کدام دسته از بنگاههای اقتصادی ورشکسته میشوند؟ محمود تولایی، رئیس اتاق کاشان، در گفتوگو با پایگاه خبری اتاق ایران، از دلایل ورشکستگی واحدهای کوچک و متوسط صنعتی میگوید: «دلیل اصلی ورشکستگی واحدهای تولیدی، نبود استراتژی مدون و بلندمدت برای صنعت است.» صنعتکاران از مشکلات تکراری حوزه کار خود میگویند و معتقد هستند برنامهریزی برای حل مشکلات، گذرا و سطحی است. باوجوداینکه میلیاردها تومان برای حل مشکل صنعت هزینه میشود ولی همچنان مشکلات پابرجاست و تکراری؛ نه بنگاهها از این وضعیت نفع میبرد و نه کشور.
محمود تولایی، رئیس اتاق کاشان، ورشکستگی بنگاههای تولیدی را در چند سطح اصلی بررسی میکند؛ او معتقد است: «اولین دلیل ورشکستگی واحدهای تولیدی، رکود است. در دوران رکود، تقاضا برای کالای عرضهشده، کم میشود. بنابراین بخشی از نقدینگی واحدهای تولیدی، به کالای انباشتهشده در انبارها تبدیل میشود. خرید در این دوره، بهصورت اعتباری انجام میشود و بازپرداختها مدتدار است. برای همین واحدها تولیدی به نقدینگی بیشتری نیاز دارند. اگر این حجم از نقدینگی تأمین نشود، واحدها در شرایط رکود با بحران مواجه میشوند.»
چرا بحران نقدینگی؟
رئیس کمیسیون مالیات، کار و تأمین اجتماعی اتاق ایران، از دلایل بحران نقدینگی در حوزه تولید و صنعت میگوید: «در شرایط رکود، واحدهای تولیدی برای تأمین منابع خود به بانکها رجوع میکنند؛ بانکهایی که خود در بحران هستند.»بانکها باید بخشی از منابع واحدهای تولیدی را تأمین کنند اما در این شرایط آنها ناتوان هستند.»
چرا؟
تولایی میگوید: «بانکها مشکلات جدی دارند؛ منابع آنها در چند جا بلوکه شده است، واحدهایی که تسهیلات گرفتهاند، به دلیل مشکلات آنها، این تسهیلات مسترد نمیشود؛ بخشی از منابع بانکها در اختیار دولت است و اما از همه مهمتر بانکها خود بنگاهداری میکنند.»
صنعت اولویت بانکها نیست
الویت بانکها برای سرمایهگذاری صنعت نیست؛ تولایی تصریح میکند: «بانکها در ایران بنگاهدار هستند؛ بخش اصلی منابع بانکها در حوزه ساختمانسازی و بنگاهداری سرمایهگذاری شده، که هر دو این حوزه نقدشوندگی پایینی دارد.» او تصریح میکند: «کارشناسان اقتصادی میگویند حدود 5 درصد از منابع بانکی در چرخه جابهجایی است. این عدد کمی است که بحران سرمایه درست میکند. اما متاسفانه این حجم از سرمایه هم در اختیار واحدهای تولیدی نیست.»
چرا؟
عضو هیات نمایندگان اتاق ایران معتقد است: «بانکها مشتریهای ثابت و واحدهای بزرگ را به واحدهای کوچک و متوسط ترجیح میدهند. از طرف دیگ، آنها حوزه زودبازده را ترحیج میدهند؛ اما سرمایه گذاری در حوزه صنعت دیربازده است.»
به گفته تولایی، در این شرایط بانکها بهره تسهیلات را بالاتر میبرند؛ برای اینکه تناسبی بین عرضه و تقاضا وجود ندارد. بانکها با عدد بالاتری منابع را در اختیار واحدها قرار میدهند و این هیچ تناسبی با سود واحدها ندارد.
بنگاهها توان کار در این شرایط را ندارند
او معتقد است: «در دنیا قاعده این است که حدود 30 -40 درصد سرمایه را مالک و بقیه از طریق تسهیلات تأمین میشود. اما در ایران این قاعده این نیست. عدهای از بنگاهها، سرمایه ثابت و سرمایه درگردش خود را از بانک تأمین میکنند؛ اینها در شرایط رکود، سرنوشتی جز ورشکستگی و تعطیلی ندارند. چون تمام سود آنها به بانک پرداخت میشود.» به گفته رئیس اتاق کاشان، آن واحدی سرپا است که کمتر به سراع بانکها رفته است.
اگرچه بنگاهها به دلیل سرمایه در گردش مشکل دارند، ولی مسئله مهم دیگر این است که دولتها استراتژی مناسبی ندارد. معلوم نیست که واردات در اولویت است یا صادرات، باید از تولید حمایت کرد یا از واردات کالای مشابه؟ اینها موانعی است که بر سر راه تولید است؛ تولیدی که بهسختی خود را از بحران ورشکستگی نجات میدهد.