وی ندارند و او را پوپولیست می‌خوانند، ولادیمیر پوتین است. رئیس‌جمهور روسیه یک نمونه بارز از سیاستمداران قدرت‌طلب و سرسختی است که رابطه خوبی با اقتصاددانان خبره و شایسته دارد. وزارت دارایی روسیه همواره بودجه این کشور را با استفاده از قوانین مالی محافظه‌کارانه (و نه برای پیشبرد منافع کوتاه‌مدت پوپولیستی) تدوین می‌کند. نرخ تورم با استفاده از نرخ‌های بهره بالا اما منصفانه کاملاً تحت کنترل است و خانم «الویرا نابلوئنا» رئیس بانک مرکزی روسیه، اقتصاددانی مورد تحسین و موجه در بین سازمان‌های بین‌المللی است.

تشخیص اینکه چه عاملی باعث جذب سرمایه‌گذاران می‌شود و چه عاملی آنها را فراری می‌دهد، کار دشواری است زیرا اساساً جهان امروز بسیار پیچیده است و تنها یک عامل مشخص بر جذب یا فراری دادن سرمایه‌گذاران تأثیر نمی‌گذارد. در عین حال می‌توان «تغییرات ارزش پول ملی» را یک عامل مهم و یک سرنخ برای تشخیص اطمینان عمومی به آینده اقتصاد یک کشور قلمداد کرد زیرا تغییرات ارزش پول ملی در واقع نشان‌دهنده این است که قیمت سایه‌ای دارایی‌های یک کشور در مقایسه با دارایی‌های سایر کشورها چه تغییری کرده است.

روبل روسیه از ابتدای سال جاری میلادی تاکنون عملکرد بسیار خوبی داشته است؛ در حالی که سیاستمداران قدرت‌طلب که برخلاف ولادیمیر پوتین به سیاست‌های اقتصادی متعارف روی خوش نشان نداده‌اند، شاهد افت قابل‌توجه ارزش پول کشورشان بوده‌اند. به‌عنوان مثال «رجب طیب اردوغان» رئیس‌جمهور ترکیه طی سال‌های اخیر درگیری‌های زیادی با مقامات بانک مرکزی این کشور داشته و ماه گذشته در اعتراض به بالا بودن نرخ بهره پایه، رئیس بانک مرکزی را از سمت خود برکنار کرده است. نتیجه دخالت‌های اردوغان در امورات تخصصی بانک مرکزی، افزایش نرخ تورم در ترکیه و کاهش ارزش پول ملی این کشور طی سال‌های اخیر بوده است.

به همین صورت می‌توان کشورهای دیگری را که سیاستمدارانی قدرت‌طلب بر آنها حکومت می‌کنند نیز مورد بررسی قرار داد. مثلاً مصر و پاکستان را در نظر بگیرید که در هر دو کشور نظامیان قدرت زیادی دارند. مصر طی این سال‌ها سیاست‌های اقتصادی متعارف را دنبال کرده و ارزش پوند مصر بهبود یافته است. در سمت مقابل اما پاکستان انضباط لازم را در سیاست‌های اقتصادی خود رعایت نکرده و شاهد ارزش کاهش پول ملی خود (روپیه پاکستان) بوده است.

در مورد رؤسای جمهور برزیل و مکزیک نیز می‌توان چنین بررسی‌هایی را انجام داد. وقتی جیر بولسونارو به‌عنوان رئیس‌جمهور برزیل انتخاب شد، سرمایه‌گذاران احساس می‌کردند که وی هرگز به اقتصاددانان تکنوکرات روی خوش نشان نخواهد داد، اما وی اکنون «پائولو گوئدس» فارغ‌التحصیل مقطع دکتری اقتصاد از دانشگاه شیکاگو را در کابینه خود دارد. وی همچنین اصلاحاتی را در زمینه نظام مستمری بازنشستگی در برزیل به پارلمان این کشور پیشنهاد کرده است که می‌تواند به ثبات ملی برزیل کمک کند.

 اما آندرس مانوئل لوپز اوبرادور، رئیس‌جمهور مکزیک، راه دیگری را در پیش گرفته است. ماه گذشته «مانوئل اورزوا» که تنها هفت ماه از فعالیتش به عنوان وزیر دارایی مکزیک می‌گذشت، از سمت خود کناره‌گیری کرد. وی پس از کناره‌گیری از این سمت اعلام کرد تکنوکرات‌ها در دولت اوبرادور به حاشیه رانده شده و افراد نالایق جای آنها را گرفته‌اند. این فعل‌وانفعالات، کاهش ارزش پزوی مکزیک را به دنبال داشته است.

یکی دیگر از سیاستمدارانی که البته به‌سختی می‌توان تشخیص داد که در کدام سر این پیوستار جای می‌گیرد، نارندرا مودی است. نخست‌وزیر هند تمامی ویژگی‌های یک سیاستمدار قدرت‌طلب را دارد: ناسیونالیسم افراطی، کیش شخصیت و تلاش برای تضعیف مخالفان سیاسی. به نظر می‌رسد وی برای تکنوکرات‌ها ارزش قائل است. وی چه در دوران نخست‌وزیری خود و چه در دوران فعالیت خود به‌عنوان وزیر ارشد ایالت گجرات، تیم کوچکی از کارشناسان مورد اعتمادش را در کنار خود داشته است. مودی ظاهراً در مورد بودجه رویکرد زورگویانه ندارد و می‌داند که در تدوین بودجه باید محدودیت‌ها را در نظر گرفت. اما وی در عین حال طی دور اول نخست‌وزیری خود، دو بار رئیس رزرو بانک (بانک مرکزی هند) را برکنار کرد که هر دو رئیس برکنارشده جزو متخصصان خبره و خوش‌نام به شمار می‌رفتند. ایده بلندپروازانه وی برای حذف ناگهانی اسکناس از مبادلات مالی در سال 2016 نیز یک طرح عملی و منطقی از لحاظ اقتصادی نبود.

با این حال باید اذعان داشت که الگوی سیاستمدار قدرت‌طلب+همراهان تکنوکرات یک الگوی مستحکم نیست. ثبات اگر با سیاست‌های مناسب برای کمک به رشد اقتصادی پایدار همراه نشود، دوام نخواهد یافت. در واقع سیاستمداران قدرت‌طلب تنها تا زمانی به اصلاحات اقتصادی روی خوش نشان خواهند داد که این اصلاحات با منافعشان تضاد نداشته باشند.

هرگاه اصلاحات اقتصادی باعث افت موقتی استاندارهای زندگی در کشورهای تحت حکومت سیاستمداران قدرت‌طلب و پوپولیست شود، رأی‌دهندگان خواستار اجرای سیاست‌های پوپولیستی سنتی در حوزه اقتصاد خواهند شد؛ خواسته‌ای که همیشه به سرنوشت بدی ختم می‌شود.

در همین رابطه