محمد قاسمی، رئیس مرکز پژوهشهای اتاق ایران در کنگره ملی تاریخ صنعت برگزار شد به عمده دلایل وضعیت نامطلوب اقتصاد ایران پرداخت و تأکید کرد: برای حل این مسائل باید تحلیلهای اجتماعی، تاریخی و سیاسی ارائه داد و به لایههای زیرین اقتصاد و جایی که ارتباط بین دولت و ملت شکل میگیرد، توجه کرد.
متن سخنرانی قاسمی در کنگره ملی تاریخ صنعت به این شرح است:
سالهاست که به عنوان یک پژوهشگر، درگیر حوزه سیاستگذاری اقتصادی هستم و همواره این سئوال مطرح بوده که علیرغم رفتوآمد مجالس و دولتها با گرایشهای فکری مختلف، چرا همچنان مشکلات پابرجاست؟ در این سالها گرایشهای مختلف حضور داشتند؛ اما برونداد آن را در خانهها و کارخانهها و بعد در آمار و اطلاعات موجود میتوان دید؟ همیشه اتفاقات و نتایج تصمیمات ابتدا در سفرهها و وضعیت کارخانهها دیده میشود و بعد دولتها آنها را شمرده و به عنوان آمار اعلام میکنند.
حقیقت این است که مشکل نه در سطح سیاستهای پولی، ارزی و یا تجاری و نه در سطح حتی قوانین و مقررات است. میبینیم که دولتها و نمایندگان مجلس با سلایق و گرایشهای مختلف پولی، مالی، ارزی و تجاری میآیند و میروند و این دولتها و مجالس پرکار مشکل را تنها در سطح قوانین میبینند.
برای همین بعد از انقلاب بالغ بر 400 قانون مهم اقتصادی تصویب کردیم؛ اما نتیجهای حاصل نشد، چون از دیدگاه روششناسی نباید در سطح سیاستها و نه در لایه قوانین دنبال علل باشیم بلکه مشکل در سطح پایهای و زیرین اقتصاد نهفته است؛ در جایی که ارتباط بین دولت و ملت شکل میگیرد.
مشکل در جایی است که میخواهیم از نظام مالیاتی و نظام صنعتی، شیوه خلق ثروت و شیوه توزیع ثروت صحبت کنیم و تا این چالشها حل نشود، نمیتوانیم اقتصاد را به سامان کنیم.
به عنوان یک پژوهشگر با نگاه به تجربه توسعه صنعتی سایر کشورها میبینیم که علیرغم پیچیدگیهایی که در این نظامها وجود دارد، هرگاه یک فعالیت اقتصادی در آنها شکل میگیرد، 4 جریان مالی در جامعه ایجاد میشود؛ اولین جریان مالی، حقوق و دستمزدی است که به کارگر داده میشود و هرگاه به سمت بهرهورتر شدن کسبوکار میرویم، معیشت کارگران هم بهبود پیدا میکند.
دومین جریان مالی، مالیت برای دولت است به این ترتیب هرچه اقتصاد کارآتر عمل میکند، وضعیت مالی دولت هم بهتر شده و کالاهای عمومی بهتر تولید میشود؛ یعنی سطح آموزش، سلامت، امنیت و فرهنگ ارتقا مییابد.
سومین جریان مالی، حقوق و دستمزدی است که در قالب کسورات بازنشستگی کم شده و وضعیت مالی صندوقهای بازنشستگی را بهتر میکند و در نهایت چهارمین جریان مالی؛ سودی است که بعد از همه پرداختها باقی مانده و در قالب سرمایهگذاری جدید به بزرگتر شدن اقتصاد میانجامد.
حال چرا این جریانها در اقتصاد ایران اتفاق نیفتاده، اتفاق نمیافتد و اتفاق هم نخواهد افتاد؟ باید دنبال پاسخ باشیم و مشکل را بشناسیم. علیرغم اینکه در طول تاریخ کشوری بودیم که در معرض مسیرهای مهم تولیدی، صنعتی و تجاری قرار داشتیم، چرا نتوانستیم به کشوری صنعتی تبدیل شویم؟ صنعتگران بزرگی در ایران حضور داشته و دارند، در هر کشور پیشرفتهای که نگاه میکنیم، ایرانیان در حوزه اقتصاد، عملکرد موفقی داشته و کارآفرینان بزرگی هستند؛ ولی چرا بستر خلق ثروت در ایران فراهم نبوده و نیست؟
در اقتصاد مفهومی وجود دارد به عنوان شبکه اقتصاد که سال گذشته برای اولین بار توسط اتاق ایران این شبکه را ترسیم کردیم. معنای شبکه اقتصاد ایران این است که فعالیتهای اقتصادی در حوزه کشاورزی، صنعت، خدمات و زیربخشهای هرکدام از آنها چقدر با هم روابط پیشی و پسین میسازند؟ آیا کشاورزی با صنعت و آیا صنعت با خدمات ارتباط دارد؟ و سطح این روابط چقدر است؟
در مطالعهای که انجام دادیم، 75 کشوری که 90 درصد تولید ناخالص داخلی جهان را تولید میکنند، در نظر گرفتیم و در چارچوب این مطالعه، شبکه اقتصاد ایران را با شبکه اقتصاد چین، آلمان، ترکیه، کره جنوبی، برزیل و غیره مقایسه کردیم و در این بررسیها دیدیم شبکه اقتصاد ایران به یک مسیر مالرو شبیه است که در آن هرکس هر کاری به ذهنش رسیده انجام داده است و ارتباطی بین آنها وجود ندارد.
اما چرا این اتفاق افتاده است؟ بر اساس برآوردی، 1600 میلیارد دلار پول نفت در اختیار ایران بوده و ترکیه یا کرهجنوبی به آن دسترسی نداشته است. حجم منابع مالی در اختیار ایران از ابتدای دهه 50 تا سال 1398 چهار برابر کرهجنوبی بوده؛ اما چرا نتیجه نداده است؟
واقعیت این است که به تحلیلهای اجتماعی، تاریخی و سیاسی نیاز داریم. به همین دلیل از برگزاری این رویداد حمایت کردیم و از رویدادهای مشابه استقبال میکنیم تا ظواهر و رویهها کنار رفته و برگردیم به مسائل عمیقتری که وجود دارند و توجه به آنها از سوی سیاستگذارن لازم است تا به این سئوال پاسخ دهند که چرا هنوز صداوسیما از سرمایهدار یک چهره هیولا میسازد؟ حتی در شبکههای خانگی هم چهره سرمایهگذاران، چهره مطلوبی نیست؟
متأسفانه هنوز نگاه به سرمایهگذار مانند نگاه حزب توده به این افراد است. حال باید سئوال کنیم آیا میدانیم چه کار میکنیم؟ همه مسئولان در بخشهای مختلف از اهمیت اقتصاد صحبت میکنند؛ اما اقتصاد یک شبه شکل نمیگیرد، اقتصاد از مدارس و مساجد شکل میگیرد. باید ببینیم چه چیز را تبلیغ میکنیم؟ آیا از تبلیغهایی که در سطح جامعه صورت میگیرد، اقتصاد قوی حاصل میشود؟ پاسخ خیر است.
برای بهبود اقتصاد به تحلیلهای عمیق و ریشهای نیاز داریم تا نتایج آنها را وارد سیاستگذاریها کرده و در مسیر اصلاح رویهها به کار بگیریم.