چرابنگاههای اقتصادی ورشکسته میشوند؟ کمبود سرمایه در گردش در اقتصاد ایران، بهویژه در حوزه تولید، صنعت و اقتصاد مولد دیربازده واقعیتی انکارناپذیر است؛ و در این چند سال اخیر، تولید کشور بیش از همه دورهها، از این مشکل در رنج است. اما چرا و چگونه این مشکل چندوجهی به بنگاههای صنعتی کشور تحمیلشده است؟ آیا کمبود سرماه تنها عامل شکست بنگاههاست؟
سرمایه در گردش بنگاهها از کجا و چگونه باید تعیین شود؟ مهدی پازوکی، اقتصاددان میگوید: «در ایران و همه جای دنیا، بخشی از سرمایه در گردش بنگاههای اقتصادی از محل تسهیلات نظام بانک تأمین میشود.» سرمایه یکی از عوامل اصلی در تحرک چرخه تولید است؛ اما در چند سال اخیر، فعالان اقتصادی درگیر مشکلات متعدد در این حوزه هستند. پازوکی میگوید: «فعالان اقتصادی در چرخه نامتعادلها گیرکردهاند؛ بازار عرضه و تقاضا متعادل نیست؛ بنگاهها درگیر کمبود سرمایه هستند؛ فساد سیستمی و اداری انگیزه تولید را از بین میبرد؛ قوانین و مقررات متعدد به این عدم تعادل سرعت میبخشد و در نتیجه این عدم تعادل، کالای تولید شده در انبارها باقی مانده است.»
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی میگوید: «بانکها و بنگاههای اقتصادی هر دو درگیر مشکلات خود هستند. اگر بانکها از دادن تسهیلات خودداری میکنند، بنگاهها هم با نصف ظرفیت خود کار میکنند. بانکها به اندازه کافی نمیتوانند و نتوانستند به واحدهای صنعتی تسهیلات بدهند و صنعت هم با مشکلات خاص خود دستبه گریبان است. طوریکه برخی معتقدند نظام بانکی در ایران در خدمت توسعه صنعتی و اقتصادی نیست.»
او تصریح میکند: «شرایط فعلی کشور و شرایط فعلی اقتصاد به گونهای است که بانکها دچار کمبود نقدینگی شدهاند. دست بانکها به لحاظ منابع باز نیست که بتوانند به صنعت تسهیلات بدهند. برای بانک و فعالان اقتصادی، فعالیتهای زودبازده و غیرمولد در اولویت است.»
او از مشکلات بانکها میگوید: «این مشکلات دلایل متعددی دارد. بانکها برای سودآوری و سودجویی بیشتر به راهی غیر از ارائه تسهیلات به واحدها تولیدی فکر میکنند. طبیعی است که بانک بری تأمین سود بیشتر به بخشهایی تسهیلات دهد که زود بازده باشد. این بخشها در وهله اول مسکن بوده است و در مرحله بعد بازرگانی و تجارت. اما آیا نباید قانونی جامع و مانع با ضمانت اجرایی خوب به نفع تولید و توسعه این حوزه وضع و در نهایت اجرا شود؟»
بنگاهداری و ساخت و ساز
بانکها به متقاضیان تسهیلات مسکن، وامهای سنگینی دادهاند، اما بازار مسکن راکد است و در اثر رکود بخش مسکن این منابع به بانک برنگشته است. پازوکی میگوید: «دلیل دیگر این است بانکها خود بنگاهداری میکنند و تسهیلات را در اختیار واحدهای خود قرار میدهند. اما واقعاً در کجای دنیا بانکها بنگاهدار هستند و یا چه حجمی از سرمایه خود را وارد بنگاهها میکنند؟»
بنگاهها هم مثل همه بنگاههای اقتصادی دیگر دستخوش مشکلات زیادی هستند. ابعاد این مشکلات علاوه براینکه به حوزه داخلی برمیگردد به توان رقابت کالاهای تولید شده ما در بازارهای جهانی هم مربوط است. صنایع ما در بازار با رقبای بسیار بزرگی روبروست که هزینه تمام شده کالا در آنجا بسیار پایین است. ما مجبور به بازی در شرایط نابرابر هستیم؛ رقبای ما با توان بالا و ما با مشکلات عدیده پیشروی باید برای بهدست آوردن بازارها باهم رقابت کنیم. پازوکی اما میگوید: «علاوه بر شرایط جهانی، ما خود با رویههای غلط و رفتارهای نادرست سنگ پیش پای تولید میاندازیم. البته من معتقد به بخششهای بیهوده نیستم اما باید استراتژی درست و مشخصی برای کار در پیش گرفت.»
اگر بانکها توان یا تمایل به پرداخت تسهیلات به واحدهای صنعتی نیستند، و خدمات دادن به بنگاههای صنعتی برای بانک به صرفه نیست، اما واحدهای صنعتی هم وضعیت قابل تعریفی ندارند. خیلی از بنگاههای صنعتی زیانده بودهاند و بانکها به دلیل عدم اطمینان از بازگشت سرمایه به این واحدها، تسهیلات ارائه ندادهاند.
به گفته پازوکی، نظامی مالی ما نظام مطلوبی نیست؛ اما نظام مالی مطلوب در دنیا، مثل هر بنگاه اقتصادی ناگزیر است مدیریت آگاه و خردمند داشته باشد تا در شرایط تکرار چرخههای نامطلوب اقتصادی، دچار مشکل نشود. بانک میتواند سیاست تسهیلاتدهی خود را در بخشهای اقتصادی طوری تنظیم کند که کمتر دچار زیاندهی شود. انتخاب مسکن جز انتخاب اولیه آنها بوده ولی ااین روزها این بازار راکد است. بانکهای ما به یک حوزه توجه کردند. آنها نباید اینگونه عمل میکردند ولی در نتیجه این انتخاب ناصحیح درگیر خود مشکلاتی شدند؛ ولی راه حل برای گریز از این مشکل، ساده نیست. ولی باید از سیاستهای کلان و یا سیاستگذاری کلان هم پرسش کرد؟ آیا این سیاستها در راستای توسعه اقتصادی و بزرگ شدن بخش خصوصی بوده است؟
پازوکی خود به سؤال خود پاسخ میدهد؛ او معتقد است سیاستگذاریها کلان متناقض همدیگر عمل میکنند و در نهایت تاثیرهمدیگر را خنثی میکنند.
پازوکی میگوید: «برای حل مشکلات بنگاههای صنعتی باید پای دستگاههای تنظیمکننده دولتی به میان بیاید. انتظار این است که وزارتخانهها و سازمانهای دولتی که کار برنامهریزی و تنظیم امور در بخشهای اقتصادی را به عهده دارند وارد این حوزه عمل شوند. صنایع باید «زیستمند» باشندکه بتوانند در شرایط رقابتی سرپا بمانند و به حیات خود ادامه دهندتنها راه نجات صنعت، سرمایه نیست. باید تمام ارکان سیستم باهمدیگر هماهنگ باشند و در جهت تکمیل و تقویت همدیگر عمل کنند نه اینکه جمع اضداد باشند با هدف نیک.»